علم بی نهایت و محدویت وجودی پیامبران!

وجود پيامبران محدود و علم غيب نامحدود است؛ به حکم عقل، محدود نمی تواند بر غير محدود احاطه پيدا کند؛ آیا با این وجود می توان گفت پیامبران صاحب علم غیب هستند؟!

علمی که انبیاء با اراده الهی به آن دسترسی می یابند، محدود است نه نامحدود؛ انبیای الهی به اذن خدا در مواردی که نیاز به بهره گیری از آن دانش داشتند و در محدوده ای که خداوند متعال برای شان پیش بینی کرده بود، از علم غیب مطلع می شدند. اطلاع انبیای الهی از چنین محدوده معینی از علم غیب هیچ منافاتی با موضوع محدود بودن وجود مقدس آنها و نامحدود بودن حقایقی که بالقوه قابل کشف به وسیله علم غیب هستند، ندارد.

ایمان به خدای نادیده!

چگونه به خدای نادیده ایمان بیاورم؛ در حالی چنین خدایی قابل شناخت نیست؟! از طرفی فردی مثل علی بن ابی طالب می گوید: «من‌ آنچنان‌ نیستم كه‌ عبادت‌ كنم‌ كسي‌ را كه‌ نديده‌ ام»! اگر خداوند دیده نمی شود، پس منظور از این سخن چیست؟!

اولا: دایره هستی منحصر به «محسوسات» نیست و در جهان هستی امور بسیار زیادی وجود دارند که از قلمرو دید و حس ما بیرون اند ولی کسی منکر وجود آنها نیست.
ثانیا: منظور امام علی(ع) نمی تواند «رؤیت جسمانی» خدا باشد؛ زیرا خود تصریح می کند که: «او را چشم ها با مشاهده ديدگان‌ نمي بينند وليكن‌ دل ها به‌ حقائق‌ ايمان‌ مي‌ بينند».
طبق «منطق معنوی» خداباوران، انسان با بندگی و تقوا می تواند به مرحله ای برسد که هیچ شکی نسبت به حقایق نداشته باشد، به گونه ای که گویا حقایق را با چشم می بیند.
ثالثا: ابزار شناخت خداوند، «براهین عقلی و فلسفی» و نظر به آیات و نشانه های او در جهان و اندیشه در نظم موجود در آفرینش است؛ هر كس مى‏ تواند با نظر به «آثار خداوند» در جهان به طور اجمال از وجود ذات و صفات پروردگار آگاه شود.

منظور از «آیات آفاقى» و «آیات انفسى»

منظور از «آیات آفاقى» و «آیات انفسى» چیست؟

خداوند در ارتباط با آیات و نشانه های خود می فرماید: «ما به زودى آیات خود را در آفاق و اطراف جهان، و همچنین در درون جان خود آنها، به آنان، نشان مى دهیم، تا براى آنها روشن شود که خداوند حق است». از این رو آیات خداوند به «آیات آفاقى و انفسی» تقسیم می شود. «آیات آفاقی» مثل  آفرینش خورشید، ستارگان، جانداران و گیاهان، کوهها و دریاها، با نظام دقیقى که بر آنها حاکم است و «آیات انفسى» همچون آفرینش انسان، و شگفتى هایی که بر روح انسان حاکم است، نشانه هایی است از معرفت پروردگار و خالق جهان.

برهان صديقيين در آيه 18 سوره آل عمران

در آيه 18 سوره آل عمران چگونه از طريق برهان صديقين، وجود خداوند اثبات مي شود؟

قرآن در آيه 18 سوره آل عمران مى فرمايد: «خداوند، [با ايجاد نظام هماهنگ جهان هستى] گواهى مى دهد كه معبودى جز او نيست». منظور از گواهى خداوند اين است كه ذات او خود گواه ذات او است و خود بهترين دليل براى وجود خويش مى باشد، و اين همان چيزى است كه برهان صدّيقين ناظر به آن است.

برهان صرف الوجود در آيات قرآن

برهان صرف الوجود در آيات قرآن چگونه بيان شده است؟

خداوند در آيات نخستين سوره حديد مى فرمايد: «هو الأول والآخر والظاهر والباطن وهو بكل شيء عليم»؛ در اين آيه پنج وصف از اوصاف مقدّس او بيان شده، كه مجموعاً دليلى است بر بى انتهايى ذات پاك او. چنين وجودى دوّمى براى او تصوّر نمى شود، چرا كه اگر خداى ديگرى وجود داشت هر كدام آغاز و پايانى داشتند، و در ظاهر و باطن همه جا نبودند، و حضور علمى همه جا نداشتند، چرا كه از دو وجود هر كدام به ديگرى كه مى رسد پايان مى گيرد و ديگرى آغاز مى شود، پس بى پايان بودن او دليلى است بر يگانگى او.

اثبات وجود خدا برای یک کافر

چگونه وجود خدا را برای يک كافر اثبات كنيم؟

می توان با توجه دادن او به ندای فطرت و نظم حاکم بر جهان و دعوت کردن او به تأمل در پدیده های مرگ و حیات، در کنار ادله عقلی صرف، با او بحث و گفتگو کرد.
امور فطرى همواره در طول تاريخ ثابت است و نوعى خداباوری در نهاد و فطرت هر فردی وجود دارد.
همچنین نظم در هر مجموعه ای، حکایت از شعور، طرح و هدف می کند و انسان هر کجا نظم و قوانین ثابتی دید، مبداء آن را جست و جو کرد.
هر انسانی اعتراف مى كند كه حیاتش از خودش نیست و همه مى ميرند؛ اينجا نيز جاى تفكر و انديشه است؛ اگر هستى آنها از خودشان بود، بايد جاودانه می بودند!
طبق برهان عقلی «امکان و وجوب» نیز جهان و موجوداتش همه از ممکنات اند که برای وجودشان نیازمند موجود و علّتی می باشند که وجودش ذاتی است و نیازمند به علتی نیست.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قال الحسينُ عليه السّلام :

اَنا قَتيلُ الْعَبْرَةِ لا يَذْکُرُنى مؤ مِنٌ اِلاّ بَکى .

من کُشته اشکم . هيچ مؤ منى مرا ياد نمى کند مگر آنکه (بخاطر مصيبتهايم ) گريه مى کند.

بحارالانوار، ج 44، ص 279