پاسخ اجمالی:
بر همه واجب است در اصول دين به اندازه توانايى خود تحقيق كنند و اگر بعد از تحقيق كامل به آيينى غير از اسلام معتقد شوند، معذور هستند؛ زيرا وظيفه عقلى و شرعى خود را انجام داده، ولى به خطا رفته اند. خطایی که آنها را در همه حال مشمول مجازات مرتد نمی کند. زیرا ارتداد و ترتّب مجازات بر آن زمانی معنا می یابد که شخص بعد از پذیرش و تصدیق دین اسلام، علیه آنچه خود به راستی آن گواهی داده، عناد و لجاجت بورزد و – به هر دلیلی - دينی جديد اختيار كند و تظاهر به خروج از اسلام کرده و علیه آن تبلیغ کند.
تلبیغ و اظهار علنی گزاره های مخالف اسلام در واقع نوعی قیام علیه نظام موجود است و وقتی از سوی کسی ابراز می شود که از پدر يا مادری مسلمان متولد شده و در محیطی اسلامی پرورش یافته، احتمال خیانت و توطئه علیه او تقویت می گردد. چون درباره چنین شخصی با چنین پیشینه ای سخت می توان احتمال داد محتوای اسلامی درست در نظرش تبیین نشده باشد. اینجاست که به منظور حفظ جبهه داخلی از آسیب آن خیانت ها و توطئه ها و جلوگیری از نفوذ دشمنان و منافقانی که هدف شان متلاشی کردن نظم و نظام جامعه اسلامی و ایجاد هرج و مرج است، تشریع چنین حکمی برای ارتداد کاملا منطقی و موجه می نماید.
پاسخ تفصیلی:
یکی از مسائلی که در ابتدای هر رساله عملیه توضیح المسائل بدان تصریح می شود، مسأله غیرتقلیدی بودن اعتقادات و باورهای دینی است. هيچ مسلمانى نمى تواند در اصول دين تقليد نمايد بلكه بايد آنها را از روى دليل بداند.(1) در اینجا می بینیم که از مکلف خواسته می شود با تحقیق و تفکر درباره اصول دین، به آنها عقیده یابد. بعد از آن، به او اجازه داده می شود که در فروع دین و احکام فقهی و برای روشن شدن تکلیف شرعی اش، از مجتهدین جامع الشرایط تقلید نماید. اما در کنار این موضوع که اگر مرد مسلمان زاده ای بعد از مطالعه و پژوهش درباره باورهای اعتقادی (اصول دین) به نتایج و باورهایی ناسازگار با گزاره های دینی برسد و مثلا موضوعاتی مانند توحید، نبوت یا معاد را زیر سؤال ببرد یا اعلام کند که اندیشه هایی متفاوت با منابع دینی درباره شان دارد، به جرم ارتداد محاکمه شده و حتی ممکن است اعدام شود.(2) آیا چنین وضعیتی متناقض نیست؟ اگر دعوت از مکلف برای پذیرش مستدل و عقلانی اصول دین، دعوتی واقعی و آزادانه است چرا دستگاه دین نتایج آن را فقط وقتی به رسمیت می شناسد و معتبر ارزیابی می کند که موافق اصولش باشد و مثلا اگر کسی با اراده آزاد به باوری دیگر برسد، باید مجازات شود؟!
برای تحلیل درست و پاسخ به این سؤال، ناگزیر از ذکر چند مقدمه هستیم:
دعوت اسلام به آزاداندیشی و تعقل، آموزه ای واقعی و برآمده از متون اصیل دینی
پیش از هر چیز باید به این نکته توجه داشت که دعوت اسلام به تفکر و آزاداندیشی، مؤلفه ای نمایشی و تبلیغاتی نبوده و برآمده از عمق آموزه ها و منابع این دین آسمانی است. متون دینی اسلام، مملو از گزاره هایی است که بر لزوم تفکر، تعقل و آزاداندیشی تأکید می کند. یکی از مهم ترین اصول قرآنی در این زمینه اصل آزادى و اختیار انسان است. این اصل را از آیاتى که بیانگر خلقت انسان هستند مى توان به خوبى دریافت. در این آیات تصریح شده است که انسان برای انتخاب های زندگی اش آزاد آفریده شده است.
