اخلاق روزه داران از منظر آيت الله العظمی مکارم شيرازی
به کوشش حجت الاسلام احمد حيدری
اکرام ايتام؛ اخلاق روزه داران
بسم الله الرّحمن الرّحيم
قال الله الحکيم فی کتابه الکريم:«وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لاتُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ بِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ الْجارِ ذِي الْقُرْبى وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ وَ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ؛[1] و خدا را بپرستيد و هيچ چيز را شريك او قرار ندهيد، و به پدر و مادر نيكى كنيد و همچنين به خويشاوندان و يتيمان و مسكينان، و همسايه نزديك، و همسايه دور، و دوست همنشين و واماندگان در سفر و بردگانى كه مالك آنها هستيد، [نيکی کنيد]».
در هر اجتماعى بر اثر حوادث گوناگون هميشه كودكان يتيمى وجود دارند كه فراموش كردن آنها، نه فقط وضع آنان را به خطر مى افكند، بلكه وضع اجتماع را نيز به خطر مى اندازد. چون كودكان يتيم اگر بى سرپرست بمانند و يا به اندازه كافى از محبت اشباع نشوند، افرادى هرزه، خطرناك و جنايتكار بار مى آيند. بنابراين نيكى در حق يتيمان هم نيكى به فرد است هم نيكى در حق اجتماع.[2]
«يتيمان» در بسيارى از موارد داراى اموالى هستند كه بايد با دقت و امانت براى آينده آنها حفظ شود. در بسيارى از موارد فاقد امكانات مالى هستند، كه بايد از اين نظر نيز مورد توجه قرار گيرند. بايد ديگران همچون پدران و مادرانى دلسوز رنج يتيمى را از روح آنها و گرد و غبار تنهايى را از چهره آنها بزدايند.
لذا در آيات قرآن مجيد و روايات اسلامى بسيار روى اين مساله تكيه شده است كه هم بعد اخلاقى دارد و هم بعد اجتماعى و انسانى.[3]
جايگاه ايتام در قرآن
قرآن مجيد به يتيمان اهميّت فوق العاده اى داده است، تا آنجا كه در بيش از 20 آيه در اين زمينه سخن مى گويد كه به چند نمونه آن اشاره مى شود:[4]
به يتيم چون پدر و مادر خويش احسان و انفاق کنيد:
1. سوره نساء، آيه 36: «وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لاتُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ بِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ الْجارِ ذِي الْقُرْبى وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ وَ ما مَلَكَتْ؛ و خدا را بپرستيد و هيچ چيز را شريك او قرار ندهيد، و به پدر و مادر نيكى كنيد و همچنين به خويشاوندان و يتيمان و مسكينان، و همسايه نزديك، و همسايه دور، و دوست همنشين و واماندگان در سفر و بردگانى كه مالك آنها هستيد، [نيکی کنيد]».
آيه فوق نخست مردم را دعوت به «عبادت» و بندگى پروردگار و «ترك شرك و بت پرستى» كه ريشه اصلى تمام برنامه هاى اسلامى است، مى كند. سپس اشاره به «پدر و مادر» كرده و توصيه مى كند كه نسبت به آنها نيكى كنيد. سپس دستور به نيكى كردن نسبت به همه خويشاوندان مى دهد. سپس اشاره به «ايتام» كرده و افراد با ايمان را توصيه به نيكى در حق آنها مى كند.[5]
پس آيه بعد از دعوت به «عبادت و توحيد»، دعودت به «احسان» در حق برخی از انسان ها کرده که «کودکان يتيم» در رديف سوم، بعد از والدين و فاميل قرار دارند.
2. سوره بقره، آيه 83: «وَ إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَ بَنِي إِسْرائِيلَ لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ ذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلاَّ قَلِيلاً مِنْكُمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَ؛ و [به ياد آوريد] زمانى را كه از بنى اسرائيل پيمان گرفتيم كه جز خداوند يگانه را پرستش نكنيد، و نسبت به پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و بينوايان نيكى كنيد، و به مردم نيك بگوئيد، نماز را بر پا داريد و زكات بدهيد سپس [با اينكه پيمان بسته بوديد] همه شما جز عده كمى سرپيچى كرديد [و از وفاى به پيمان خود] روىگردان شديد».
