پاسخ اجمالی:
طرفداران فرضیه «جبر استعماری» معتقدند رضایت نسبت به وضع موجود و تسلیم در برابر هرگونه شرایط باعث می شود که انسان در برابر دنیا پرستان کنار بیاید؛ ولی در پاسخ می گوییم: از منابع اسلامی استفاده می شود که منظور از رضا و تسلیم، تسلیم بودن در مقابل دستورات الهی است نه تن دادن به ذلّت در مقابل استعمارگران. بنابراین فلسفه قضا و قدر عبارت است از اجراى دستورها و قوانين اسلامى، اجراى حقّ و عدالت، ايستادگى در برابر مشكلات و ناملايمات و مقاومت در برابر مصائب و حوادث دردناك.
پاسخ تفصیلی:
دو عنوان «رضا» و «تسلیم» از عناوينى است كه به آسانى مى تواند براى ماترياليستها و آنها كه مى كوشند وَصله استعمارى به مذهب بچسبانند، دستاويزى شود؛ چرا كه رضايت نسبت به وضع موجود و تسليم در برابر هر گونه شرايط، آخرين آرزو و هدف استعمار جهانى است كه به كمك آن مى تواند ناهمواري هاى راه را هموار، و مقاومتها را از سر راه خود بر دارد و از آن، افيون و مخدِّرى براى استعمارزدگان خويش بسازد و در پناه آن از مقاومتها در امان بماند و يا آن را تقليل دهد.
تحقيق و بررسى:
شايد چيزى كه به اين توهّم قوّت مى بخشد، همان است كه بيشتر اوقات اين دو لفظ به طور مجرّد و تنها و به اصطلاح بدون ذكر متعلَّق به كار مى روند و با صراحت گفته نمى شود رضا در برابر چه چيز؟ و تسليم براى چه؟ و همين عدم ذكر متعلَّق مى تواند راه را براى هر گونه تفسير نابجا بگشايد كه به عنوان مثال بگويند «رضا» در برابر وضع موجود به هر شكل و صورت و «تسليم» در مقابل استعمار!! آری بايد ابتدا منابع مذهبى را درباره اين دو عنوان بررسى كرد كه منظور از «رضا» و «تسليم» در برابر چيست؟ از آياتى كه دانشمندان اسلامى براى اين موضوع استدلال كرده اند، مفهوم اين دو واژه روشن مى گردد. از جمله آياتى كه در «بحار الانوار» روى آن تكيه شده آيات زير است:
1. «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَ عَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَ عَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌ لَّكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ»(1)؛ (جهاد در راه خدا بر شما مقرّر شده در حالى كه براى شما ناخوشايند است، چه بسا چيزى را خوش نداشته باشيد، حال آن كه خير شما در آن است و يا چيزى را دوست داشته باشيد و حال آن كه شرّ شما در آن باشد و خدا مى داند و شما نمى دانيد). در اين جا «تسليم» به احكام مهمّى همانند جهاد مربوط مى شود كه فلسفه آن بر بعضى پنهان و ناشناخته بوده است.
2. «وَ مِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِى الصَّدَقاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَضُوا وَ إِن لَّمْ يُعْطَوا مِنْهَا إِذَا هُمْ يَسْخَطُونَ * وَ لَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا مَا آتاهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ قَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَيُؤْتِينَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ إِنَّا إِلَى اللَّهِ راغِبُونَ»(2)؛ (بعضى از آنها در تقسيم غنايم بر تو خرده مى گيرند، هر گاه از آن به آنها داده شود راضى مى شوند، و اگر داده نشود خشم مى گيرند * [؛ در حالى كه] اگر به آن چه خدا و پيامبرش به آنان داده راضى شوند و بگويند خداوند براى ما كافى است، و به زودى خدا و رسولش از فضل خود به ما مى بخشند ما رضاى او را مى طلبيم براى آنها بهتر است). در اين جا «رضا» در برابر حقوق مختلف اجتماعى است كه بعضى روى حسّ خودخواهى سعى دارند همه را به خود تخصيص دهند و به حقّ خود راضى نيستند.
3. «وَ أُفَوِّضَ أَمْرِى إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ * فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئَاتِ مَا مَكَرُوا...»(3)؛ (من كار خود را به خدا وامى گذارم؛ زيرا خداوند نسبت به بندگانش بيناست * خداوند او را از نقشه هاى شوم آنان دور نگه داشت...). در اين جا سخن از مبارزات مؤمن آل فرعون است كه وقتى خود را در خطر ديد، تفويض امر به خدا كرد و در برابر فرمان او تسليم بود و خداوند نيز او را نجات داد.
4. «الَّذِينَ قَالَ لَهُمْ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيماناً وَ قَالُواْ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ * فَانْقَلَبُواْ بِنِعْمَة مِّنَ اللَّهِ وَ فَضْل»(4)؛ (آنها كسانى بودند كه [بعضى از] مردم به آنها گفتند مردم [لشكر دشمن] براى [حمله به] شما اجتماع كرده اند از آنها بترسيد، ولى اين سخن بر ايمان [و استقامت] آنها افزود و گفتند: خدا ما را كافى است، و او بهترين حامى ماست! * به همين جهت آنها با نعمت و فضل پروردگار [از اين ميدان] بازگشتند). در اين جا نيز سخن از سربازان اسلام در غزوه احد است كه پس از خبر بازگشت دشمن پيروز به سوى مدينه، براى نابود ساختن باقيمانده مسلمانان، شجاعانه به سوى دشمن شتافتند و با رضايت و تسليم آماده دفاع شدند و تكيه بر خدا كردند و سرانجام پيروز گشتند.