خداوند در آیه 8 سوره شمس تصریح نموده است که: «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَتَقْواها»؛ (ما انسان را به هر دو راه [خوب و بد] راهنمایى کردهایم) و یا در آیه 10 سوره بلد نیز در مضمونی مشابه میفرماید: «وَهَدَيْناهُ النَّجْدَيْن»؛ (هر دو راه [خیر و شر] را بدو نمودیم). نیز در آیه 29 سوره کهف همین مطلب به چشم می خورد: «وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ»؛ (بگو حق از پروردگارتان [رسیده] است پس هر که بخواهد بگرود و هر که بخواهد انکار کند). مراجعه به آیات 107 سوره انعام: «وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكُوا» و 118 سوره هود: «وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً ۖ وَلَا يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ» و 99 سوره یونس: «وَلَوْ شاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَميعاً»، نیز نشان می دهد که خداوند همیشه درصدد یادآوری این نکته به آدمی بوده که اگر می خواست، انسان را طوری می آفرید که همگان بر هدایت گرد هم آیند و کسى به خدا شرک نورزد، یا یک گونه فکر کنند و هیچ اختلافى در میان شان نباشد. معنای آیات این است که خداوند، خود خواسته موجودى بیافریند که داراى اراده بوده، آزاد باشد و خود راه خیر و صلاح را برگزیند. از این رو نمىتوان این اصل را نادیده گرفت.
به طور کلی هدایت از اموری است که هرگز به صورت غیر ارادی قابل تحقق نیست. اصولا امور اعتقادی و اخلاقی نه با زور محقق میشوند و نه با آن از بین می روند.(3) اسلام نیز همان طور که در آیات پیشین گذشت به دنبال آن نیست که مردم از روی اجبار و بدون رضایت، از آن پیروی کنند؛ بلکه اصولا اعتقاد باید از راه فهم و یقین باشد.(4) بدین ترتیب اگرچه در منظومه فکر و آموزه های اسلامی، هدایت، توحید و ایمان از جمله حقوق انسانی است، اما قابل تحمیل و اجبار نیست. چرا که اکراه و اجبار فقط در اعمال ظاهری بدن مؤثر است و اعتقادات قلبی از منطقه نفوذ آن خارج است و محال است از راه اکراه و اجبار ظاهری محقق شود.(5)
توجه قرآن و آموزه های اسلام به علم و معرفت
در کنار دعوت به آزاداندیشی، یکی دیگر از مؤلفه های غیر قابل انکار و بیان شده در جای جای متون اصلی منابع اسلامی، دعوت به علم و معرفت است. قرآن مجید در آنجا که جوامع انسانی را به معارف و معاد و کلیات معارف الهی دعوت می کند از آنان جز دلیل و حجت نمی پذیرد و جز بر اساس حجت و استدلال دعوت نمی کند و غیر از علم و استقلال در فهم را نمی ستاید و جز جهل و تقلید را نکوهش نمی کند. مداقّه و تتبع در آیات قرآن نشان می دهد که بیش از سیصد آیه از آن، مردم را به تفکر و تعقل دعوت می کند و در هیچ موردی خداوند بندگانش را امر نکرده است که کورکورانه و بدون درک صحیح به او ایمان بیاورند یا آنچه را او فرستاده و فرمان داده، بپذیرند.
قرآن در آیه 170 سوره بقره میگوید: «وَإِذا قيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَيْنا عَلَيْهِ آباءَنا أَوَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَلا يَهْتَدُون»؛ (و هنگامى كه به آنها گفته شود: از آنچه خدا نازل كرده است، پيروى كنيد! مى گويند: نه، ما از آنچه پدران خود را بر آن يافتيم، پيروى مى نماييم. آيا اگر پدران آنها، چيزى نمى فهميدند و هدايت نيافتند [باز از آنها پيروى خواهند كرد]). نیز در آیه 22 انفال بدترین جانداران را کسانی می داند که قوای عقلانی خود را به کار نمی گیرند: «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذينَ لا يَعْقِلُون». در آیه 10 ملک نیز از قول اصحاب دوزخ می گوید: «وَقالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا في أَصْحابِ السَّعير»؛ (و گفتند اگر میشنیدیم یا میاندیشیدیم جزء دوزخیان نبودیم). حال که این گونه است و خداوند به پیامبرش میگوید: «قُلْ هذِهِ سَبيلي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَني»(6)؛ (بگو: این راه من است، من و پیروانم همگان را با بصیرت و آگاهی بهسوی خدا میخوانیم)، چگونه ممکن است او، مردم را به تبعیت کورکورانه دعوت کند و عقیده ای را بر آنان تحمیل کند؟!
