پاسخ اجمالی:
اولا: پذیرش این ادعا متضمن پذیرش مخالفت پیامبر(ص) با حکمی است که صریحا در قرآن مجاز شمرده شده است؛ یعنی«جواز ازدواج همزمان مرد مسلمان با چهار زن». چگونه رسول خدا(ص) آنچه را که اسلام مباح کرده، انکار نموده است؟!
ثانیا: طبق روایات اهل سنّت و شیعه، رسول خدا(ص) فرمود: «من فاطمه را به عقد علی در نياوردم مگر آنكه خدا در آسمان او را به همسرى علي در آورد»؛ آیا معقول است که خداوند كسى را برای همسری حضرت زهرا(س) برگزیده باشد که او را آزار نمايد؟!
ثالثا: نقل این واقعه در منابع اهل سنّت، نهایتا به یک راوی، یعنی «مسور بن مخرمه» باز می گردد؛ بنابراین این انتظار می رود که این راوی وقایع مربوط به این موضوع را به یک گونه نقل کند. در حالی که وحدتی در چگونگی نقل جزئیات آن وجود ندارد! چنین تناقض و تهافتی اعتبار این واقعه را به شدت زیر سؤال می برد. تاریخ نویسان می گویند به دنیا آمدن مِسوَر بعد از هجرت پیامبر(ص) از مکه به مدینه بوده و مسور در آن زمان نهایتا شش یا هفت سال بیشتر نداشته است؛ اگر راوی اصلی در سنّی نبوده باشد که این وقایع را دیده و در حافظه خود ضبط کند، یا خود در بزرگ سالی این روایات متناقض را ساخته، یا جاعلان به زبانش بسته اند و از آنجا که دروغ گو کم حافظه است دچار تناقض می شود.
رابعا: سند این حدیث حتّی با معیار های اهل سنّت نیز قابل پذیرش نیست؛ درباره دو تن از رجال سند این حدیث، یعنی «مسور» و «زهری»، در منابع رجالی و تراجم اهل سنّت اوصافی ذکر شده که قبول این حدیث را از آنان دچار مشکل می کند.
پاسخ تفصیلی:
علاقه شدید حضرت رسول(ص) به دخترشان، حضرت فاطمه زهرا(س)
علاقه شدید حضرت رسول(صلوات الله علیه و آله) به دخترشان، حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) بر کسی که اندک تتبعی در منابع تاریخی داشته باشد پوشیده نیست. گزارش تعابیر و رفتارهای سراسر احترام آمیزی را که آن حضرت با دخترشان داشته، می توان لابه لای صفحات کتب تاریخی و علمی فریقین یافت. اما در میان همه این تعابیر و ستایش ها و تکریم ها، تعبیری از آن حضرت صادر شده که عمق علاقه و ارادت ایشان را به دخترشان بازتاب می دهد. حضرت رسول(صلوات الله علیه و آله) در مناسبت ها و به بهانه های متعددی(1) دخترشان را «پاره تن» خود توصیف کرده اند و اینگونه فرموده اند که «هر کسی که حضرت فاطمه(سلام الله علیها) را بیازارد در واقع خود پیامبر خدا(صلوات الله علیه و آله) را آزرده است».
ادعایی کثیف در برخی منابع اهل سنّت
در برخی منابع اهل سنت ادعا شده که حضرت رسول(صلوات الله علیه و آله) تعبیر «إِنَّهَا بَضْعَةٌ مِنِّی فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی» را در نکوهش حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) به کار برده اند! برای مثال در کتاب صحیح بخاری(2) به عنوان یکی از معتبرترین منابع حدیثی اهل سنت ادعا شده که پس از فتح مکه، حضرت علی(علیه السلام) از دختر ابوجهل برای ازدواج خواستگاری کرد و همین مسأله موجب رنجش خاطر حضرت فاطمه(سلام الله علیها) شد و بعد از آن بود که حضرت رسول(ص) در واکنش به این خواستگاری، فرمودند: «دخترشان پاره تن شان است و هر کسی او را بیازارد، ایشان را نیز آزرده است».
