پاسخ اجمالی:
آموزه ها واعتقادات دینی قابل تحمیل نیستند، زیرا دین سلسله ای از باورهای قلبى است كه اجبار در آن راه ندارد. برای اعتقاد به دین، چاره ای جز استدلال و تعقل نیست؛ لذا در جامعه اسلامی راه «حقیقت جویی» برای همه باز است. ضمن اینکه برای درک حقیقت می توان تحقیق کرد بدون اینکه تغییر دین داد. بازگشت از اسلام هم مادامی که از سوی شخص بیان نشده، حکم «ارتداد» را در پی ندارد. اما اگر این چنین شخصی عقاید جدید خود را علنی کند، جامعه اسلامی تعامل دیگری با او خواهد داشت. چرا كه اين عمل نوعی «اخلال و تضعیف» جامعه اسلامى است.
پاسخ تفصیلی:
آموزه ها و اعتقادات دینی اموری قابل تحمیل نیستند؛ چرا که دین سلسله ای از معارف علمى و باورهای قلبى است كه اكراه و اجبار در آن راه ندارد. برای اعتقاد به دین، چاره ای جز پیمودن راه استدلال و تعقل نیست. از همین رو خداوند در آیه 256 سوره بقره می فرماید: (در قبول دين هيچ اكراهى نيست [زيرا] راه درست از بی راهه آشكار شده است)؛ «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ».
در اولین صفحات رساله توضیح المسائل هر مرجعی می خوانیم: «هيچ مسلمانى نمى تواند در اصول دين تقليد نمايد بلكه بايد آنها را از روى دليل بداند»(1).
طبق این حکم هیچ کس نمی تواند در جامعه اسلامی کس دیگری را براى پذیرش عقيده ای خاص تحت فشار قرار دهد و راه «حقیقت جویی» برای همه باز است؛ هر کسی می تواند حقیقت را با فکر و استدلال بیابد و به هر دینی که فکر می کند صحیح است، متدین شود.
ضمن اینکه برای درک حقیقت می توان تحقیق کرد بدون اینکه تغییر دین داد.
امّا کسی که به نام تحقیق از دین اسلام خارج می شود، باید این نکته را نیز به یاد داشته باشد که روز قیامتی در پیش است و باید در دادگاه عدل الهی بتواند مسئولیت اعمال و عقاید خود را به عهده بگیرد و حجّتی شرعی و قانع کننده برای دست برداشتنش از اسلام و متدین شدن به آیین دیگر ارائه دهد.(2)
[در جامعه اسلامی نیز] مادامی که این عدول و بازگشت از اسلام به ادیان و عقاید دیگر از سوی شخص بیان نشده و فقط اعتقادی درونی و پنهانی است، موجب جریان یافتن احکام ارتداد بر وی نمی گردد و جان و مال و آبرویش محفوظ است. چرا که عقیده و اندیشه ای درونی میان شخص و وجدان خودش است و مزاحمتی برای کسی دیگر پدید نیاورده است.
امّا چنین شخصی اگر تصمیم بگیرد که عقاید جدید خود را علنا در جامعه اسلامی بیان کند، وضعیت دیگری می یابد و جامعه اسلامی مکلف است با او تعامل دیگری داشته باشد. چرا كه اين عمل به عنوان نوعی اخلال گری، موجب تضعیف دین اسلام و تزلزل جامعه اسلامى مى گردد و غالبا دليل آن سوء نيت است و سبب مى شود كه اسرار جامعه اسلامى به دست دشمنان بیافتد.
وظایفی که شریعت اسلامی برای نحوه تعامل با مرتدین بیان کرده، يک فلسفه اساسى دارد و آن حفظ جبهه داخلى كشور اسلام و جلوگيرى از متلاشى شدن آن و نفوذ بيگانگان و منافقان است. زيرا ارتداد در واقع يک نوع قيام بر ضد رژیم و حکومت اسلامى است كه در بسيارى از قوانين دنياى امروز نيز مجازات آن اعدام است. اگر به افراد اجازه داده شود هر روز مايل بودند خود را مسلمان معرفى كنند و هر روز مايل نبودند استعفا دهند به زودى جبهه داخلى اسلام ضعیف شده و راه نفوذ دشمنان و عوامل و ايادى آنها بازخواهد گرديد و هرج و مرج شديدى در سراسر جامعه اسلامى پديد خواهد آمد.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.