جعل شأن صدور برای روایت نبوی «فاطمه پاره تن من است» و تناقضات این جعل!

آیا درست است که حضرت علی(ع) ازدختر ابوجهل خواستگاری کردند و رسول خدا(ص) به همین مناسبت فرمود: «فاطمه پاره تن من است، هر کسی او را بیازارد، مرا آزرده است»؟!

اولا: پذیرش این ادعا متضمن پذیرش مخالفت پیامبر(ص) با حکمی است که صریحا در قرآن مجاز شمرده شده است؛ یعنی«جواز ازدواج همزمان مرد مسلمان با چهار زن». چگونه رسول خدا(ص) آنچه را که اسلام مباح کرده، انکار نموده است؟!
ثانیا: طبق روایات اهل سنّت و شیعه، رسول خدا(ص) فرمود: «من فاطمه را به عقد علی در نياوردم مگر آنكه خدا در آسمان او را به همسرى علي در آورد»؛ آیا معقول است که خداوند كسى را برای همسری حضرت زهرا(س) برگزیده باشد که او را آزار نمايد؟!
ثالثا: نقل این واقعه در منابع اهل سنّت، نهایتا به یک راوی، یعنی «مسور بن مخرمه» باز می گردد؛ بنابراین این انتظار می رود که این راوی وقایع مربوط به این موضوع را به یک گونه نقل کند. در حالی که وحدتی در چگونگی نقل جزئیات آن وجود ندارد! چنین تناقض و تهافتی اعتبار این واقعه را به شدت زیر سؤال می برد. تاریخ ‏نویسان می گویند به دنیا آمدن مِسوَر بعد از هجرت پیامبر(ص) از مکه به مدینه بوده و مسور در آن زمان نهایتا شش یا هفت سال بیشتر نداشته است؛ اگر راوی اصلی در سنّی نبوده باشد که این وقایع را دیده و در حافظه خود ضبط کند، یا خود در بزرگ سالی این روایات متناقض را ساخته، یا جاعلان به زبانش بسته اند و از آنجا که دروغ گو کم حافظه است دچار تناقض می شود.
رابعا: سند این حدیث حتّی با معیار های اهل سنّت نیز قابل پذیرش نیست؛ درباره دو تن از رجال سند این حدیث، یعنی «مسور» و «زهری»، در منابع رجالی و تراجم اهل سنّت اوصافی ذکر شده که قبول این حدیث را از آنان دچار مشکل می کند.

حدیث تشبیه به روایت عبدالرزاق بن همام

عبدالرزاق بن همّام حدیث تشبیه را چگونه روایت کرده و آیا سند آن معتبر است؟

عبدالرزّاق بن همّام صنعانى حدیث تشبیه را با سند خود از مَعمَر، و او از زُهرى، و وى از سعید بن مسیّب، روایت نموده که ابوهریره نقل کرده: رسول خدا(ص) در حالى که در بین یاران خویش نشسته بود، فرمود: اگر مى خواهید دانش آدم، همّت نوح، خوى ابراهیم، نیایش موسى، روش و آیین عیسى و سیرت و بردبارى محمّد(ص) را ببینید، به این کسى بنگرید که به سویتان مى آید. آن مرد على بن ابى طالب بود. روایت کنندگان این حدیث، همگى، از راویان کتب صحاح اند و همین براى [تصدیق] عدالت و اعتبار و بزرگى ایشان، بس است.

متروک ماندن تعالیم اسلام در جامعة عصر امام سجاد(ع)

آگاهی مردم از احکام و فرهنگ اصیل اسلامی در عصر امام سجاد(علیه السلام) چگونه بود؟

در سال 87 در زمان خلافت وليد بن عبدالملك «عمر بن عبدالعزيز» كه امير مدينه بود، به عنوان اميرالحاج به حج رفت ولى وقوف در روز عيد قربان را غلط انجام داد. «محمد بن مسلم بن شهاب زهرى» مى‏گويد: در دمشق نزد «انس بن مالك» رفتيم، ديديم تنها نشسته گريه مى ‏كند، وقتى كه از علت گريه ‏اش پرسيدم، پاسخ داد: از مجموع آنچه از اسلام فرا گرفتم، جز اين نماز را سراغ ندارم كه مانده باشد و آن هم ضايع شده است.

محمد بن مسلم زُهری،عالم درباری

محمد بن مسلم زُهری کیست؟

زهری که در دوران جوانى در مدينه بوده، با حضرت سجاد (ع) ارتباط داشت و از مكتب آن حضرت بهره مى ‏برد؛ ولى بعدها به دربار بنى اميه جذب شد. زهرى در زمان حكومت عبدالملك بن مروان، به منظور برخوردارى از ثروت و رفاه دربار بنى اميه، عازم دمشق شد و از دانش خود همچون نردبانى جهت دستيابى به مناصب ظاهرى استفاده نمود. عبدالملك براى او از بيت المال مقررى تعيين كرد، بدهي هايش را پرداخت و خدمتگزارى در اختيارش قرار داد.

هدف خلفای اموی از جذب محمد بن شهاب زُهری

هدف خلفای اموی از جذب محمد بن شهاب زُهری در دبار خود چه بود؟

خلفای اموی با جذب محمد بن شهاب زهری به دربار خود، از موقعیت دینی او استفاده کردند. او با جعل و کتابت احادیث به اهداف شوم خلفا کمک فراوانی کرد. حجم نوشته های زهری آن مقدار بود که پس از هلاکت ولید بن عبدالملک،  کتاب های او را به وسیله چهارپایان از خزانه خارج کردند. پر واضح است آنچه زهری به امر خلفای اموی نگاشته بود تنها احایثی در تایید خلفای اموی و کاستن از موقعیت بنی هاشم بود.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قالَ الرّضا عليه السّلام :

يَا ابنَ شَبيبٍ! اِنْ کُنْتَ باکِياً لِشَئٍ فَاْبکِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلىّ بْنِ اَبى طالبٍ عليه السّلام فَاِنَّهُ ذُبِحَ کَما يُذْبَحُ الْکَبْشُ.

بحارالانوار، ج 44، ص 286