اخلاق روزه داران از منظر آيت الله العظمی مکارم شيرازی
به کوشش حجت الاسلام احمد حيدری
حُسن خُلق (خوش اخلاقی) در ماه مبارک رمضان
بسم الله الرّحمن الرّحيم
قال الله الحکيم فی کتابه الکريم:«فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ؛[1] از پرتو رحمت الهى در برابر آنها نرم [و مهربان] شدى و اگر خشن و سنگدل بودى از اطراف تو پراكنده مى شدند بنابراين آنها را عفو كن و براى آنها طلب آمرزش نما و در كارها با آنها مشورت كن اما هنگامى كه تصميم گرفتى [قاطع باش و] بر خدا توكل كن زيرا خداوند متوكلان را دوست دارد».
خدای متعال در آيه فوق دست روی مهم ترين امتياز اخلاقی رسول خدا صلی الله عليه و آله گذاشته و می فرمايد: «از پرتو رحمت الهى در برابر آنها نرم [و مهربان] شدى و اگر خشن و سنگدل بودى از اطراف تو پراكنده مى شدند». از اين اخلاق در فرهنگ اخلاق اسلامی با عنوان «حُسن خُلق» نام می برند.
رسول خدا صلی الله عليه و آله نيز در ضمن خطبه معروف شعبانيّه که در آخرين روزهای شعبان درباره ماه رمضان ايراد کرده و در آن توصيه هايی را برای استفاده بهتر و کامل از فرصت ماه مبارک رمضان بيان کرده اند، می فرمايد: «أَيُّهَا النَّاسُ! إِنَّهُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَيْكُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَكَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ ... أَيُّهَا النَّاسُ! مَنْ حَسَّنَ مِنْكُمْ فِي هَذَا الشَّهْرِ خُلُقَهُ، كَانَ لَهُ جَوَازٌ عَلَى الصِّرَاطِ، يَوْمَ تَزِلُّ فِيهِ الْأَقْدَامُ ...؛[2] اى مردم! ماه خدا با بركت و رحمت و آمرزش به سوى شما روی آورده است ... اى مردم! هر کس در اين ماه اخلاقش را نيکو گرداند، [اخلاق نيکش] براى او جواز عبور از صراط خواهد بود، در آن روز که گامها بر صراط مى لغزد».
تعريف حُسن خُلق (خوش اخلاقی)
مى توان گفت: حسن خلق از مجموعه اى از صفات و برخوردها تشكيل يافته است: «نرمش و مدارا، گشاده رويى، زبان خوب و اظهار محبت، رعايت ادب، چهره خندان و تحمل و بردبارى در مقابل مزاحمت هاى اين و آن». هنگامى كه اين صفات و اعمال به هم آميخته شد، به آن حسن خلق مى گويند.
در حديث جامع و جالبى از امام صادق عليه السلام در تعريف حسن خلق چنين آمده است، يكى از ياران امام پرسيد: «مَا حَدُّ حُسْنِ الْخُلُقِ؛ تعريف حسن خلق چيست؟». امام عليه السلام فرمود: «تُلِينُ جَنَاحَكَ وَ تُطِيبُ كَلَامَكَ وَ تَلْقَى أَخَاكَ بِبِشْرٍ حَسَنٍ؛[3] با نرمش و مدارا با مردم رفتار مى كنى، و سخن خويش را پاكيزه مى گردانى، و برادرت را با خوش رويى ملاقات مى نمايى».
حسن خلق به معنى خاص، آن است كه انسان با گشاده رويى و چهره شاد و زبان نرم و ملايم با مردم روبرو شود، و در هر جا و با هر كس با خوش روئى برخورد كند، لب هايى پر از تبسّم، و كلماتى پر از محبت و لطف داشته باشد. اين يكى از فضايل اخلاقى است كه در روابط اجتماعى فوق العاده مؤثر است.
قسمت مهمى از موفقيت پيامبر صلى الله عليه و آله در پيش برد اهداف خود، و همچنين ساير معصومين عليه السلام و بزرگان علما و پيشوايان، مرهون همين فضيلت بوده است و يكى از عوامل مهم شكست بسيارى از رهبران و مديران جامعه، نبود اين فضيلت است. تاريخ انبياء و اولياء و معصومين عليهم السلام و به طور كلّى تاريخ رهبران جهان پر است از شواهد زنده اين موضوع.[4]
حُسن خُلق در آيينه آيات قرآن
درباره حسن خلق آيات متعددی در قرآن کريم وارد شده که برخی از آنها بدين قرار است:
1. سوره آل عمران، آيه 159: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ؛ از پرتو رحمت الهى در برابر آنها نرم [و مهربان] شدى و اگر خشن و سنگدل بودى از اطراف تو پراكنده مى شدند بنابراين آنها را عفو كن و براى آنها طلب آمرزش نما و در كارها با آنها مشورت كن اما هنگامى كه تصميم گرفتى [قاطع باش و] بر خدا توكل كن زيرا خداوند متوكلان را دوست دارد».