خداوند در اين آيه پيمان خود با بنى اسرائيل را يادآور می شود. مواد آن پيمان از امورى است كه مى بايست آن را جزء اصول و قوانين ثابت اديان الهى دانست، چرا كه در همه اديان آسمانى اين پيمان ها و دستورات به نحوى وجود دارد.
در اين پيمان كه بنى اسرائيل خود شاهد آن بودند و به آن اقرار كردند اين مطالب آمده است: 1. «بياد آوريد زمانى را كه از بنى اسرائيل پيمان گرفتيم جز اللَّه را پرستش نكنيد». 2. «و نسبت به پدر و مادر نيكى كنيد». 3. «نسبت به خويشاوندان و يتيمان و مستمندان نيز به نيكى رفتار نمائيد». و... .[6]
باز در اين آيه بعد از دعوت به «توحيد»، به «احسان» توصيه شده و از بنى اسرائيل تعهد گرفته شده که بعد از والدين و نزديکان فاميل به «کودکان يتيم» احسان کنند.
از ديدگاه قرآن برقرارى و سر بلندى ملت ها در صورتى است كه خود را به بزرگترين نيروها و قدرت ها (خدای متعال) متكى سازند، و در همه حال از او مدد بگيرند. از طرف ديگر براى بقاء و جاويدان ماندن ملت ها، همبستگى خاصى بين افراد آنها لازم است. اين عمل در صورتى امكان دارد كه هر كس نسبت به پدر و مادر خود كه شعاع بستگى آنها نسبت به وى نزديكتر است، و در مرحله بعد نسبت به خويشاوندان و بعد از آنها نسبت به تمام افراد اجتماع نيكى کند، تا همه بال و پر يكديگر باشند.[7]
3. سوره بقره، آيه 215: «يَسْئَلُونَكَ ما ذا يُنْفِقُونَ قُلْ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ فَلِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ؛ از تو سؤال مى كنند، چه چيز انفاق كنند؟ بگو: "هر خيری كه انفاق مى كنيد، بايد براى پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و مستمندان و درماندگان در راه باشد." و هر كار خيرى كه انجام دهيد، خداوند از آن آگاه است».
در قرآن مجيد آيات فراوانى- مخصوصا در سوره بقره - درباره انفاق و بخشش در راه خدا آمده است و براى اين كار پاداش ها و فضيلت هاى بزرگى ذكر شده. همين امر سبب مى شد كه درباره جزئيات اين كار از پيامبر سؤال كنند و بدانند از چه چيزهايى و در مورد چه كسانى انفاق كنند؟
لذا در آيه مورد بحث مى فرمايد: «بگو هر خير و نيكى كه انفاق مى كنيد براى پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و مستمندان و واماندگان در راه بايد باشد».
مسلما ذكر اين پنج طايفه به عنوان بيان مصداق هاى روشن است، وگرنه منحصر به آنها نمى باشد. بنابراين پاسخ آنها در حقيقت اين است كه هم اشيايى كه از آن انفاق مى كنند دايره وسيعى دارد و هم كسانى كه به آنها انفاق مى شود.
در مورد اول با ذكر كلمه «خير» كه هر نوع كار و مال و سرمايه مفيدى را شامل مى شود، پاسخ كامل و جامعى به سؤال آنها داده شده و حتى امور معنوى همچون علم را نيز در بر مى گيرد، هر چند مصداق مهم آن در مورد انفاق، اموال است.
