پاسخ اجمالی:
«فسق» به معنی «فحشاء نیست»؛ بلکه به معنی «نافرمانی» است. متعلق امر در جمله «امرنا»، «اطاعت و هدایت» می باشد. سرچشمه غالب مفاسد مترفین هستند لذا از آنها بالخصوص ياد شده است. پیروان مترفین هم گناه خود را که «سکوت و تبعیت محض» است بر گردن خود می کشند. خداوند سنت هايی دارد كه ضوابطي خاص دارند و جز در اثر حصول آن ضوابط به وقوع نمي پيوندد. سنّت عذاب الهي معلول «ظلم و نافرمانی» انسان هاست، نه اینکه خدا خواهان آن و فراهم کننده اسباب آن باشد. این عذاب بعد از «اتمام حجت» و مهلت دادن، واقع مي شود.
پاسخ تفصیلی:
خداوند در آیه 16 سوره إسراء می فرماید: «وَ إِذَا أَرَدْنَا أَن نهُّْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُترَْفِيهَا فَفَسَقُواْ فِيهَا فَحَقَّ عَلَيهَْا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا»؛ (و هنگامى که بخواهیم شهر و دیارى را هلاک کنیم، نخست اوامر خود را براى «مترفین» (ثروتمندان مست ثروت) آنجا، بیان مى داریم، سپس هنگامى که به مخالفت برخاستند و استحقاق مجازات یافتند، آنها را به شدّت در هم مى کوبیم).
قبل از بررسی آیه قوق باید یاد آور شویم که در اقوال اهل لغت و لسان قرآن، «فسق» به معنی فحشاء نیست؛ بلکه به معنی خروج از حق و راه شرع و «نافرمانی» است.(1)
به بیان دقیق، خداوند به هر چه امر کرده باشد، مترفین از آن نافرمانی کرده و به مخالفت با آن پرداخته اند.
همچنین همان طور که از آیه 28 سوره اعراف بر می آید، «خداوند هرگز به فحشاء دستور نمی دهد»؛ لذا «متعلّق امر الهی» که مترفین از آن «نافرمانی» کرده اند چیز دیگری است.
متعلّق امر الهی را می توان از بررسی سیاق آیات قبل و بعد از آیه 16 سوره اسراء دریافت؛ یعنی ما باید از سیاق این آیات دریابیم که خداوند به چه چیزی امر کرده است؟
خدواند در آیات 15- 17 سوره إسراء فرموده است: «مَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدی لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا * وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُواْ فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيراً * وَكَمْ أَهْلَكْنَا مِنَ الْقُرُونِ مِن بَعْدِ نُوحٍ وَكَفَى بِرَبِّكَ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرَاً بَصِيراً»؛ (هر کس هدایت شود، به نفع خود هدایت مى یابد؛ و آن کس که گمراه گردد، به زیان خود گمراه مى شود؛ و هیچ گنهکارى بار گناه دیگرى را به دوش نمى کشد؛ و ما هرگز [قومى را] مجازات نخواهیم کرد، مگر آن که پیامبرى مبعوث کنیم. [تا وظایفشان را بیان کند]. * و هنگامى که بخواهیم شهر و دیارى را هلاک کنیم، نخست اوامر خود را براى «مترفین» (ثروتمندان مست ثروت) آنجا، بیان مى داریم، سپس هنگامى که به مخالفت برخاستند و استحقاق مجازات یافتند، آنها را به شدّت در هم مى کوبیم. * چه بسیار اقوامى را که بعد از نوح، مى زیستند [طبق همین سنت] هلاک کردیم. و کافى است که پروردگارت نسبت به گناهان بندگانش آگاه، و بیناست).
با توجه به آیه اوّل و سوّم ، هلاکت اقوام گمراه و گناهکار سنّتی الهی است، که بعد از اتمام حجّت(ارسال پیامبران)، و رسیدن پیام هدایت صورت می گیرد؛ طبق آیه دوّم، مترفین یک دیار - و دیگران به تبع آنها- نسبت به فرامین پیامبران و پیام هدایت، نافرمانی می کنند. وقتی حجّت تمام شد و آنها استحقاق مجازات می یابند، هلاکت الهی فرا می رسد.