در اين آيه مسأله «حسن خلق» به عنوان يكى از ويژگى هاى اخلاقى پيامبر صلى الله عليه و آله و يكى از عوامل پيشرفت او در جامعه اسلامى ذكر شده است: «از پرتو رحمت الهى در برابر آنها نرم [و مهربان] شدى».
بنابراين خلق و خوى نيكوى پيامبر صلى الله عليه و آله يك رحمت الهى درباره او و درباره تمام امّت بود. و به يقين اين نرمش و مهربانى و حسن و خلق در هر كس باشد مايه رحمت و بركت است.
در تعبير فوق به نقطه مقابل آن يعنى خشونت و كج خلقى و نامهربانى نيز اشاره شده كه اثر مستقيم آن، پراكندگى مردم از دور انسان است، و به تعبير ديگر حسن خلق خمير مايه پيوند جوامع انسانى است، و كج خلقى عامل پراكندگى و نفرت: «و اگر خشن و سنگدل بودى از اطراف تو پراكنده مى شدند».
و به دنبال آن يك سلسله دستورات عملى مى دهد كه خوش رويى و خوش خويى از صورت تظاهر بيرون آيد و جنبه هاى عملى به خود بگيرد، مى فرمايد: «بنابراين آنها را عفو كن و براى آنها طلب آمرزش نما و در كارها با آنها مشورت كن اما هنگامى كه تصميم گرفتى [قاطع باش و] بر خدا توكل كن زيرا خداوند متوكلان را دوست دارد».
در هر حال خداوند به پيامبرش نرمش و انعطاف و خوش رويى و خوش خويى داده بود به گونه اى كه در برابر افراد گنه كار، خشن و سنگدل، نرمش نشان مى داد و به اين وسيله خشن ترين افراد را غالباً به سوى اسلام جلب و جذب مى كرد. و به اين ترتيب جاذبه فوق العاده اى بر محور وجود پيامبر صلى الله عليه و آله پيدا شد كه دورترين افراد را به سوى خود جلب كرد.
سياق آيات نشان مى دهد كه اين آيه از آيات مربوط به جنگ احد است كه دوست و دشمن سخت ترين فشارها را در طول اين جنگ بر پيامبر صلى الله عليه و آله وارد كرد، بديهى است عفو و گذشت و استغفار و برخورد محبت آميز در چنين شرايطى، نشانه قرار داشتن پيامبر صلى الله عليه و آله در بالاترين سطح خوش خويى و محبت و مهربانى بود، و كمتر انسانى را مى توان يافت كه در چنين شرايطى از كوره در نرود و تند خويى نكند.
2. سوره قلم، آيه 4: «وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ؛ و تو اخلاق عظيم و برجسته اى دارى».
دومين آيه نيز اشاره به حسن خلق عجيب پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله است، كه از آن به اخلاق عظيم تعبير شده است. توصيف پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله به خلق عظيم، نشان مى دهد كه اين ويژگى اخلاقى از والاترين صفات انبياء است.
بعضى از مفسران خلق عظيم پيامبر صلى الله عليه و آله را به صبر در راه حق، وسعت بذل و بخشش، تدبير امور، و رفق و مدارا و تحمّل سختى ها در راه دعوت به سوى خدا و عفو و گذشت و جهاد در راه پروردگار و ترك حرص و حسد تفسير كرده اند.[5] اين نشان مى دهد كه خلق عظيم را منحصر به خوش خويى و نرمش و مدارا ندانسته اند، بلكه آن را مجموعه اى از صفات والاى انسانى شمرده اند، و به تعبير ديگر تقريباً همه اخلاق حسنه را در خلق عظيم به طور جمعى ديده اند.
حديثى كه از امام صادق عليه السلام در اين زمينه نقل شده است نيز مؤيّد اين معنى است؛ ايشان مى فرمايد: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِيَّهُ، فَأَحْسَنَ أَدَبَهُ، فَلَمَّا أَكْمَلَ لَهُ الْأَدَبَ، قَالَ: "إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ"؛ خداوند پيامبرش را به بهترين نحو تربيت اخلاقى كرد، هنگامى كه تربيت او كامل شد، به او فرمود: "إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ"».[6]
و اگر در بعضى از روايات خلق عظيم به اسلام يا آداب قرآنى تفسير شده به خاطر آن است كه اسلام و قرآن در بردارنده مجموع فضائل اخلاقى است.
اين در حالى است كه در بعضى از روايات «حسن خلق» به خوش رويى، نرمش و خوبى گفتار تفسير شده، از جمله در حديثى كه از امام صادق عليه السلام پرسيدند: حسن خلق چيست؟ فرمود: «تُلِينُ جَانِبَكَ وَ تُطِيّبُ كَلَامَكَ وَ تَلْقَى أَخَاكَ بِبِشْرٍ حَسَنٍ؛[7] حسن خلق آن است كه رفتار خود را آميخته با نرمش، و كلام خود را پاكيزه و محبّت آميز كنى، و با چهره گشاده برادر مسلمانت را ملاقات نمايى». و اين دو با هم منافاتى ندارند.