و در مورد دوم در عين گسترده بودن مورد انفاق، اولويت ها نيز بيان شده است. مسلما پدر و مادر و سپس نزديكان نيازمند در اين مساله اولويت دارند و بعد از آنها «يتيمان» و سپس نيازمندان و حتى كسانى را كه ذاتا فقير نيستند ولى بر اثر حادثه اى مثل تمام شدن مخارج در سفر نيازمند شده اند شامل مى شود.[8]
4. سوره بقره، آيه 177: «لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ الْكِتابِ وَ النَّبِيِّينَ وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ السَّائِلِينَ وَ فِي الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّكاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرِينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِينَ الْبَأْسِ أُولئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ؛ نيكى [تنها] اين نيست [كه به هنگام نماز] صورت خود را به سوى مشرق و مغرب كنيد [و تمام گفتگوى شما از مساله قبله و تغيير قبله باشد و همه وقت خود را مصروف آن سازيد]، بلكه نيكى [و نيكوكار] كسانى هستند كه به خدا و روز رستاخيز و فرشتگان و كتاب آسمانى و پيامبران ايمان آورده اند، و مال [خود] را با علاقه اى كه به آن دارند به خويشاوندان و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه و سائلان و بردگان انفاق مى كنند، و نماز را بر پا مى دارند، و زكات را مى پردازند و به عهد خود [به هنگامى كه عهد بستند] وفا مى كنند و در برابر محروميت ها و بيماری ها، و در ميدان جنگ استقامت به خرج مى دهند، اينها كسانى هستند كه راست مى گويند [و گفتار و رفتار و اعتقادشان هماهنگ است] و اينها پرهيزگاران هستند».
نصارا به هنگام عبادت رو به سوى شرق و يهود رو به سوى غرب كرده، عبادات خود را انجام مى دادند، اما خدا كعبه را براى مسلمين قبله قرار داد كه در طرف جنوب بود و حد وسط ميان آن دو محسوب مى شد. تغيير قبله سر و صداى زيادى در ميان مردم، بخصوص يهود و نصارى به راه انداخت. يهود كه بزرگترين سند افتخار خود (پيروى مسلمين از قبله آنان) را از دست داده بودند، زبان به اعتراض گشود. مخالفين اسلام از يك سو و تازه مسلمانان از سوى ديگر، پيرامون تغيير قبله سر و صدا به راه انداختند.
آيه فوق نازل گرديد و تاييد كرد كه اين همه گفتگو در مساله قبله صحيح نيست، بلكه مهم تر از قبله مسائل ديگرى است كه معيار ارزش انسان هاست و بايد به آنها توجّه شود و آن مسائل را در اين آيه شرح داده است. آيه فوق مى گويد: «نيكى تنها اين نيست كه به هنگام نماز صورت خود را به سوى شرق و غرب كنيد و تمام وقت خود را صرف اين مساله نمائيد»!
قرآن سپس به بيان مهمترين اصول نيكي ها در ناحيه ايمان و اخلاق و عمل، ضمن بيان شش عنوان پرداخته چنين مى گويد: «بلكه نيكى (نيكوكار) كسانى هستند كه به خدا و روز آخر و فرشتگان و كتابهاى آسمانى و پيامبران ايمان آورده اند».
جالب اينكه نمى گويد «نيكوكار» كسانى هستند كه...، بلكه مى گويد «نيكى» كسانى هستند كه... . اين به خاطر آن است كه در ادبيات عرب و همچنين بعضى زبان هاى ديگر، هنگامى كه مى خواهند آخرين درجه تاكيد را در چيزى بيان كنند، آن را بصورت مصدرى مى آورند، نه به صورت وصف. بنابراين از اين تعبير (اَلْبِرَّ؛ نيکی) ايمان محكم و نيرومندى در سطح بالا استفاده مى شود.
پس از «ايمان» به مساله «انفاق» و ايثار و بخشش هاى مالى اشاره مى كند و مى گويد: «مال خود را با تمام علاقه اى كه به آن دارند به خويشاوندان و «يتيمان» و مستمندان و واماندگان در راه و سائلان و بردگان مى دهند».