علاوه بر آن قرآن در آیه 18 سوره زمر، بشارت خود را به کسانی که در پی یافتن راه صحیح و حق هستند می دهد نه کسانی که به این امور اهمیت نمی دهند: «الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَأُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْباب». در ذیل این آیه از امام صادق و امام کاظم(علیهم السلام) روایت شده است که «خداوند در این آیه به اهل تعقل و اندیشه، بشارت داده است».(7)
چه کسانی از دایره شمول مجازات ارتداد خارج می شوند؟
بعد از بیان مقدمات فوق می گوییم: بر همه واجب است در اصول دین به اندازه توانایى خود تحقیق کنند، و اگر واقعاً بعد از تحقیق کامل و کمک گرفتن از آگاهان، به آیینى غیر از آیین اسلام معتقد شوند، معذور هستند، زیرا وظیفه عقلى و شرعى خود را انجام داده، ولى به خطا رفته اند. امّا کسى که قبلا مسلمان بوده، و به عللى دین جدید اختیار کرده، اگر تظاهر کند محکوم به احکام مرتد است؛ و احکام مرتد در واقع از جمله احکام سیاسى اسلام، براى جلوگیرى از نفوذ دشمنان در محیط اسلام، و اغفال و اغواى مردم است.(8) مسلمانانی که از سر شک، مطالعه و پژوهش و تحقیق در عقاید گوناگون، باورهایی منافی عقاید و احکام اسلامی پیدا کرده اند، اما این یافته های ذهنی شان را نزد خود نگه می دارند و تظاهر به ارتداد نمی کنند تا تبلیغی علیه دین نکرده و سخنی در مخالفت اسلام نگفته باشند، مشمول مجازت مرتد قرار نمی گیرند.(9) كسانى كه در حال تحقيق باشند، مشمول اين حكم نيستند؛ حتّى اگر نتيجه تحقيق آنها بازگشت از اسلام و گرايش به آيين ديگرى باشد، مشروط بر اينكه سخنى بر خلاف اسلام نگويند، كسى با آنها كارى ندارد و از مجازات ها معاف اند.(10) همچنین اگر فردی در حال غلبه عصبانيّت بر او كه با آن بر خود مسلط نيست، انکار از او صادر شود، حكم به ارتداد نمى شود.(11)
برای فهم اینکه چگونه برخلاف ظاهر خشن و سخت گیرانه حکم ارتداد، چنین کسانی مصداق آن قرار نمی گیرند، ناگزیر از توضیحاتی هستیم.
ارتداد صرف تغییر دین است یا توطئه ای بر ضد اسلام و مصالح مسلمانان؟
در قرآن کریم، یکی از آیاتی که هنگام بررسی ارتداد بر آن تکیه می گردد، آیه 72 آل عمران است: «وَقالَتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ آمِنُوا بِالَّذي أُنْزِلَ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَاكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»؛ (و جمعى از اهل كتاب گفتند به آنچه بر مؤمنان نازل شده، در آغاز روز ايمان بياوريد؛ و در پايان روز، كافر شويد شايد آنها از آيين خود بازگردند).