آخرين نكته اى را كه در زمينه اين آيه شايسته دقت مى دانيم اين است كه بعضى از مفسّران از تعبير به «عَلى» در «إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ» با توجه به اين كه «عَلى» معمولًا مفهوم سلطه را در بردارد، چنين استفاده كرده اند كه پيامبر صلى الله عليه و آله سلطه كاملى بر فضائل اخلاقى داشت، آن چنان كه اين فضائل جزيى از وجود او را تشكيل مى داد، و بدون تكلّف آنها را ظاهر مى ساخت.[8]
3. سوره لقمان، آيات 18 و 19: «وَ لَاتُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَ لَاتَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لَايُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ * وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ؛ [پسرم!] با بى اعتنائى از مردم روى مگردان، و مغرورانه بر زمين راه مرو؛ كه خداوند هيچ متكبر مغرورى را دوست ندارد * [پسرم!] در راه رفتن، اعتدال را رعايت كن، و از صداى خود بكاه! [و هرگز فرياد مزن]، كه زشت ترين صداها صداى خران است».
در سومين آيه گفتارى از «لقمان حكيم» به فرزندش نقل شده كه در آن بر چهار چيز تأكيد نموده است: نخست اينكه مى گويد: «با بى اعتنايى از مردم روى مگردان».
سپس مى افزايد: «و مغرورانه بر روى زمين راه مرو كه خداوند هيچ متكبر مغرورى را دوست نمى دارد».
و در سومين و چهارمين جمله مى گويد: «در راه رفتن اعتدال را رعايت كن و از اوج صداى خود بكاه و فرياد نزن كه زشت ترين صداها صداى خران است».
اين دستور كه غالباً در رابطه با برخورد با ديگران است، بخش مهمى از حسن خلق را كه آميزه اى از خوش رويى و تواضع و نرمش در سخن و رفتار را منعكس مى كند. خداوند سخن اين مرد حكيم را چنان با ارزش دانسته كه در لابلاى كلمات خود آن را بيان فرموده است.
«تُصَعِّر» از ماده «صَعَر» - بر وزن خطر - در اصل نوعى بيمارى است كه به شتر دست مى دهد و گردن خود را كج مى كند، سپس به هر گونه روى گردانى اطلاق شده است. اين تعبير ممكن است بيانگر اين معنى باشد كه بدخلقى يك نوع بيمارى و شبيه كارهاى حيوانى است. جالب اينكه نهى از اين كار تنها در مورد مؤمنان نيست، بلكه در مورد همه انسانها است، مى فرمايد: «لَاتُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ». به هر حال قرار گرفتن اين صفت رذيله در كنار تكبر و افراط كارى در راه رفتن و صدا نشان مى دهد كه همه از صفات رذيله اى است كه باعث تنفّر مردم مى شود.
در روايتى از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه در تفسير جمله «وَ لَاتُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ» فرمود: «مفهومش آن است كه صورتت را از مردم بر مگردان و از كسى كه با تو سخن مى گويد به عنوان توهين و استحفاف صورت برمتاب».[9]
4. سوره بقره، آيه 83: «وَ إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَ بَنِي إِسْرائِيلَ لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ ذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلاَّ قَلِيلاً مِنْكُمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَ؛ و [به ياد آوريد] زمانى را كه از بنى اسرائيل پيمان گرفتيم كه جز خداوند يگانه را پرستش نكنيد، و نسبت به پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و بينوايان نيكى كنيد، و به مردم نيك بگوئيد، نماز را بر پا داريد و زكات بدهيد سپس [با اينكه پيمان بسته بوديد] همه شما جز عده كمى سرپيچى كرديد [و از وفاى به پيمان خود] روى گردان شديد».
در چهارمين آيه مورد بحث خداوند بنى اسرائيل را به عنوان اخذ يك پيمان الهى مخاطب ساخته و بعد از تأكيد بر توحيد خالص و احسان به پدر و مادر و خويشاوندان و يتيمان و مسكينان مى فرمايد: «قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً؛ به مردم نيك بگوييد».
قرار گرفتن جمله «قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً» در ميان پيمان هاى مربوط به توحيد و نيكوكارى و بر پا داشتن نماز و دادن زكات، بيانگر اهميّت حسن برخورد، نسبت به مردم است، و به اين ترتيب خوش خويى وبرخورد خوب با توده مردم در رديف مهمترين و اساسى ترين دستورات اسلام قرار دارد.
در حديثى از امام باقر عليه السلام در تفسير اين آيه آمده است كه فرموده: «قُولُوا لِلنَّاسِ أَحْسَنَ مَا تُحِبُّونَ أَنْ يُقَالَ لَكُمْ؛[10] به مردم بهترين سخنانى بگوئيد كه دوست داريد به شما گفته شود».
درست است كه مخاطبين اين آيه بنى اسرائيل هستند، ولى هدف قرآن از ذكر آن بيان يك اصل كلّى براى همه بشريّت است.
5.سوره طه، آيات 43 و 44: «اذْهَبا إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى * فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشى؛ به سوى فرعون برويد! كه طغيان كرده * اما به نرمى با او سخن بگوئيد شايد متذكّر شود، يا [از خدا] بترسد».