جالب اينكه در اينجا شش گروه از نيازمندان ذكر شده اند: در درجه اول بستگان و خويشاوندان آبرومند، و در درجه بعد «يتيمان».[9]
کودکان يتيم را با سهمی از ارث، خمس و فیء حمايت کنيد:
5. سوره نساء، آيه 8: «وَ إِذا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُوا الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينُ فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً؛ و اگر به هنگام تقسيم [ارث] خويشاوندان و يتيمان و مستمندان حضور داشته باشند، چيزى از آن اموال را به آنها بدهيد و با آنها به طرز شايسته سخن بگوئيد».
اين آيه بعد از قانون تقسيم ارث نازل شده و محتواى آيه يك حكم اخلاقى و استحبابى در باره طبقاتى است كه با وجود طبقات نزديكتر، از ارث بردن محرومند.
گرچه كلمه «يتامى» و «مساكين» بطور مطلق ذكر شده، ولى ظاهرا منظور از آن ايتام و نيازمندان فاميل است. زيرا طبق قانون ارث، با بودن طبقات نزديكتر طبقات دورتر، از ارث بردن محرومند. بنابراين اگر آنها در چنان جلسه اى حاضر باشند، سزاوار است هديه مناسبى - كه تعيين مقدار آن فقط بستگى به اراده وارثان دارد و از مال «وارثان كبير» خواهد بود - به آنها داده شود.
در پايان آيه دستور مى دهد كه: «با اين دسته از محرومان، با زبان خوب و طرز شايسته صحبت كنيد». يعنى علاوه بر جنبه كمك مادى، از سرمايه هاى اخلاقى خود نيز براى جلب محبت آنها استفاده كنيد تا هيچگونه ناراحتى در دل آنها باقى نماند، و اين دستور نشانه ديگرى بر استحبابى بودن حكم فوق است.[10]
6 سوره انفال، آيه 41: «وَاعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى عَبْدِنا يَوْمَ الْفُرْقانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ؛ و بدانيد هر گونه غنيمتى به شما رسد خمس آن براى خدا و براى پيامبر و براى خويشاوندان [پيامبر] و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه [از خويشاوندان پيامبر] است، اگر شما به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدايى حق از باطل، روز درگيرى دو گروه [با ايمان و بى ايمان يعنى روز جنگ بدر] نازل كرديم، ايمان آورده ايد، و خداوند بر هر چيزى قادر است».
در اين آيه شريفه نيز منبع مالى و اقتصادى «ايتام سادت» معرّفى شده است، تا ايتامِ فاقدِ درآمد و فقير «سادات»، بتوانند از بخشى از خمس، زندگى خود را اداره كنند. آرى بخشى از خمس سهم يتيمان نيازمند سادت است، كه با اجازه مرجع تقليد صرف آنها مى شود.[11]
گفتيم که منظور از «يتيمان» و «مسكينان» و «واماندگان در راه»، تنها ايتام و مساكين و ابناء سبيل بنى هاشم و سادات مى باشند؛ اگر چه ظاهر آيه مطلق است و قيدى در آن ديده نمى شود. دليل ما بر اين تقييد روايات زيادى است كه در تفسير آيه از طرق اهل بيت وارد شده و مى دانيم بسيارى از احكام در متن قرآن به طور مطلق آمده، ولى «شرائط و قيود» آن به وسيله «سنت» بيان شده است و اين منحصر به آيه مورد بحث نيست تا جاى تعجب باشد.
به علاوه با توجه به آنكه زكات بر نيازمندان بنى هاشم به طور مسلّم حرام است، بايد احتياجات آنها از طريق ديگرى تامين گردد، و اين خود قرينه مى شود بر اينكه منظور از آيه فوق خصوص نيازمندان بنى هاشم است. لذا در احاديث مى خوانيم كه امام صادق عليه السلام فرموده:[12] «خداوند هنگامى كه زكات را بر ما حرام كرد، خمس را براى ما قرار داد، بنابراين زكات بر ما حرام است و خمس حلال».[13]
7. سوره حشر، آيه 7: «ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ؛ آنچه را خداوند از اهل اين آبادی ها (يهود بنى نضير) به رسولش باز گرداند از آن خدا[14] و رسول،[15] و خويشاوندان [رسول] او و يتيمان، و مستمندان، و در راه ماندگان است».