چنین ادعایی را از جنبه های مختلفی می توان بررسی کرد:
1. مردود بودن این ادعا نزد اهل بیت(ع)
امام صادق(علیه السلام) ضمن نقل تهمت هایی که در طول تاریخ به اولیاء الله زده شده، وقوع چنین حادثه ای درباره حضرت علی(علیه السلام) را مردود می داند. و آن را به عنوان یکی از افتراهای دشمنان آن حضرت معرفی می کند: «قَالَ عَلْقَمَةُ فَقُلْتُ لِلصَّادِقِ(عليه السلام) يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ! إِنَّ النَّاسَ يَنْسُبُونَنَا إِلَى عَظَائِمِ الْأُمُورِ وَ قَدْ ضَاقَتْ بِذَلِكَ صُدُورُنَا فَقَالَ(عليه السلام): يَا عَلْقَمَةُ إِنَّ رِضَا النَّاسِ لَا يُمْلَكُ وَ أَلْسِنَتَهُمْ لَا تُضْبَطُ وَ كَيْفَ تَسْلَمُونَ مِمَّا لَمْ يَسْلَمْ مِنْهُ أَنْبِيَاءُ اللَّهِ وَ رُسُلُهُ وَ حُجَجُ اللَّهِ(عليهم السلام)... أَ لَمْ يَنْسُبُوهُ إِلَى أَنَّهُ(عليه السلام) أَرَادَ أَنْ يَتَزَوَّجَ ابْنَةَ أَبِي جَهْلٍ عَلَى فَاطِمَةَ(عليها السلام) وَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وآله شَكَاهُ عَلَى الْمِنْبَرِ إِلَى الْمُسْلِمِينَ فَقَالَ إِنَّ عَلِيّاً يُرِيدُ أَنْ يَتَزَوَّجَ ابْنَةَ عَدُوِّ اللَّهِ عَلَى ابْنَةِ نَبِيِّ اللَّهِ أَلَا إِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّي فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِي وَ مَنْ سَرَّهَا فَقَدْ سَرَّنِي وَ مَنْ غَاظَهَا فَقَدْ غَاظَنِي... يَا عَلْقَمَةُ مَا أَعْجَبَ أَقَاوِيلَ النَّاسِ فِي عَلِيٍّ(عليه السلام) كَمْ بَيْنَ مَنْ يَقُولُ إِنَّهُ رَبٌّ مَعْبُودٌ وَ بَيْنَ مَنْ يَقُولُ إِنَّهُ عَبْدٌ عَاصٍ لِلْمَعْبُودِ...»(3)؛ (علقمه مى گويد که به امام صادق عرض كردم اى فرزند رسول خدا! مردم به ما كارهاى زشتى نسبت مي دهند به طورى كه سينه ما تنگ شده و شديدا ناراحت مى شويم. فرمود: اى علقمه انسان نمي تواند خشنودى مردم را جلب نموده و جلو زبان آن ها را بگيرد. چگونه سالم مى مانيد از چيزى كه انبياء و پيامبران و اوصياء(عليهم السلام) از او سالم نماندند... آيا نسبت ندادند كه او [حضرت علی] مىخواهد با دختر ابوجهل با داشتن فاطمه ازدواج كند و اينكه پيامبر در حضور مسلمين بالاى منبر از او شكايت كرد و فرمود مردم! علی تصميم گرفته دختر دشمن خدا را بر سر دختر پيامبر خدا بياورد. آگاه باشيد فاطمه پاره تن من است هر كه او را آزار دهد مرا آزاد داده و هر كه او را خوشحال كند مرا خوشحال كرده و هر كه او را به خشم آورد مرا بخشم آورده است... اى علقمه! چه شگفت انگيز است گفتارهاى متناقض مردم در باره علی. چه قدر فاصله است ميان گفتار كسى كه مى گويد علی خدا و معبود است و گفتار كسى كه مى گويد او بنده نافرمان است و دستور معبود را تمرد مى كند...).