پنجمين آيه نشان مى دهد كه مسأله خوش رويى و برخورد خوب با افراد حتى دشمنان را نيز شامل مى شود، مخصوصاً در مقام دعوت آنها به سوى حق. از همين رو هنگامى كه موسى عليه السلام مأمور شد پيام الهى را به فرعون طغيانگر كه بنى اسرائيل را به بردگى كشيده بود برساند، با اين خطاب مخاطب شد: «تو و برادرت هارون به سوى فرعون برويد كه طغيان كرده است * اما به نرمى با او سخن بگوييد شايد متذكّر شود يا [از خدا] بترسد».
اين تعبير نشان مى دهد كه اگر امر به معروف و نهى از منكر و دعوت به سوى حق با نرمش و برخورد محبت آميز همراه باشد، اميد اين مى رود كه حتى در سنگدلترين افراد اثر بگذارد.
«فخر رازى» مى گويد: ما نمى دانيم چرا خداوند موسى را به سوى فرعون فرستاد با اينكه مى دانست او هرگز ايمان نمى آورد. سپس مى گويد: در اين گونه موارد جز اين كه ما تسليم در مقابل آيات قرآن باشيم و لب به اعتراض نگشاييم راه ديگرى در پيش نيست.[11]
ولى پاسخ اين سؤال روشن است و نمى بايست بر شخصى مثل فخر رازى مخفى بماند. زيرا كار خداوند اتمام حجت است؛ يعنى حتّى نسبت به كسانى كه يقيناً ايمان نمى آورند اتمام حجت مى كند، مبادا به هنگام مجازات لب به اعتراض بگشايند كه اگر رسولان الهى به سراغ ما مى آمدند به يقين ايمان مى آورديم. همانگونه كه در آيه 165 سوره نساء مى فرمايد: «رُسُلاً مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ؛ پيامبرانى كه بشارت دهنده و بيم دهنده بودند تا بعد از اين پيامبران حجتى براى مردم بر خدا باقى نماند [و بر همه اتمام حجت شود]».
و اينكه مى فرمايد: شايد او متذكر شود، يا از خدا بترسد، به اين معنى است كه طبيعت تبليغ آميخته با نرمش و خوش خويى، رسيدن به چنين نتيجه اى است، هر چند ممكن است اين طبيعت در پاره اى از افراد با موانع سختى برخورد كند، و به تعبير ديگر، تبليغ توأم با خوش رويى جنبه مقتضى دارد، نه علّت تامّه.
بديهى است مخاطبان آيه گرچه موسى و برادرش هارون است ولى مفهوم آيه شامل تمام مبلغان دين و آمران به معروف و ناهيان از منكر مى شود، و آنقدر كه انسان، باادب و متانت و نرمى مى تواند هدايت كند، با خشونت و درشتى نمى تواند هادى باشد، و اين معنى بارها و بارها تجربه شده است.
6. سوره فصّلت، آيات 34 و 35: «اِدْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ * وَ مَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَ مَا يُلَقَّاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ؛ بدى را با نيكى دفع كن! ناگاه خواهى ديد همان كس كه ميان تو و او دشمنى است، گوئى دوستى گرم و صميمى است * اما جز كسانى كه داراى صبر و استقامتند به اين مقام نمى رسند، و جز كسانى كه بهره عظيمى [از ايمان و تقوا] دارند به آن نائل نمى گردند».
در ششمين و آخرين آيه مورد بحث سخن از نرمش و مدارا حتى با دشمنان سر سخت است، و بيان تأثير شگرفى كه اين كار دارد مى فرمايد: «بدى را با نيكى دفع كن تا دشمنان سرسخت همچون دوستان گرم و صميمى شوند».
البته دفع سيئات با حسنات، طرق و مصاديق مختلفى دارد كه يكى از آنها نرمى و مدارا و خوش رويى و ادب در برابر دشمنان لجوج و سرسخت است كه در بسيارى از اوقات آنها را به كلى منقلب مى كند، و دشمنان سرسخت را به دوستان مهربان تبديل مى نمايد.
جالب اينكه در آيه بعد از آن مى فرمايد: «اين كار از هر كس ساخته نيست؛ تنها كسانى كه داراى صبر و استقامتند توفيق چنين برخوردى را با دشمنان پيدا مى كنند، و تنها كسانى كه بهره عظيمى از ايمان و تقوا دارند به آن نائل مى شوند».
البته رسيدن به اين مرحله از حسن خلق كه انسان بدى ها را به نيكى پاسخ گويد كار هر كس نيست زيرا احتياج به سلطه كامل بر نفس دارد و تنها كسانى كه خودسازى كرده اند و از سعه صدر كافى برخوردارند و انتقام جويى را از وجود خود ريشه كن ساخته اند توان بر چنين كارى دارند.