اين آيه حكم غنائم بنى نضير را بيان مى كند، و در عين حال روشنگر يك قانون كلى در زمينه تمام غنائمى است كه بدون دردسر و زحمت و رنج عائد جامعه اسلامى مى شود كه در فقه اسلامى به عنوان «فىء» ياد شده است.[16]
توضيح اينكه: بعد از بيرون رفتن «يهود بنى نضير» از مدينه، باغ ها و زمين هاى كشاورزى و خانه ها و قسمتى از اموال آنها در مدينه باقی ماند. جمعى از سران مسلمين خدمت رسول خدا ص رسيدند و طبق آنچه از سنت عصر جاهليت به خاطر داشتند عرض كردند: برگزيده هاى اين غنيمت، و يك چهارم آن را برگير و بقيه را به ما واگذار، تا در ميان خود تقسيم كنيم! آيات فوق نازل شد و با صراحت گفت: چون براى اين غنائم، جنگى نشده و مسلمانان زحمتى نكشيده اند تمام آن تعلق به رسول اللَّه (رئيس حكومت اسلامى) دارد [و او هر گونه صلاح بداند تقسيم مى كند].
در اين آيه به طور كلى شش گروه برای مصرف «فىء» ذكر شده که گروه های 4 و 5 و 6، «يتيمان»، «مسكينان» و «در راه ماندگان» هستند. در اينكه اين سه گروه تنها از بنى هاشم بايد باشند، يا عموم يتيمان و مستمندان و ابن السبيل ها را شامل مى شود، در ميان مفسران گفتگو است.
در بعضى از روايات اهل بيت تصريح شده كه اين حكم «عموميّت» دارد. از امام باقر عليه السلام چنين نقل شده كه فرمود: «كَانَ أَبِي يَقُولُ: لَنَا سَهْمُ الرَّسُولِ وَ سَهْمُ ذِي الْقُرْبَى وَ نَحْنُ شُرَكَاءُ النَّاسِ فِيمَا بَقِيَ؛[17] پدرم (امام سجاد عليه السلام) می فرمود: سهم رسول خدا و ذى القربى از آن ما است، و ما در باقيمانده اين سهام با مردم شريكيم».
آيه 8 و 9 همين سوره كه توضيحى است براى اين آيه، نيز گواهى مى دهد كه اين سهم مخصوص بنى هاشم نيست؛ زيرا در آن سخن از عموم فقراى مهاجرين و انصار است: «لِلْفُقَراءِ الْمُهاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ أَمْوالِهِمْ ... * وَ الَّذِينَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الْإِيمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ ...؛ اين اموال براى مهاجرانى است كه از خانه و كاشانه و اموال خود بيرون رانده شدند... * و براى كسانى كه در دار الهجرة (سرزمين مدينه) و در خانه ايمان، قبل از مهاجران، مسكن گزيدند...».
علاوه بر اين مفسران نقل كرده اند كه پيامبر صلی الله عليه و آله بعد از ماجراى «بنى نضير» اموالى را كه از آنها باقى مانده بود، در ميان «مهاجران» كه عموما در شرايط سختى در مدينه زندگى مى كردند و سه نفر از طايفه «انصار» كه سخت نيازمند بودند، تقسيم كرد. اين دليل بر عموميت مفهوم آيه است، و اگر بعضى از روايات با آن سازگار نباشد، بايد ظاهر قرآن را ترجيح داد.[18]
رفتار صحيحی در برخورد با ايتام داشته باشيد:
8. سوره بقره، آيه 220 (زندگی خود را با زندگی ايتام بياميزيد): «وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْيَتامى قُلْ إِصْلاحٌ لَهُمْ خَيْرٌ وَ إِنْ تُخالِطُوهُمْ فَإِخْوانُكُمْ؛ و از تو درباره يتيمان سؤال مى كنند، بگو: "اصلاح كار آنان بهتر است و اگر زندگى خود را با زندگى آنان بياميزيد، [مانعى ندارد،] آنها برادر [دينى] شما هستند" [و همچون يك برادر با آنها رفتار كنيد!]».