در «اصول كافى» در باب رضا چنين مى خوانيم:
1. امام صادق(عليه السلام) فرمود: «رَأْسُ طَاعَةِ اللّهِ الصَّبْرُ وَ الرِّضَا عَنِ اللّهِ فِيمَا أحَبَّ العَبْدُ أوْ كَرِهَ»(5)؛ (بالاترين اطاعت پروردگار صبر و استقامت، تسليم و رضا در برابر فرمان اوست، خواه مطابق تمايل انسان باشد يا نه). با توجّه به مفهوم «صبر» - كه معادل استقامت و پايدارى در راه انجام وظيفه و مبارزه با مفاسد و ايستادگى در برابر حوادث ناگوار زندگى است ـ روشن مى شود كه رضا و تسليم مفهومى هم رديف آن دارد.
2. و نيز از امام صادق(عليه السلام) نقل شده كه فرمود: «إنَّ أعْلَمَ النّاسِ بِاللّهِ أرْضَاهُمْ بِقَضَاءِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ»(6). با توجّه به اين كه رضاى به قضا در اين حديث، نتيجه علم و معرفت به خداوند شمرده شده، روشن مى شود كه منظور تسليم در برابر فرمان هاى الهى (قضاى تشريعى) و يا نظام استوار علّت و معلول (قضاى تكوينى) است.
3. امام محمد باقر(عليه السلام) مى فرمايد: «مَنْ رَضِىَ بِالْقَضَاءِ أَتَى عَلَيْهِ القَضَاءُ وَ عَظَّمَ اللّهُ أجْرَهُ وَ مَنْ سَخِطَ القَضَاء مَضَى عَلَيْهِ القَضَاءُ وَ أحْبَطَ اللّهُ أجْرَهُ»(7). تعبير به بزرگداشت «اجر» در برابر مصائبى است كه در زندگى دنيا خواه ناخواه پيش مى آيد، مانند از دست دادن عزيزان و دوستان و حوادث پيش بينى نشده طبيعى و مانند آن كه گاهى بى تابى در مقابل آنها انسان را به كلّى مأيوس و از زندگى ساقط مى كند؛ ولى روح تسليم و رضا به او قوّت مى بخشد كه همچنان آرامش خويش را حفظ كرده و به پايدارى ادامه دهد.
فلسفه رضا و تسليم:
از بررسى نمونه هايى كه از آيات و روايات اسلامى در مورد اين دستور وارد شده است، اين واقعيّت به ثبوت مى رسد كه هيچ گاه مفهوم آن، تسليم در برابر استعمار و استثمار و يا تن دادن به ذلّت و خوارى و رضا دادن به وضع نامطلوب ـ آن چنان كه افراد بى خبر فكر مى كنند ـ نيست؛ بلكه رضا و تسليم در حقيقت به يكى از چند مطلب ذيل دعوت مى كند:
الف) اجراى دستورها و قوانين اسلامى، هر چند آن قوانين در ظاهر موافق ميل و منافع انسان نباشد و كسى كه داراى چنين روحى نباشد در عمق فكر خود، نسبت به آن قانون و قانونگذار معترض است و اين با حقيقت ايمان سازگار نيست، و به همين جهت در احاديث فوق خوانديم: «علم و عرفان نسبت به پروردگار ايجاب مى كند كه در برابر او تسليم و نسبت به فرمان او راضى باشد».
ب) تسليم در برابر اجراى حقّ و عدالت در ذائقه انسان ناخوشايند است و مى دانيم تا اين روح تسليم و رضا در جامعه به وجود نيايد و افراد به حقّ خود قانع نشوند، هرگز عدالت اجتماعى برقرار نخواهد شد؛ بلكه همه نسبت به اجراى عدالت معترض و در برابر آن كارشكنى خواهند كرد.(8)
ج) ايستادگى در برابر مشكلات و ناملايماتى كه در راه انجام وظيفه وجود دارد و گاهى بعضى از افراد با ديدن چهره مشكلات چنان دستپاچه مى شوند كه از نيمه راه باز مى گردند؛ ولى پرورش روح رضا و تسليم اين امكان را به انسان مى دهد كه مشكلات را در خود هضم كرده و از مسير خود منحرف نشود و كوشش و تلاش را تا رسيدن به نتيجه نهايى ادامه دهد، آيه اى كه حال ياران پيغمبر(صلى الله عليه وآله) را در غزوه احد بيان كرده، اشاره به اين نوع رضا و تسليم است.
د) مقاومت در مقابل مصائب و حوادث دردناكى كه خواه ناخواه در زندگى هر كس پيش مى آيد و گاهى افراد را چنان منقلب مى سازد كه رشته زندگى را به كلّى از دستشان بيرون مى برد.
رضا و تسليم در برابر چنين حوادثي، به انسان روح صبر و پايدارى و تلاش براى ساختن آينده اى بهتر و زدودن گرد و غبار يأس، از صفحه خاطر مى بخشد.(9)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.