از مجموع آيات بالا به اين نتيجه مى رسيم كه قرآن منادى حسن خلق و نرمش و محبت و ملاطفت است، و پيشوايان اسلام مخصوصاً پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نمونه كاملى از آن بوده است، به گونه اى كه مى توان يكى از معجزات پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله را معجزه اخلاقى او شمرد.[12]
اهمّيّت حسن خلق در احاديث اسلامى
در زمينه خوش خلقى و برخورد خوب با همه مردم، روايات فراوانى در منابع اسلامى ديده مى شود كه به حدّ تواتر مى رسد، تعبيراتى كه در اين روايات در برابر اين فضيلت اخلاقى آمده است در كمتر مورد ديگرى ديده مى شود، اين تعبيرات بيانگر نهايت اهتمام اسلام به اين مسأله مهم اخلاقى است، از ميان اين روايات گلچينى كردهايم كه ذيلًا از نظر مى گذرد:[13]
1. در روايات اسلامى تعبيرات مختلفى درباره اعمالى كه در ميزان عدل الهى در قيامت سگنين و مايه نجات و رو سفيدى است ديده مى شود كه در حقيقت بيانگر نظام ارزشى اسلام در مسائل مختلف است؛ از جمله در حديثى از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مى خوانيم: «مَا مِنْ شَيْءٍ يُوضَعُ فِي الْمِيزَانِ أَثْقَلُ مِنْ حُسْنِ الخُلُقِ، وَ إِنَّ صَاحِبَ حُسْنِ الخُلُقِ لَيَبْلُغُ بِهِ دَرَجَةَ صَاحِبِ الصَّوْمِ وَ الصَّلاَةِ؛[14] چيزى در ميزان عمل سنگين تر از حسن خلق نيست، و صاحب حسن خلق به خاطر آن به درجه صاحب نماز و روزه مى رسد».[15]
2. رسول خدا صلی الله عليه و آله می فرمايد: «إِنَّ أَحَبَّكُمْ إِلَيَّ وَ أَقْرَبَكُمْ مِنِّي يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَجْلِساً أَحْسَنُكُمْ خُلُقاً وَ أَشَدُّكُمْ تَوَاضُعاً وَ إِنَّ أَبْعَدَكُمْ مِنِّي يَوْمَ الْقِيَامَةِ الثَّرْثَارُونَ وَ هُمُ الْمُسْتَكْبِرُونَ؛[16] محبوب ترين شما نزد من و نزديك ترين شما به من در روز قيامت كسى است كه از همه اخلاقش بهتر و از همه متواضع تر باشد و دورترين شما از من روز قيامت مستكبرانند».[17]
3. در حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى خوانيم كه فرمود: «اَلْإسْلامُ حُسْنُ الْخُلْقِ؛[18] اسلام همان خوش رويى است». اين تعبير نشان مى دهد كه عصاره تعليمات اسلام همان حسن خلق است.
4. در حديثى از حضرت على عليه السلام در يك تعبير جالب مى خوانيم: «عُنْوَانُ صَحِيفَةِ الْمُؤْمِنِ حُسْنُ خُلُقِهِ؛[19] سرلوحه نامه عمل انسان با ايمان حسن خلق او است».
مى دانيم آنچه در عنوان و سرلوحه نامه اعمال قرار مى گيرد، بهترين و مهمترين آنها است و به تعبير ديگر، چيزى است كه قدر جامع همه اعمال نيك است و قبل از هر چيز نظرها را به خود متوجّه مى سازد.
5. در حديث ديگرى از رسول خدا صلى الله عليه و آله مى خوانيم: «أَكْثَرُ مَا تَلِجُ بِهِ أُمَّتِيَ الْجَنَّةَ تَقْوَى اللَّهِ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ؛[20] بيش ترين چيزى كه امت من به سبب آن وارد بهشت مى شوند تقوای الهی و حسن خلق است».
در اين حديث حسن خلق همسنگ و همطراز تقوا قرار داده شده و به عنوان يكى از دو عامل اصلى ورود در بهشت معرفى شده است.
6. اميرمؤمنان على عليه السلام مى فرمايد: «أَكْمَلُكُمْ إِيمَاناً، أَحْسَنُكُمْ خُلُقاً؛[21] کاملترين شما از حيث ايمان، خوش اخلاق ترين شماست».
آنچه در بالا آمد بخشى از رواياتى بود كه از اهميّت حسن خلق سخن مى گويد و اكنون به سراغ بخش ديگرى مى رويم كه از آثار و پى آمد هاى مادى و معنوى آن بحث مى كند:
1. در حديثى از رسول خدا صلى الله عليه و آله مى خوانيم: «وَ اعْلَمْ أَنَّ الْخُلُقَ الْحَسَنَ يُذِيبُ السَّيِّئَةَ؛[22] حسن خلق گناهان را ذوب مى كند». [و آثار آن را مى شويد].
2. در حديث ديگرى از همان حضرت مى خوانيم: «إِنَّ صَاحِبَ الْخُلُقِ الْحَسَنِ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ الصَّائِمِ الْقَائِمِ؛[23] دارنده حسن خلق پاداشى همچون روزه دار شب زنده دار دارد».