این آیه پرده از روى يكى از نقشه هاى يهود برمى دارد و نشان مى دهد كه آنان براى متزلزل ساختن ايمان مسلمانان از هر وسيله اى استفاده مى كردند؛ بدین ترتیب که گروهی از آنها گفتند برويد و در آغاز روز به آنچه بر مؤمنان نازل شده ظاهرا ايمان بياوريد و در پايان روز كافر شويد و كفر خود را آشكار سازيد تا ایمان شان متزلزل شده بازگردند. شايد منظور از آغاز و پايان روز اين باشد كه فاصله ميان ايمان و كفرشان كوتاه باشد تا اين كوتاهى فاصله سبب شود كه بگويند آنها اسلام را چيز مهمى خيال مى كردند، ولى از نزديك چيز ديگرى يافتند و لذا به سرعت از آن بازگشتند. بدین جهت اين توطئه در افراد ضعيف النفس اثر قابل ملاحظه اى می گذارد به خصوص اينكه عده مزبور از دانشمندان يهود بودند و همه مى دانستند كه آنها نسبت به كتب آسمانى و نشانه هاى آخرين پيامبر، آشنايى كامل دارند و اين امر لااقل پايه هاى ايمان تازه مسلمانان را متزلزل مى سازد. عبارت «لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» نیز نشان مى دهد كه آنها اميدوار به تاثير اين نقشه بودند.(12)
بنابراین، آیه صراحت دارد که چنین رویگردانی و «ارتداد»، نوعی «توطئه» است. چرا که کفر آنها بعد از اسلام آوردن اولیه، ریشه در حق طلبی و تحقیق علمى نداشته است. این کردار آن ها مقدمه اى بود براى ایجاد تزلزل در باورهاى دینى مردم مسلمان تا آنان از خود بپرسند: اگر اسلام، آیین حق و درست است پس چرا اهل کتاب که از بشارات آسمانى پیشین آگاهاند از آن بازگشتند؟
ارتداد با عناد و لجاجت معنا می یابد
یادآوری تأکید اسلام بر آزادی عقیده و جایگاه علم، معرفت و تعقل از این روی در بحث ارتداد اهمیت می یابد که بدانیم صدق عنوان «مرتد» بر شخص منوط به آن است که شخص مسلمان، بعد از تحقیق و تأمل و تفکر درباره اسلام یا حداقل بعد از احراز اتمام حجت بر او در این باره، به حقانیت این دین رسیده و این دین را برگزیده باشد و سپس با علم و اطلاع، درصدد انکار اصل دین یا اصول و ضروریات آن باشد. یعنی آنچه را درصدد رد و انکار آن اسـت به خوبی بشناسد و بداند که آن، دین یا جزء دین است و در این مورد، اتمام حجت بر او احراز شده باشد. در غیر این صورت نمی توان او را مرتد دانست.(13)
اساسا ارتدادی که در صدر اسلام مصداق داشته و موجب تشریع آن مجازات ها شده، ارتدادى توأم با عناد و لجاجت بوده است و مرتدان کسانى بوده اند که بر حقانیت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) گواه بوده و سخن حق را آشکارا درك کرده اند ولى در عین حال از اسلام به کفر برمىگردند. لذا تحقیق راجع به اصول دین و پروسه انتخاب دین و عقیده، غیر از ارتداد است و شخص مرتد درصدد رسیدن به حق و حقیقت نیست بلکه او می داند حق چیست و کجاست و با این حال درصدد مبارزه و معانده با حق است و از این جهت در جوهر ارتداد، عناد و جحد و لجاجت وجود دارد.(14) در آیات قرآن و تفاسیر ذیل آنها و روایات معصومین، می توان چنین دلالتی از حکم ارتداد یافت.
