پاسخ اجمالی:
شامیان پس از اغفال مردم عراق در جنگ صفین، صلح نامه ای را بر امام علی(ع) تحمیل نمودند که از این قرار بود: «اين صلح نامه ای است بین على بن ابى طالب و معاويه، كه ما تسليم حكم خدا و كتاب خدا هستيم و هرگاه دو حَكَم در قرآن حکمی در موضوع جنگ و صلح ما يافتند از آن پيروى مى كنيم در غیر این صورت به سنت پيامبر(ص) عمل مى كنیم». در ادامه دو لشكر متعد به امنیت و حفظ جان، مال، خانواده و قوم یکدیگر شدند.
پاسخ تفصیلی:
هنگامى كه شاميان ستمگر و مكّار با استفاده از برافراشتن قرآنها بر بالاى نيزه ها مردم عراق را اغفال كردند و صلح را بر اميرمؤمنان على(عليه السلام) تحميل نمودند عهدنامه يا پيمان آتش بس، به این صورت تنظيم شد:
«هذَا مَا تَقَاضى عَلَيْهِ عَلِيُّ بن أَبِي طَالِب(1)وَ مُعاوِيَةُ بْنِ أبِي سُفْيَانَ قَاضَيَ عَلِيُّ بْنِ أَبي طَالِب عَلَى أَهْلِ الْعِراقِ وَ مَنْ كَانَ مَعَهُ مِنْ شِيْعَتِهِ مِنَ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُسلِميْنَ وَقَاضي مُعَاوِيَةُ بْنِ أَبي سُفْيانَ عَلَى أَهْلِ الشَّامِ وَ مَنْ كَانَ مَعَهُ مِنْ شِيْعَتهِ مِنَ الْمؤْمِنينَ وَ الْمُسلِمينَ اَنَّا نَنْزِلُ عِنْدَ حُكْم اللهِ وَ كِتَابِهِ وَ لاَ يَجْمَعُ بَيْنَنا إلاّ إيّاهُ وَ إنَّ كِتَابَ اللهِ سُبْحَانَهُ بَيْنَنا مِنْ فَاتِحَتِهِ إلى خَاتِمَتِهِ نُحيِي مَا أَحْيَا القُرآنُ وَ يُمِيْتُ مَا أَماتَ الْقُرْآنُ فَإنْ وَجَدَ الْحَكَمانِ اَنَّ ذلِكَ فِي كِتَابِ اللهِ إتَّبَعْناهُ وَ إنْ لَمْ يَجداهُ أَخَذا بِالسُّنَةِ الْعَادِلَةِ غَيْرِ الْمُفِّرقَةِ وَالحْكَمَانِ عَبْدُ اللهِ بْنِ قَيْسِ وَ عَمْرُوبْنُ الْعاصِ»(2)؛ (اين چيزى است كه داورى نموده است على بن ابى طالب(عليه السلام) و معاويه بن ابى سفيان، داورى نموده است على بن ابى طالب(عليه السلام) نسبت به اهل عراق و كسانى كه با او بوده اند از پيروانش از مؤمنين و مسلمين و داورى نموده است معاويه بن ابى سفيان نسبت به اهل شام و پيروانش از مؤمنين و مسلمين، كه ما تسليم حكم خدا و كتاب خدا هستيم و چيزى ما را متفّق نمى كند مگر خداوند و اين كه كتاب خداوند سبحان در ميان ماست از آغاز تا پايانش. احيا مى كنيم آنچه را قرآن احيا كرده و از بين مى بريم آنچه را قرآن از بين برده. هرگاه دو حَكَم كه از ميان ما انتخاب شده اند چيزى در كتاب خدا در موضوع جنگ و صلح ما يافتند از آن پيروى مى كنيم و اگر نيافتند به سنت عادله مورد اتفاق كه از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) به ما رسيده است عمل مى كنند و دو حكَم «عبدالله بن قيس» ابو موسى اشعرى و «عمروعاص» هستند).
اين داورى يا صلحنامه يا عهدنامه یا هر نامى بر آن بگذاريد در كتابهاى مختلف با تفاوت مختصرى نقل شده است و همه آنها نشان مى دهد كه مسأله، مسأله حكميّت قرآن بوده است نه حكميّت اشخاص و به تعبير ديگر: اشخاص موظّف بودند آنچه را قرآن در اين باره مى گويد استخراج و استنباط كنند و دستورات كلّى بر مصاديق آن تطبيق نمايند ولى كوردلان «خوارج» آن را به عنوان حكميّت انسانها در دين خدا تلقّى كردند و به جنجال و غوغاگرى روى آوردند و شكاف خطرناك تازه اى در ميان مسلمين بوجود آوردند و جهل و نادانى در طول تاريخ، از اين عواقب دردناك بسيار داشته است.
در ادامه اين صلحنامه آمده است كه حَكَمين از على(عليه السلام) و معاويه و از هر دو لشكر پيمان گرفتند كه آنها بر جان و مال و خانواده و قوم و قبيله خود در امانند و آنچه را آنها قضاوت كنند همه پذيرا شوند قضاوتى كه موافق كتاب خدا و سنّت باشد و آتش بس، و گذاردن اسلحه بر زمين تا زمان حكم حكميّت ادامه خواهد يافت، و مدّت آتش بس يك سال كامل است، و اگر حكمين مايل بودند حكم خود را زودتر از اين مدت صادر كنند، مانعى ندارد، و اگر يكى از آنها از دنيا برود، امير گروه او فرد ديگرى را به جاى او نصب كند.(3)،(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.