احتمال خلق موجودات، به صورت تصادفی!

چه لزومی دارد که بگوییم همه موجودات را خداوند آفریده است؟ مگر نمی شود اتفاقی خلق شده باشند؟

احتمال نظم و هماهنگی در امور اتفاقی و تصادفی در حد صفر است. نظم و هماهنگی در پدیده های عالم، شائبه اتفاقی و تصادفی بودن آفرینش را از موضوعیت می اندازد و خبر از خالقی دانا، توانا، هوشمند و حسابگر برای آن می دهد. ما هرگز نمى ‏توانيم اندازه‏ گيرى موجودات مختلف اين جهان و كميت و كيفيت حساب شده آن را معلول تصادف بدانيم، زیرا با «حساب احتمالات» سازگار نيست. ما روی هر پدیده ای که مطالعه کنیم خواهیم دید که ساختار آن از انسجام و عملکرد آن از قوانین مشخص و ثابتی پیروی می کند. ما هر قدر مطالعات خود را دقيق تر و عميق تر كنيم به وحدت و يگانگى خالق جهان هستی ايمان بيشترى پيدا خواهيم كرد و امکان ناپذیری پدید آمدن آن بر اساس تصادف را عمیق تر درک خواهیم نمود.

اثبات وجود خدا برای یک کافر

چگونه وجود خدا را برای يک كافر اثبات كنيم؟

می توان با توجه دادن او به ندای فطرت و نظم حاکم بر جهان و دعوت کردن او به تأمل در پدیده های مرگ و حیات، در کنار ادله عقلی صرف، با او بحث و گفتگو کرد.
امور فطرى همواره در طول تاريخ ثابت است و نوعى خداباوری در نهاد و فطرت هر فردی وجود دارد.
همچنین نظم در هر مجموعه ای، حکایت از شعور، طرح و هدف می کند و انسان هر کجا نظم و قوانین ثابتی دید، مبداء آن را جست و جو کرد.
هر انسانی اعتراف مى كند كه حیاتش از خودش نیست و همه مى ميرند؛ اينجا نيز جاى تفكر و انديشه است؛ اگر هستى آنها از خودشان بود، بايد جاودانه می بودند!
طبق برهان عقلی «امکان و وجوب» نیز جهان و موجوداتش همه از ممکنات اند که برای وجودشان نیازمند موجود و علّتی می باشند که وجودش ذاتی است و نیازمند به علتی نیست.

قوانین ثابت اسلام، و نیازهاى متغیر انسان!

قوانین ثابت شریعت خاتم، چگونه با نیازهاى متغیّر انسان ها مى سازد؟

وقتی در دستورات اسلام، یک سلسله اصول کلى وجود دارد که مى تواند بر نیازهاى متغیر منطبق شود و پاسخگوى آنها باشد، دیگر جائى براى این ایراد نیست. به عنوان مثال؛ قانون کلی«لزوم وفاء به عهد و عقد» و «لاضرر» و ... تا ابد، پا برجاست و فقط مصادیق آن متغیر خواهد بود. ضمن اینکه با وجود مسأله ولایت فقیه و بحث اجتهاد، این ایراد کاملا برطرف می شود.

امر خداوند به فحشاء برای هلاک کردن اهل یک شهر

آیه 16سوره إسراء می گوید: «و هنگامی که بخواهیم شهر و دیاری را هلاک کنیم، به ثروتمندان آنجا امر می کنیم، پس آنها در آن دیار فسق می کنند، هنگامی که استحقاق مجازات را یافتند، آنها را شدیدا در هم می کوبیم». چرا خداوند در حالی که درآیه 28 سوره اعراف می گوید: «خداوند هرگز به فحشاء دستور نمی دهد» در این آیه به مترفین شهر دستور فسق یا فحشاء را می دهد؟! آیا این تناقض نیست؟! آیا مجازات اهل یک دیار به خاطر فسق ثروتمندان آن صحیح است؟! آیا این از عدل خدا دور نیست که خود اسباب هلاک مخلوقاتش را فراهم می کند؟!

«فسق» به معنی «فحشاء نیست»؛ بلکه به معنی «نافرمانی» است. متعلق امر در جمله «امرنا»، «اطاعت و هدایت» می باشد. سرچشمه غالب مفاسد مترفین هستند لذا از آنها بالخصوص ياد شده است. پیروان مترفین هم گناه خود را که «سکوت و تبعیت محض» است بر گردن خود می کشند. خداوند سنت هايی دارد كه ضوابطي خاص دارند و جز در اثر حصول آن ضوابط به وقوع نمي پيوندد. سنّت عذاب الهي معلول «ظلم و نافرمانی» انسان هاست، نه اینکه خدا خواهان آن و فراهم کننده اسباب آن باشد. این عذاب بعد از «اتمام حجت» و مهلت دادن، واقع مي شود.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قال الصادق (عليه السلام)

من لم يأت قبر الحسين (عليه السلام) و هو يزعم انه لنا شيعة حتى يموت فليس هو لنا شيعة و ان کان من اهل الجنة فهو من ضيفان اهل الجنة

کسى که به زيارت قبر امام حسين نرود و خيال کند که شيعه ما است و با اين حال و خيال بميرد او شيعه ما نيست واگر هم از اهل بهشت باشد از ميهمانان اهل بهشت خواهد بود.

کامل الزيارات، ص 193