قرآن و تبیین معنای جحد و انکار در صدق ارتداد
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل آیه 14 سوره نمل یعنی «وَجـَحَدُواْ بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانظُرْ كَيْفَ كاَنَ عَاقِبَةُ الْمـُفْسِدِين»؛ (با آنكه در دل به آن يقين آورده بودند، ولىاز روى ستم و برترى جويى انكارش كردند. پس بنگر كه عاقبت تبهكاران چگونه بود) نظر راغب(15) را بهعنوان یکی از شناخته شدهترین لغت شناسان درباره معنای «جحد» در این آیه تقریر کرده و مینویسد: «كلمه جحد به معناى انكار چيزى است كه در دل ثبوتش مسلم شده و يا اثبات چيزی است كه در قلب نفى آن به ثبوت رسيده است».(16) در واقع مفسدین و تبهکاران مورد اشاره در این آیه، نه دنبال کشف حقیقت بودند و نه به راستی در راه کشف آن دچار شک و شبهه. بلکه آنها معجزات را از روى ظلم و برتری جویی انكار کردند در حالى كه در دل به آن يقين و اطمينان داشتند.(17)
اشاره به موضوعی مهم در اینجا ضروری است و آن هم اینکه ماده «جحد» که یکی از مشتقات آن در این آیه به کار رفته، همان طور که گفته شد و در آیه نیز میتواند مصداق داشته باشد، از سوی لغویین بسیاری مانند راغب اصفهانی(18)، قرشی بنایی(19)، فخرالدین طریحی(20) و... دلالت به انکار چیزی بعد از شناخت دارد. انکاری که نمونهای از بارزترین نمودهای لجاجت و عناد است. موضوعی که نشان می دهد به احتمال قریب به یقین این واژه بر انکار برآمده از عناد و لجاجت دلالت می کند و این بسیار متفاوت است از وضعیت مکلفی که می خواهد با تحقیق آزادانه، با استدلال و تفکر، برای فهم عقلانی اصول دین تلاش کند.
علاوه بر آیه 14 سوره نمل، دیگر آیه ای که برای صدق حکم ارتداد بر منکران لجوج و عنود می توان به آن استناد کرد، آیه 86 سوره آل عمران است که در آن آمده: «كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْماً كَفَرُوا بَعْدَ إيمانِهِمْ وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَاللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمين»؛ (چگونه خداوند جمعيّتى را هدايت مىكند كه بعد از ايمان و گواهى به حقّانيّت رسول و آمدن نشانه هاى روشن براى آنها، كافر شدند؟! و خدا، جمعيّت ستمكاران را هدايت نخواهد كرد). در این آیه خداوند خبر مى دهد افرادى که حق را مى فهمند اما درصدد انکار و کتمان آن برمى آیند را قابل هدایت نمى داند. آنان دچار نوعى عناد و لجاج هستند. بنابراین هیچ گونه انذار و تبشیرى در مورد آنان مؤثر نخواهد بود و مورد هدایت الهى قرار نخواهند گرفت.(21)
وقتی هدایت از «منکرین و کتمان کنندگان حق بعد از فهم آن» نفی می گردد، به طریق اولی از مرتدینی که بعد از فهم و ایمان به آن و پذیرشش، کافر به آن می شوند نیز نفی می گردد. به بیان علامه طباطبایى، این ارتداد، از موضع طغیان و استکبار است، نه شک و تردید و یا روشن نبودن اعتقاد به خدا و پیامبر براى آنان. بنابراین عناد و مخالفت و رد کردن حکم شرعی یا هر چیزی که جزء دین بودن آن «ثابت» است، و «فرد به حکم شرعی بودن آن آگاهی دارد» موجب کفر می گردد. این کجا و اعتقاد یک شخص – ولو باوری متفاوت با اصول اعتقادی اسلام بر اثر اشتباهات در استدلال و نتیجه گیری - بعد از تحقیق و تفحص کجا؟
روایات و تبیین معنای جحد و انکار و عناد در صدق ارتداد
در منابع حدیثی روایات فراوانی وجود دارد که نگاهی توصیفی و تبیینی به ارتداد و مرتد دارد.(22) در اين روايات، هيچ اشاره ای به مباحث علمی، عقلی و عقيدتی ديده نمی شود و از کلماتی مـانند «تفکر»، «تعقل»، «تعليم» و «تعلم» و «برهان» و «بينات»، «جهل» و «علم» که واژه های کليدی مباحث عقيدتی و تحقیق در پی فهم اصول دین است استفاده نشده، بلکه برعکس از کلمات «بيزاری جستن»، «روی برتافتن»، «لجاجت»، «جحود» و «خروج» استفاده شده است کـه بعضا صراحت در معنای لجاجت و دشمنی و خشونت و بی منطقی را در خود دارد. این نشان از آن دارد که تغییر نظر اگر از روی جحد و انکار و لجاجت - و نه از روی تحقیق و حقیقت جویی - باشد، مشمول مفهوم ارتداد میگردد.(23)