اين آيه در پاسخ به سؤال مسلمانان صدر اسلام در باره نحوه برخورد با ايتام، از واژه «اصلاح» استفاده مى كند كه شامل اصلاح جسمانى، روحانى، عاطفى، اقتصادى و مانند آن مى شود. آرى اين واژه اشاره به رسيدگى يتيمان در همه زواياى زندگى آنها دارد: « قُلْ إِصْلاحٌ لَهُمْ خَيْرٌ».
در ادامه می فرمايد: «اگر زندگى خود را با زندگى آنها بياميزيد، [مانعى ندارد] آنها برادر [دينى] شما هستند [و همچون يك برادر با آنها رفتار كنيد]».
خداوند در اين قسمت از آيه اجازه اختلاط و آميزش با زندگى ايتام را داده، و دستور مى دهد آنها را همچون برادرانتان فرض كنيد؛ برادرانى كه تا پايان عمر با هم در كار و كسب و زندگى شريكند، و هر كس در محدوده حقّ و سهم خود تصرّف نموده، و پا را از گليم خود درازتر نمى كند. گاه اين شراكت آنقدر شيرين است كه فرزندانشان هم آن را ادامه مى دهند.[19]
9. سوره فجر، آيات 15 الی 17 (يتيم را تکريم کنيد): «وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهانَنِ * كَلاَّ بَلْ لاتُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ * وَ لاتَحَاضُّونَ عَلى طَعامِ الْمِسْكِين؛ و اما هنگامى كه براى امتحان، روزى را بر او تنگ بگيرد، مايوس مى شود و مى گويد پروردگارم مرا خوار كرده! * چنان نيست كه شما خيال مى كنيد، بلكه شما يتيمان را گرامى نمى داريد * و يكديگر را بر اطعام مستمندان تشويق نمى كنيد».
خداوند متعال در آيه 15 الی 17 سوره فجر به شرح اعمالى كه موجب دورى از خدا و گرفتارى در چنگال مجازات الهى مى شود، پرداخته و مى فرمايد: «چنان نيست كه شما خيال مى كنيد [كه اموالتان دليل بر مقام شما نزد پروردگار است، بلكه اعمالتان حاكى از دورى شما از خدا است]، شما يتيمان را گرامى نمى داريد و يكديگر را بر اطعام مستمندان تشويق نمى كنيد».
قابل توجه اينكه در مورد يتيمان از «اطعام» سخن نمى گويد، بلكه از «اكرام» سخن مى گويد. چرا كه در مورد يتيم تنها مساله گرسنگى مطرح نيست، بلكه از آن مهمتر جبران كمبودهاى عاطفى او است. يتيم نبايد احساس كند كه چون پدرش را از دست داده خوار و ذليل و بى مقدار شده. بايد آن چنان مورد اكرام قرار گيرد كه جاى خالى پدر را احساس نكند.
اكرام يتيمان منحصر به حفظ اموال آنها نيست، آنچنان كه بعضى از مفسران پنداشته اند، بلكه معنى وسيع و گسترده اى دارد كه هم آن، و هم امور ديگر را شامل مى شود.[20] يتيمى كه پدر خود را از دست داده، و از مهر او محروم گشته، و در غم فقدانش مادرش اشك ريخته و از نعمت محبّت او بى بهره شده، نيازمند مهر و محبّت و عاطفه است. لذا خداوند به مسلمانان دستور مى دهد كه يتيم را اكرام كرده، و كمبود عواطف وى را جبران نمايند.[21]
10. سوره ضحی، آيات 6 الی 9 (قهر بر يتيمان هرگز):«أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوى * وَ وَجَدَكَ ضَالاًّ فَهَدى * وَ وَجَدَكَ عائِلاً فَأَغْنى * فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلا تَقْهَرْ؛ آيا [خدا] تو را يتيم نيافت و سپس پناه داد؟ * و تو را گمشده يافت و هدايت كرد * و تو را فقير يافت و بى نياز نمود * حال كه چنين است يتيم را تحقير مكن».