3. در حديثى از امام صادق عليه السلام آمده است: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَيُعْطِي الْعَبْدَ مِنَ الثَّوَابِ عَلَى حُسْنِ الْخُلُقِ كَمَا يُعْطِي الْمُجَاهِدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ؛[24] خداوند متعال به بنده اش در برابر حسن خلق همان پاداشى مى دهد كه به مجاهد در راه خدا مى دهد».
و به اين ترتيب صاحبان حسن خلق به درجات والائى مى رسند كه روزه داران و شب زنده داران به عبادت، و مجاهدان راه خدا مى رسند و در پرتو حسن خلق گناهان آنها شستشو مى شود. اين در زمينه آثار معنوى آن، و در زمينه آثار دنيوى آن نيز تعبيرات بسيار مهمى ديده مى شود، از جمله:
4. در حديثى از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله مى خوانيم: «حُسْنُ الْخُلُقِ يُثْبِتُ الْمَوَدَّةَ؛[25] حسن خلق محبت و دوستى را تثبيت مى كند». [و دلهاى پراكنده را به هم پيوند مى دهد].
5. در حديث ديگرى از اميرمؤمنان على عليه السلام مى خوانيم: «لَا عَيْشَ أَهْنَأُ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ؛[26] هيچ زندگى، گواراتر از زندگى آميخته با حسن خلق نيست».
6. در حديثى از امام صادق عليه السلام آمده است: «اَلْبِرُّ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ يَعْمُرَانِ الدِّيَارَ وَ يَزِيدَانِ فِي الْأَعْمَارِ؛[27] نيكوكارى و حسن خلق، خانه ها را آباد مى كند و عمرها را افزايش مى دهد».
7. در حديث ديگرى از اميرمؤمنان على عليه السلام مى خوانيم: «حُسْنُ الْأَخْلَاقِ يُدِرُّ الْأَرْزَاقَ وَ يُونِسُ الرِّفَاقَ؛[28] حسن خلق روزى ها را فراوان مى كند و بر محبت دوستان مى افزايد».
8. در حديث ديگرى از همان حضرت آمده است: «فِي سَعَةِ الْأَخْلَاقِ كُنُوزُ الْأَرْزَاقِ؛[29] در گشاده خويی، گنج هاى روزى ها نهفته است».[30]
9. امام على بن موسى الرضا عليه السلام از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل مى كند كه فرمود: «عَلَيْكُمْ بِحُسْنِ الْخُلُقِ، فَإِنَّ حُسْنَ الْخُلُقِ فِي الْجَنَّةِ لَامَحَالَةَ، وَ إِيَّاكُمْ وَ سُوءَ الْخُلُقِ، فَإِنَّ سُوءَ الْخُلُقِ فِي النَّارِ لَامَحَالَةَ؛[31] بر شما لازم است كه اخلاق خوب داشته باشيد، زيرا سرانجام خوش اخلاقی بهشت است و از بداخلاقى بپرهيزيد كه سرانجام آن آتش است».[32]
از مجموع روايات اسلامى كه در بالا گلچينى از آن ارائه شد، اهميّت فوق العاده حسن خلق در زندگى مادى و معنوى انسانها، و تأكيدى كه اسلام بر اين امر دارد، به خوبى نمايان است. در واقع همه آثار و بركات مادى و معنوى، براى آن ذكر شده است، به گونه اى كه مى توان حسن خلق را يكى از اساسى ترين تعليمات اسلام شمرد. [33]
آثار و پيامدهاى حسن خلق
در رواياتى كه در بالا آمد نكات مهمى درباره پيامدهاى مادى و معنوى حسن خلق آمده بود، كه نياز به تحليل دارد.
1. از آثار اجتماعى و دنيوى آن اين كه حسن خلق مايه جلب محبت است، اين مسأله به تجربه تقريباً براى همه كس ثابت شده است كه با حسن خلق و برخوردهاى محبت آميز و مؤدّبانه مى توان صيد دل ها كرد.[34]
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد: «جُبِلَتِ الْقُلُوبُ عَلَى حُبِّ مَنْ أَحْسَنَ إِلَيْهَا، وَ بُغْضِ مَنْ أَسَاءَ إِلَيْهَا؛[35] دلها در بند دوستى آن كسى است كه به آنها نيكى كرده و دشمن آنكه به آنها بدى كرده است».
در جايى ديگر به جاى تعبير «جبلت» چنين آمده است: «إِنَّ اللَّهَ جَبَلَ قُلُوبَ عِبَادِهِ عَلَى حُبِّ مَنْ أَحْسَنَ إِلَيْهَا وَ بُغْضِ مَنْ أَسَاءَ إِلَيْهَا».[36] در اين حديث مى فرمايد: «خداوند دلها را چنان آفريده است كه به كسانى كه به آنها نيكى كنند علاقه عميق دارند و نسبت به كسانى كه به آنها بدى كنند كينه دارند».
«جَبَل» به معناى خلقت است امّا نه هر خلقتى، بلكه آن خلقت ريشه دار كه قابل تغيير نيست. مثل اينكه مىگويند: جبلّى فلان كس است، يعنى چنان در او ريشه دوانده كه قابل تغيير نيست. در واقع از جَبَل به معناى كوه گرفته شده، چون نمى توان كوه را از جايش حركت داد. به همين جهت صفاتى كه در خلقت جاى مى گيرد و قابل تغيير نيست از آن تعبير به جبل مى كنند.