2. منجر شدن این ادعا به پدید آمدن تناقض میان نص آیات قرآن و رفتار رسول خدا(ص)
در قرآن کریم و در آیه 3 سوره نساء(4)، به صورت صریح حکم جواز ازدواج دائم و همزمان با بیش از یک زن (تا چهار زن) برای مردان تشریع شده است. پذیرش چنین ادعایی درباره حضرت علی(علیه السلام) و واکنش پیامبر اکرم(صلوات الله علیه و آله) این سؤال را به ذهن متبادر می کند که چگونه رسول اعظم(صلی الله علیه و آله) آنچه را که اسلام مباح کرده، انکار نموده است؟! اگر در اسلام برای مرد جواز ازدواج با چهار زن [با شرایط آن] وجود دارد، پس چگونه پیامبر اکرم(صلوات الله علیه و آله) این مباح را [العیاذ بالله به خاطر صرفا مسأله ای شخصی و ترس از ناراحت شدن حضرت زهرا] انکار می کند و این را بر منبر بیان میفرماید؟! [و علی(علیه السلام) را جهت انجام عمل مباحی این گونه مؤاخذه می کند؟!](5)
ضرورت سنجش صحت احادیث با قرآن و شرط ناقض قرآن نبودن احادیث برای پذیرش آنها، آن قدر مسأله ای بدیهی و اساسی است که هم شیعیان و هم اهل سنت آن را پذیرفته اند.(6) و به همین خاطر پذیرش صحت چنین احادیثی درباره پیامبر اسلام(صلوات الله علیه و آله) از سوی کسانی که ادعای پیروی از سنت آن حضرت را دارند بسیار عجیب و غیرمنطقی به نظر می آید.
3. طعن وارد شدن بر پیامبر اسلام(ص) در صورت پذیرش این ادعا
سید مرتضی در رد ادعای خواستگاری حضرت علی(علیه السلام) از دختر ابوجهل می گوید: «به خدا سوگند طعنی که بر پيامبر اسلام(صلى الله عليه و آله) در اين نقل مشهود است بسیار مشهودتر است از طعنی که بر علی(عليه السلام) وارد می آید. اين خبر و قصّه را کسی جز افراد بی دین که هدفش نقص وارد کردن بر پیامبر(صلى الله عليه و آله) یا حضرت علی(علیه السلام) بوده، جعل نکرده است... ناقلان حديث اختلافى ندارند كه در موضوع ازدواج فاطمه(سلام الله علیها) رسول خدا(ص) به همه اصحابى كه خواستگارى كرده بودند پاسخ رد داده بود چون خداوند متعال علی را براى فاطمه برگزيده بود و لذا رسول خدا(ص) فرمود: من فاطمه را به عقد علی در نياوردم مگر آنكه خدا در آسمان او را به همسرى علي در آورد».(7)
بنابراین حدیث نبوی آیا معقول است که خداوند متعال از بين مردم كسى را برای همسری حضرت زهرا(سلام الله علیها) برگزیده باشد که او را اذيت و مغموم نمايد؟ آیا علاوه بر منابع شیعه، اهل سنت احادیث ملازم بودن حق با علی(علیه السلام) و علی(علیه السلام) با حق را روایت نکرده اند(8) و آیا همراه بودن علی(علیه السلام) با حق، با آزار دختر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) که منجر به آزردگی و خشم خداست قابل جمع است؟
4. وجود تهافت و تناقض در نقل این خواستگاری