آيات ششم تا نهم سوره ضحى نيز به جنبه عواطفى و نحوه برخورد به ايتام پرداخته است. خداوند در اين آيات ابتدا به دوران يتيمى پيامبر صلى الله عليه و آله اشاره كرده، و يادآور الطافش به حضرت رسول صلى الله عليه و آله شده، سپس همه مسلمانان را از تحقير ايتام منع مى كند.[22]
11. سوره ماعون آيات 1 و 2 (کفر، منشاء بدرفتارى با يتيمان):«أَ رَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ * فَذلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ؛ آيا كسى كه روز جزا را پيوسته انكار مى كند مشاهده كردى؟! * او همان كسى است كه يتيم را با خشونت مى راند!».[23]
در سوره كوتاه ماعون، مجموعه اى از صفات رذيله كه در هركس باشد، نشانه بى ايمانى و پستى و حقارت او است، آمده. قابل توجه اينكه همه آنها را فرع بر تكذيب دين، يعنى جزا يا روز جزا قرار داده است. «تحقير يتيمان»، ترك اطعام گرسنگان، غفلت از نماز، رياكارى، و عدم همكارى با مردم، حتى در دادن وسائل كوچك زندگى، اين مجموعه را تشكيل مى دهد.[24]
در اين سوره نخست پيغمبر اكرم صلی الله عليه و آله را مخاطب قرار داده و اثرات شوم انكار روز جزا را در اعمال منكران بازگو مى كند، که يکی از آنها «راندن يتيم» است.
در آيه اوّل می فرمايد: «آيا ديدى كسى را كه روز جزا را پيوسته انكار مى كند؟!». سپس بى آنكه در انتظار پاسخ اين سؤال بماند، در آيه دوّم مى افزايد. «او همان كسى است كه يتيم را با خشونت مى راند!».
تعبير به «فَذلِكَ» در آيه دوّم - با توجه به اينكه «فا» در اينجا معنى سببيت را مى بخشد - اشاره به اين نكته است كه فقدان ايمان به معاد، سبب اين خلافكاری ها مى شود. به راستى چنين است؛ آن كس كه آن روز بزرگ و آن دادگاه عدل، و آن حساب و كتاب و پاداش و كيفر را در اعماق جان باور كرده باشد، آثار مثبتش در تمام اعمال او ظاهر مى شود، ولى آنها كه ايمان ندارند، اثر آن در جرأتشان بر گناه و انواع جرائم كاملا محسوس است.[25]
اسلام دين محبّت و عاطفه
در هيچ يك از كشورها و اديان و مذهب هاى دنياى امروز، اين قدر درباره يتيمان سفارش و پافشارى نشده است. لذا ما معتقديم كه قوانين اسلام خود معجزه است. آيات قرآن در جايى نازل شد كه رسوبات افكار جاهلى هنوز وجود داشت. خونريزى، قتل و غارت، خوردن اموال يتيمان، براى آنها كارى عادى و گاه ارزشمند بود! بدين جهت دستورات بلند و ارزشمند اسلام، در چنان محيطى چيزى جز معجزه نيست.
اسلام مجموعه اى از محبّت و عاطفه است؛ بلكه اساس اسلام بر محبّت بنا نهاده شده. لذا حضرت صادق عليه السلام می فرمايد: «هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُبُ؛[26] آيا دين جز محبّت، چيز ديگرى هست؟».[27]
سفارشات معصومين عليهم السلام درباره ايتام
روايات اسلامى سرشار از سفارشات مختلف نسبت به يتيمان و كودكان بىسرپرست است، كه چند نمونه از آن ذكر مى شود:
1. پيامبر گرامى اسلام حضرت محمّد صلى الله عليه و آله فرمودند: «مَنْ كَفَلَ يَتِيماً وَ كَفَلَ نَفَقَتَهُ، كُنْتُ أَنَا وَ هُوَ فِي الْجَنَّةِ كَهَاتَيْنِ، وَ قَرَنَ بَيْنَ إِصْبَعَيْهِ الْمُسَبِّحَةِ وَ الْوُسْطَى؛[28] كسى كه سرپرستى يتيمى را بر عهده بگيرد و مخارجش را تأمين نمايد، من و او در بهشت مانند اين دو [انگشت] هستيم. و [همزمان با اين سخن] دو انگشت اشاره و ميانه را به همديگر نزديک کرد». يعنی مثل اين دو انگشت همنشين هم در بهشت خواهيم بود.