بنابراين خوبى سبب عشق و علاقه و بدى سبب دشمنى است. مى توانيم از اين حديث راه نفوذ در ديگران را پيدا كنيم. منظور از نفوذ، كلاه گذارى نيست بلكه نفوذ به حق در ديگران است.
بهترين راه براى نفوذ در ديگران راهى است كه در روايت آمده يعنى نيكى كردن به مردم و حل كردن مشكل مردم. البتّه كمك به حلّ مشكلات، و نيكى كردن به مردم تنها كمك مادى نيست، بلكه استفاده از سرمايه هايى است كه در اختيار داريم و فناناپذير است. همان كه اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد: از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمود: «إِنَّكُمْ لَنْ تَسَعُوا النَّاسَ بِأَمْوَالِكُمْ فَسَعُوهُمْ بِأَخْلَاقِكُمْ؛[37] شما با اموال خود نمى توانيد همه مردم را جذب كنيد، ولى با اخلاق نيكو مى توانيد مردم را جذب كنيد».
اين كار هزينه زيادى هم نمى خواهد، مانند برخورد نيكو با همسايه، پيش از او سلام كردن، احوال پرسى كردن و احوال خويشان او را پرسيدن، در غياب دوست از او دفاع كردن و اگر بيمار شد عيادتش نمودن و در غم و شادى شريك او بودن.[38]
2. ديگر اينكه حسن خلق و خوشرويى شهرها را آباد و عمرها را زياد مى كند چرا كه ويرانى آبادى ها بر اثر كشمكشها و پرخاشگرى ها است. هرگاه پرخاشگرى جاى خود را به خوش رويى و حسن خلق دهد، الفت و مودّت و اتحاد كه سرچشمه هرگونه آبادى و خير و بركتى است، حاصل مى شود.
3. افزون بر اين آرامش روح كه يكى از آثار مستقيم برخوردهاى محبت آميز است، سبب افزايش عمر مى شود. زيرا امروز ثابت شده عامل بسيارى از مرگ و ميرها استرسها و فشارهايى است كه بر انسان وارد مى شود، كه يكى از عوامل اصلى بيماريهاى مختلف است و مسلّم است كه حسن خلق و برخوردهاى محبت آميز، از فشارهاى روحى مى كاهد و بدين سبب عامل طول عمر محسوب مى شود.
4. ديگر اينكه حسن خلق سبب فزونى روزى ها و درآمدها است، زيرا يك تاجر و كاسب و صنعتگر و طبيب هنگامى مى تواند در كار خود موفق باشد كه «اعتماد» مراجعين را جلب كند. يكى از عوامل جلب اعتماد، «حسن خلق» است. بسيار مى شود كه افراد ترجيح دهند خريد اجناس متوسطى را از افراد خوش برخورد و خوش اخلاق بر اجناس بهترى از افراد عبوس و ترش رو و بد برخورد ترجيح دهند. به همين دليل در مؤسسات مهم اقتصادى خصوصى دنيا سعى دارند افرادشان را براى چگونگى برخورد با مراجعين آموزش دهند و از اين طريق اعتماد افراد را به آن مؤسسه تجارى يا صنعتى جلب كنند.
البته اسلام طرفدار حسن خلق به عنوان رياكارانه، آنگونه كه در دنياى مادى امروز معمول است، نيست. ولى در عين حال حسن خلق را گنج روزى مى شمرد و روى تأثير آن در فزونى نعمت ها انگشت مى گذارد.
5. در جنبه هاى معنوى ثواب حسن خلق همسان ثواب مجاهد فى سبيل اللّه شمرده شده و دليل آن روشن است؛ زيرا مجاهدان براى عظمت اسلام مى كوشند و صاحبان خلق حسن نيز سبب جلب قلوب به سوى اسلام و مسلمين مى شوند.
6. و نيز در روايات اجر صاحبان حسن خلق، اجر صائم و قائم شمرده شده چرا كه صائمان و قائمان به عبادت شبانه از اين طريق خود سازى مى كنند و كسانى كه در برابر ناملائمات به خاطر خدا برخورد نيكى دارند نيز روح و جان خود را از اين طريق پرورش مى دهند.
كوتاه سخن اينكه آنها كه داراى حسن خُلقند، هم در پيشگاه خدا محبوبند و هم نزد خلق خدا، هم در زندگى شخصى موفقند و هم در زندگى اجتماعى.
به يقين حسن خلق يكى از اركان اصلى مديريت قوى و كارساز است، و اگر دهها شرايط مديريت در كسى جمع باشد، اما حسن خلق در او نباشد، شكست خواهد خورد در حالى كه حسن خلق او مى تواند بسيارى از ضعف هاى او را بپوشاند و يا جبران كند.[39]
سرچشمه هاى حسن خلق
1. بعضى از مردم به طور طبيعى خوش اخلاق و خوش برخوردند و اين يكى از مواهب الهى است كه نصيب هر كس نشده است، بايد خدا را با تمام وجودش شكر گويد.