هنگامی که به منابع نقل کننده این واقعه در میان کتب اهل سنت می رویم، می بینیم که وحدتی در چگونگی نقل جزئیات آن وجود ندارد. اولا باید این نکته دقیق را در نظر بگیریم که نقل این واقعه در آن منابع نهایتا تنها به یک راوی یعنی مسور بن مخرمه باز می گردد. بنابراین این انتظار منطقی وجود دارد که این راوی وقایع مربوط به این موضوع را به یک گونه نقل کند. با توجه به این نکته می گوییم ما وقتی به آن منابع برای اطلاع از وقایع مربوط به این خواستگاری ادعا شده مراجعه می کنیم در یک جا(9) می بینیم که ادعا شده پیامبر(صلّى اللَّه علیه وآله) روی منبر فرمودند که خانواده ابوجهل از حضرت شان خواستند تا دخترشان را به عقد علی(علیه السلام) درآورند اما در جایی دیگر می خوانیم که علی(علیه السلام) خود از دختر ابوجهل خواستگاری کرد و فاطمه(سلام الله علیها) نزد پیامبر(صلّى اللَّه علیه وآله) آمد و - نستجیر بالله - به دروغ گفت: علی آن دختر را به عقد خود درآورده است.(10)
چنین تناقض و تهافتی اعتبار این واقعه را به شدت زیر سؤال می برد. با این حال شاید بتوان سبب آن را با توجه به نکته ای مهم درک کرد. گفتیم که نقل این واقعه در منابع اهل سنت نهایتا تنها به یک راوی یعنی مسور بن مخرمه باز می گردد. او ادعا می کند که در زمان وقوع آن خواستگاری به سن بلوغ رسیده بود - شاید کنایه از اینکه در سن و سالی بوده که صلاحیت دریافت و ضبط و ثبت وقایع را داشته است - و این در حالی است که تاریخ نویسان می گویند به دنیا آمدن مِسوَر بعد از هجرت پیامبر(ص) از مکه به مدینه بوده و مسور در آن زمان نهایتا شش یا هفت سال بیشتر نداشته است.(11)
اگر راوی اصلی در سنّی نبوده باشد که این وقایع را دیده و در حافظه خود ضبط کند، یا خود در بزرگ سالی این روایات متناقض را ساخته، یا جاعلان به زبانش بسته اند و از آنجا که دروغ گو کم حافظه است دچار تناقض می شود.
5. ضعف راویان موجود در سلسله سند این حدیث حتی نزد علمای اهل سنت
گفتیم که بررسی های راویان موجود در سلسله سند احادیثی که این ادعا در آنها مطرح شده نشان می دهد طريقى كه اصحاب صحاح همگى بر آن اتّفاق نظر دارند همان «طريق روايت مسور بن مخرمه» است و اين تنها طريقى است كه بُخارى، مسلم، نَسايى و ابن ماجه آن را نقل كرده اند.
سند این حدیث حتّی با معیار های اهل سنّت نیز قابل پذیرش نیست؛ درباره دو تن از رجال سند این حدیث، یعنی «مسور» و «زهری»، در منابع رجالی و تراجم اهل سنّت اوصافی ذکر شده که قبول این حدیث را از آنان دچار مشکل می کند.
مثلا «زهری» از سوی ابن ابی الحدید به عنوان شخصیتی دروغ گو معرفی شده است(12) و ابن خلکان او را دشمن اسلام و پیامبر و اهل بیت(علیهم السلام) دانسته است(13) و علامه دهلوی درباره اش گفته که انسانی کم دیانت و ثروت اندوز در دستگاه بنی امیه و مورد سرزنش دانشمندان و زاهدان بوده است(14) و نهیاتا اینکه به یکی از جاعلان حدیث برای بنی امیه شناخته شده است.(15)
درباره «مسور» نیز گفته شده که او یکی از ارادتمندان معاویه و معتمدین خصوصی خوارج و ملازمان و مشاوران بسیار نزدیک عبدالله بن زبیر به عنوان یکی از سرسخت ترین دشمنان حضرت علی(علیه السلام) بوده است.(16)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.