پاسخ اجمالی:
امام(ع) درباره «ابوموسی اشعری» می فرماید: «شما كار ابو موسى اشعرى را در جنگ جمل به ياد داريد كه مى گفت: اين واقعه فتنه است، و هرگز به سوى اين ميدان حركت ننماييد، در حالى كه خودش در جنگ صفين شركت كرد. اگر او راست مى گويد كه اين جنگها فتنه است، پس شركتش بدون اجبار در اين ميدان نبرد خطا بود و اگر دروغ مى گويد، پس متهم است، و شخص متهم و دروغگو نبايد براى چنين امر مهمى؛ يعنى حكميّت برگزيده شود».
پاسخ تفصیلی:
امام علی(علیه السلام) مى فرمايد: (آگاه باشيد شاميان براى خويش نزديك ترين افراد به مقصود و مطلوبشان را انتخاب كرده اند و شما نزديك ترين افراد را به آنچه از آن ناخشنود هستيد براى حكميّت انتخاب كرده ايد)؛ «أَلاَ وَ إِنَّ الْقَوْمَ اخْتَارُوا لاَِنْفُسِهِمْ أَقْرَبَ الْقَوْمِ مِمَّا تُحِبُّونَ، وَ إِنَّكُمُ اخْتَرْتُمْ لاَِنْفُسِكُمْ أَقْرَبَ الْقَوْمِ مِمَّا تَكْرَهُونَ».
سپس به معرفى «ابو موسى اشعرى» پرداخته و بى آنكه اشاره به سوابق شوم او كند انگشت روى آخرين فتنه انگيزى او مى گذارد و مى فرمايد: (شما كار عبد الله بن قيس [ابو موسى اشعرى] را ديروز [جنگ جمل] به ياد داريد كه مى گفت: اين واقعه فتنه است بند كمانها را ببريد و شمشيرها را در نيام كنيد [و هرگز به سوى اين ميدان حركت ننماييد در حالى كه خودش در جنگ صفين شركت كرد])؛ «وَ إِنَّمَا عَهْدُكُمْ بِعَبْدِاللَّهِ بْنِ قَيْس بِالاَْمْسِ يَقُولُ: إِنَّهَا فِتْنَةٌ، فَقَطِّعُوا أَوْتَارَكُمْ(1)، وَ شِيمُوا(2)سُيُوفَكُمْ». آنگاه در ادامه مى افزايد: (اگر او راست مى گويد [كه اين جنگها فتنه است] پس شركتش بدون اجبار و با ميل خود در اين ميدان نبرد خطا بود و اگر دروغ مى گويد، پس متهم است [و شخص متهم و دروغگو نبايد براى چنين امر مهمى؛ يعنى حكميّت برگزيده شود])؛ «فَإِنْ كَانَ صَادِقاً فَقَدْ أَخْطَأَ بِمَسِيرِهِ غَيْرَ مُسْتَكْرَه، وَ إِنْ كَانَ كَاذِباً فَقَدْ لَزِمَتْهُ التُّهَمَةُ».