ولى گروهى چنين نيستند، اما مى توانند با تمرين و ممارست و به كار بستن اصول دقيقى حسن خلق را در وجود خود زنده كنند و چنان در عمق جانشان نفوذ كند كه طبيعت ثانويّه شود.
2. بهترين راه براى رسيدن به اين كمال آن است كه در آثار معنوى و مادى آن همه روزه بينديشند، و رواياتى كه در بالا گفته شد و تحليل هايى كه در ذيل آن آمد را به خاطر بسپارند، و به هر مناسبتى آن را تكرار كنند.
3. از سويى ديگر بايد از نظر عملى نيز به تمرين حسن خلق مشغول شوند، زيرا فضائل اخلاقى مانند نيروهاى جسمانى از طريق تمرين تقويت مى شود. همانگونه كه ورزش كاران پس از مدتى تمرين، داراى اندامى نيرومند و زيبا و كارآمد مى شوند، ورزش هاى اخلاقى نيز روح انسان را قوى و زيبا و كارآمد مى كند.
بزرگان اخلاق گفته اند، اشخاص بخيل بايد دندان روى جگر بگذارند و از اموال خود به اين و آن ببخشند. در آغاز، اين كار براى آنها بسيار مشكل است ولى روز به روز آسان تر مى شود و به تدريج به جايى مى رسند كه اگر روزى چيزى نبخشند ناراحتند!
و نيز توصيه كرده اند افراد ترسو بايد در ميدان هاى مبارزه حضور يابند تا با گذشت زمان ترس آنها بريزد و روحيه دليرى و شجاعت در آنها زنده شود.
صاحبان اخلاق سوء نيز از همين طريق تمرين مستمر و پى گير مى توانند سرمايه عظيم حسن خلق را براى خود فراهم كنند و از بركات آن بهره بگيرند.
4. افزون بر اينها با توجه به اينكه يكى از عوامل كج خلقى تكبر و خود برتر بينى و نيز عصبانيت و غلبه خشم و ستيزه جويى بر روح انسان و گاه تنگ نظرى و بخل و حسادت است، اگر كسى بخواهد به تمام معنى خوش خلق باشد، بايد آن عوامل منفى را از خود دور كند: در قواى غضبيه و شهويه به سرحدّ اعتدال برسد؛ داراى سعه نظر باشد؛ كبر و خودبينى و حسادت و بخل را از خود دور كند، تا بتواند به خلق حسن آراسته گردد و از كج خلقى نسبت به مردم در امان بماند.
بنابراين براى به دست آوردن اين فضيلت بزرگ اخلاقى، مجموعه اى از صفات نيك را بايد در وجود خود زنده كرد؛ چرا كه بدون آنها حسن خلق آشكار نخواهد شد.
«غزّالى» در اينجا تعبير جالبى دارد و مى گويد: همانگونه كه صورت زيبا تنها به زيبايى چشم ها بدون زيبائى بينى و دهان و گونه ها حاصل نمى شود، بلكه بايد تمام اعضاى صورت زيبا باشد، تا حسن ظاهر به كمال برسد. در زيبائى باطن و حسن خلق تا قواى چهارگانه آگاهى و غضب و شهوت و عدالت به حدّ اعتدال و كمال نرسد، اين زيبائى حاصل نمى شود.
5. بى شك عامل «تَوارُث» نيز در اينجا مؤثر است، امام اميرالمؤمنين على عليه السلام مى فرمايد: «حُسْنُ الْاخْلاقِ بُرهانُ كَرَمِ الْاعْراقِ؛[40] حسن اخلاق دليل بزرگوارى ريشه هاى وراثت است».
و در جاى ديگر مى فرمايد: «أَطْهَرُ النَّاسِ أَعْرَاقاً، أَحْسَنُهُمْ أَخْلَاقاً؛ آنها كه ريشه هاى پاك ترى دارند، اخلاق بهترى دارند».[41]
6. اين نكته نيز در تمام مباحث اخلاقى نيز بايد مورد توجه باشد كه بدون امداد هاى الهى فراهم كردن فضايل اخلاقى ممكن نيست، و بايد دست به دامن لطف الهى زد و با تمام وجود از پيشگاهش توفيق به دست آوردن اين فضائل را نمود.
در حديثى از رسول خدا صلى الله عليه و آله مى خوانيم: «اَلْأَخْلَاقُ مَنَائِحُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، فَإِذَا أَحَبَّ عَبْداً مَنَحَهُ خُلُقاً حَسَناً، وَ إِذَا أَبْغَضَ عَبْداً مَنَحَهُ خُلُقاً سَيِّئاً؛[42] اخلاق، مواهب الهى است، هنگامى كه بنده اى را [به خاطر نيّات و اعمالش] دوست دارد، اخلاق نيك به او مى بخشد، و هنگامى كه بنده اى را [به خاطر نيّات و اعمالش] مبغوض دارد، اخلاق سوء به او مى دهد».
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.