بنابراین آنچه خدا به آن امر کرده از سنخ «هدایت و اطاعت» است نه «فسق به معنی فحشاء یا نافرمانی»؛ خداوند هیچگاه امر به فحشا و گناه نمی کند. لذا متعلق امر، در جمله «امرنا»، اطاعت و هدایت می باشد؛ یعنی مقصود اين است كه ما (خداوند) آنها را امر به اطاعت مى كنيم و آنها معصيت مى كنند،. مانند جمله: «امرتك فعصيتنى» يعنى: تو را امر به طاعت كردم و تو مرا معصيت كردى.(2)
اما در پاسخ به اینکه چرا امر شدگان در این آیه تنها «مترفين» هستند و آیا مجازات اهل یک دیار به خاطر فسق ثروتمندان آن صحیح است؟! باید به این نكته توجه کرد که در بسيارى از جوامع - منظور جامعه هاى ناسالم است - مترفين، سردمداران اجتماع هستند و ديگران تابع و پيرو که آنها را سرمشق خود قرار مى دهند.
به علاوه در اين تعبير اشاره به نكته ديگرى نيز هست، و آن اينكه سرچشمه غالب مفاسد اجتماعى، ثروتمندان از خدا بى خبرى هستند كه در ناز و نعمت و عيش و هوس غرق، و هر نغمه اصلاحى و انسانى و اخلاقى در گوش آنها ناهنجار است، به همين دليل هميشه در صف اول در مقابل پيامبران ايستاده بودند، و دعوت آنها را كه به نفع عدل و داد و حمايت از مستضعفان بوده هميشه بر ضد خود مى ديدند. روى اين جهات از آنها بالخصوص ياد شده است چرا كه ريشه اصلى فساد همين گروهند.
این آيه هشدارى است به همه مردم با ايمان كه مراقب باشند، حكومت خويش را بدست مترفين و ثروتمندان مست شهوت ندهند و از آنها «دنباله روى» نكنند كه جامعه آنان را سرانجام به هلاكت و نابودى مى كشانند.(3) لذا در قيامت هم رهبران و هم پيروان آنها هر دو در آتش قرار خواهند گرفت و عذر پيروان پذيرفته نخواهد شد؛ هر چند كه رهبران عذاب مضاعف خواهند داشت. پیروان مترفین در دنیا و آخرت گناه خود را که «سکوت و تبعیت محض» است بر گردن خود می کشند و به خاطر نافرمانی مترفین، هلاکت و عذاب نمی شوند؛ چرا که طبق آیات بالا «وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى»؛ (و هیچ گنهکارى بار گناه دیگرى را به دوش نمى کشد).
درباره هلاکت برخی انسان ها هم باید توجه داشت که خداوند در نظام تكوين، «قوانين ثابت و سنت هاي متعددي» دارد كه بر هر كدام «ضوابطي خاص» حاكم است و هيچ سنّتي جز در اثر حصول آن ضوابط به وقوع نمي پيوندد. يكي از سنت ها و قوانين الهي در جهان هستي نسبت به بشر سنّت عذاب الهي است كه در اثر «گناه و طغيان» بشر دامنگير قوم و گروهي مي شود.
نزول عذاب الهي در اثر ظلم انسانها بلافاصله پس از وقوع ظلم نيست بلكه بعد از اتمام حجت صورت می گیرد؛ خداوند بعد از آنكه پيامبران و مبلغان دين خود را به سوي گروهي فرستاد و براي آنان ثابت شد كه پيامبران و مبلغان رسالت الهي دارند و براي هدايت آنان از جانب خداوند آمده اند، با این حال آنها راه عناد و لجاج را در پيش گرفتند و سخن مبلغان الهي را نشنيدند، به سوي نزول عذاب الهي نزديك مي شوند.
بنابراین «سنّت عذاب الهي معلول ظلم انسان هاست» و «براى خود حساب و كتاب دارد»، «نه اینکه خدا خواهان آن و فراهم کننده اسباب آن باشد» و این عذاب بعد از «اتمام حجت» و مهلت لازم ، واقع مي شود.
چنانکه خداوند فرموده است: «ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ»؛(4) (آنچه از بدى به تو مى رسد، از سوى خود توست).
از طرفی «مرگ نیستی و فنا نیست» که با عدالت خدا سازگار نباشد، بلکه «تولدی جدید در عالمی جدید است». مرگ نسبت به دنیا مرگ است ولی نسبت به جهان پس از دنیا تولد است؛ همچنان که تولد یک نوزاد نیز نسبت به دنیا تولد و نسبت به زندگی پیشین او مرگ است.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.