جمع بندی
با کنار هم قرار دادن تمامی مطالبی که تا اینجا بیان شد، مشخص می شود که فرد شاک و غیر منکر را که بعد از تحقیق و تأمل، به جمع بندی متفاوتی از اصول دین رسیده، نمی توان مرتد دانست، زیرا انکاری که منشأ و خاستگاه آن شبهة فکری بوده و از جهل و ناآگاهی سرچشمه گیرد، موجب کیفر نمی شود. گاهی شخص، ناآگاهانه و بر اثر وساوس مبلغان گمراه و یا اشتباهاتی که در مطالعات برای او روی داده با اسلام وداع می گوید و به سوی کفر می رود بی آنکه هیچ سوء نیتی داشته باشد.(24) رفتار معصومین در برخورد با منتقدان اسلام ـ که با هدایت و ارشاد، و تبیین حقایق، سعی در رفع شبهات از اذهان آنان داشته اند ـ مؤیّد این نظر است که مقصود ایشان از مرتدِ واجب القتل کسانی نبودند که در حقانیت اسلام شک داشتند و یا بر اساس اعتقاد واقعی خود انکار می کردند، بلکه مقصود کسانی بودند که حقانیت اسلام برایشان واضح بوده و منکر آن شده اند، زیرا در تاریخ سراغ نداریم کسی را که انتقاد خود را نسبت به دین با امام مطرح کرده و امام حکم به قتل او داده باشد.
حکمت سخت گیری مجازات ارتداد
با توضیحاتی که در بالا دادیم، ممکن است این سؤال به ذهن متبادر شود که آیا حکم ارتداد در زمانه ما، تبدیل به حکمی منسوخ و بی جهت و مصداق شده است؟ اصولا کدام کارکردها برای این حکم باقی مانده است؟ در جواب این سؤال می گوییم:
حكم سياسى مرتد فطرى براى آنها كه از محتواى آن آگاه نيستند ممكن است يك نوع خشونت و تحميل عقيده و سلب آزادى انديشه تلقى گردد، ولى اگر به اين واقعيت توجه كنيم كه اين احكام تنها كسى را شامل مى شود كه به اظهار يا تبليغ پردازد، و در حقيقت، قيام بر ضد رژيم موجود جامعه كند، روشن مى شود كه اين خشونت بى دليل نيست، و با مسأله آزادى انديشه نيز منافات ندارد، و شبيه اين قانون در بسيارى از كشورهاى شرق و غرب با تفاوت هایی وجود دارد؛ به همین خاطر است که - همان طور که توضیح دادیم - شخصی که درباره اسلام دچار تردید شده اما با آن عنادی هم ندارد هرگز حکم مرتد درباره او اجرا نخواهد شد. كسى كه از پدر يا مادر مسلمان تولد يافته و در يك محيط اسلامى پرورش ديده، بسيار بعيد به نظر مى رسد كه محتواى اسلام را تشخيص نداده باشد، بنابراين عدول و بازگشت او به توطئه و خيانت شبيه تر است تا به اشتباه و عدم درك حقيقت و چنين كسى استحقاق چنان مجازاتى را دارد. ضمناً احكام هرگز تابع يك فرد و دو فرد نيست بلكه مجموع را به طور كلى بايد در نظر گرفت.(25)
در حقيقت اين حكم يك فلسفه اساسى دارد و آن - همان طور که در بالا اشاره این نیز به آن شد - حفظ جبهه داخلى كشور اسلام و جلوگيرى از متلاشى شدن آن و نفوذ بيگانگان و منافقان است، زيرا ارتداد در واقع يك نوع قيام بر ضد رژيم كشور اسلامى است كه در بسيارى از قوانين دنياى امروز نيز مجازات آن اعدام است، اگر به افراد اجازه داده شود هر روز مايل بودند خود را مسلمان معرفى كنند و هر روز مايل نبودند استعفا دهند، به زودى جبهه داخلى اسلام از هم متلاشى خواهد شد و راه نفوذ دشمنان و عوامل و ايادى آنها بازخواهد گرديد و هرج و مرج شديدى در سراسر جامعه اسلامى پديد خواهد آمد. بنابراين حكم مزبور در واقع حكم سياسى است، كه براى حفظ حكومت و جامعه اسلامى و مبارزه با ايادى و عوامل بيگانه ضرورى است.(26)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.