جالب اينكه طبق روايتى كه مرحوم «ابن ميثم» در شرح نهج البلاغه خود آورده از [سويد بن غفله] نقل مى كند كه من با «ابو موسى اشعرى» در كنار فرات در زمان خلافت عثمان بودم، ابوموسى روايتى براى من نقل كرد و گفت: من از رسول خدا شنيدم كه مى فرمود: «بنى اسرائيل اختلاف كردند و اختلاف همچنان در ميان آنها ادامه يافت تا زمانى كه دو نفر حكم گمراه [براى حل اختلاف] برگزيدند آنها گمراه شدند و پيروان خود را نيز گمراه كردند و اين امر در امت من نيز واقع خواهد شد. در ميان آنها اختلافى پيدا مى شود و دو نفر حَكَم، گمراه و گمراه كننده براى حل اختلاف خود انتخاب خواهند كرد. سويد مى گويد: من به ابو موسى گفتم: بترس از اينكه يكى از آن دو تو باشى، او پيراهنش را از تن بيرون آورد و گفت از اين كار برائت مى جويم اين گونه كه پيراهنم را از خود دور كرده ام.» اشاره به اينكه چنين مأموريتى را نخواهم پذيرفت؛ ولى همان گونه كه مى دانيم پذيرفت و پيش بينى معجزه آساى پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) به وقوع پيوست.(3)
سرانجام امام بعد از اين تجزيه و تحليل حساب شده، پيشنهاد مفيد و سازنده اى به اصحاب خود مى كند و مى فرمايد: ([اكنون كه بالا بردن قرآن بر نيزه ها شما را فريب داده و كار به مسئله حكميّت كشيده شده و شما آماده نبرد تا پيروزى با لشگر شام نيستيد، براى حكميّت] سينه عمرو عاص را با مشت گره كرده عبد الله بن عباس بكوبيد و از فرصت روزگار استفاده نماييد و مرزهاى دوردست اسلام را در اختيار بگيريد)؛ «فَادْفَعُوا فِي صَدْرِ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ بِعَبْدِاللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ، وَ خُذُوا مَهَلَ الاَْيَّامِ، وَ حُوطُوا قَوَاصِيَ(4)الاِْسْلاَمِ». در پايان اين سخن براى ايجاد انگيزه و تحريك غيرت دينى و انسانى آنها مى فرمايد: (مگر نمى بينيد شهرهاى شما مورد هجوم دشمن قرار گرفته و افراد برجسته و مهم شما هدف تير دشمن واقع شده است)؛ «أَلا تَرَوْنَ إِلَى بِلاَدِكُمْ تُغْزَى وَ إِلَى صَفَاتِكُمْ(5) تُرْمَى؟».
به يقين «ابوموسى اشعرى» ابله، كسى نبود كه بتواند در برابر عمرو بن عاص مكار بايستد و بهترين شخص براى مقابله با او مرد نيرومند و هوشمندى چون ابن عباس بود؛ ولى توطئه هاى مشترك معاويه و بعضى از اطرافيان خائن امام اجازه اين كار را نداد. نويسنده مصرى «عبدالكريم خطيب» در كتابش به نام «على بن ابى طالب» مى نويسد: امام(عليه السلام) ابن عباس را براى مقابله با عمرو بن عاص آماده كرده بود؛ ولى اصحاب امام اختلاف كردند، و اشعث بن قيس [منافق] در رأس گروهى بود كه با انتخاب ابن عباس مخالف بود و اشعث همان كسى بود كه به اتفاق قومش مسئله حكمیت را بر على(علیه السلام) تحميل كرد و شكى نيست كه او رابطه محكمى با معاويه داشت [و اين توطئه به اتفاق طرفين صورت مى گرفت].
مرحوم «مغنيه» در شرح نهج البلاغه خود بعد از نقل مطلب بالا از كتاب على بن ابى طالب مى نويسند: «آنچه را خطيب در اينجا آورده به طور كامل هماهنگ با چيزى است كه طه حسين در كتاب على و بنوه در شرح خطبه 19 نهج البلاغه آورده و مى گويد: اشعث و عمرو بن عاص توطئه بالا بردن قرآنها بر سر نيزه ها و انتخاب حكمين را از پيش طراحى كرده بودند».(6) مرحوم «مغنيه» در ادامه اين سخن از كتاب خطيب چنين نقل مى كند: «عمرو بن عاص در تمام منافعى كه به معاويه از ناحيه مسئله حكمين مى رسيد شريك بود، زيرا فرمان حكومت مصر را در دست داشت، در حالى كه ابن عباس خالصانه در خدمت حكومت اسلامى بود. آيا كسى كه براى مطامع مادى كار مى كند با كسى كه براى خدا عمل مى كند يكسان است؟ چرا آن گروه از ابن عباس مى ترسيدند؟ آنها از اين بيم داشتند كه عمرو عاص را از توطئه اى كه از پيش آماده شده بود و جز انسان هوشمندى چون ابن عباس متوجّه آن نمى شد باز دارند».(7)
پايان جنگ صفين از طريق توطئه برافراشتن قرآنها بر سر نيزه ها در آستانه شكستِ لشكر معاويه و سپس داستان حكمين، يكى از دردناك ترين فرازهاى تاريخ اسلام است و رنج و مصيبتى كه امام اميرمؤمنان(عليه السلام) از اين ماجرا كشيد بى نظير بود؛ كارى كه توسط گروهى بى ايمان و دنياپرست و فرومايه انجام گرفت.(8)،(9)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.