بسيارى از انسان ها ممكن است بر اثر اعمال صالح و شايسته اى كه در دنيا داشته اند بهشتى شوند، امّا هر بهشتى سعادت همجوارى حضرت رسول صلى الله عليه و آله را نخواهد داشت. ولى سرپرستان و كفالت كنندگان يتيمان، آنقدر محترم و مقرّبند كه در بهشت در كنار حضرت رسول صلى الله عليه و آله هستند.
2. حضرت على عليه السلام پس از آن كه فرق مباركش با شمشير زهرآلود پست ترين انسان ها شكافته شد، و در بستر شهادت قرار گرفت، سفارشاتى به حسن و حسين عليهما السلام و ديگر فرزندان و تمام خاندان و كسانى كه وصيّت نامه اش را مى خوانند كرد. بخشى از اين وصايا با جمله «اللّه اللّه» شروع شده، و اوّلين سفارش آن در مورد يتيمان است. سپس در مورد «همسايگان»، «قرآن»، «نماز»، «كعبه» و «جهاد» سفارش مى فرمايد.
آن حضرت در مورد ايتام می فرمايد: «اللَّهَ اللَّهَ فِي الْأَيْتَامِ، فَلَا تُغِبُّوا أَفْوَاهَهُمْ، وَ لَا يَضِيعُوا بِحَضْرَتِكُم؛[29] خدا را خدا را، كه يتيمان را رعايت كنيد، نكند آنها گاهى سير و گاهى گرسنه بمانند و در حضور شما از بين بروند».[30]
3. در روايت ديگرى از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مى خوانيم: «إِنَ الْيَتِيمَ إِذَا بَكَى اهْتَزَّ لَهُ الْعَرْشُ، فَيَقُولُ الرَّبُّ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى: ... فَوَعِزَّتِي وَ جَلَالِي لَا يُسْكِتُهُ أَحَدٌ إِلَّا أَوْجَبْتُ لَهُ الْجَنَّةَ؛[31] هنگامى كه يتيمى [به خاطر تنهايى و غربت، يا گرسنگى، يا بيمارى، يا كمبود مهر و محبّت، و مانند آن] گريه كند عرش خدا به لرزه در مى آيد، پس خداى متعال مى فرمايد: ... به عزت و جلالم سوگند، هر كس موفّق شود [مشكل يتيم را حل كند و در نتيجه] او را ساكت نمايد، بهشت بر او واجب مى شود».[32]
4. رسول خدا صلی الله عليه و آله به اميرمؤمنان عليه السلام می فرمايد: «يَا عَلِيُ! مَنْ كَفَى يَتِيماً فِي نَفَقَتِهِ بِمَالِهِ حَتَّى يَسْتَغْنِيَ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ الْبَتَّةَ، يَا عَلِيُّ! مَنْ مَسَحَ يَدَهُ عَلَى رَأْسِ يَتِيمٍ تَرَحُّماً لَهُ أَعْطَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِكُلِّ شَعْرَةٍ نُوراً يَوْمَ الْقِيَامَةِ؛[33] اى على! كسى كه كفايت كند يتيمى را در انفاق به مالش، تا اينكه آن يتيم بى نياز گردد، البتّه واجب مى شود براى او رفتن به بهشت. اى على! هر كس به عنوان دلسوزی و نوازش دست بر سر يتيمى كشد، به تعداد هر مويى كه دست او از آن مى گذرد در روز قيامت نورى خواهد داشت».
اطعام و انفاق در مورد يتيمان مهم است، ولى از آن مهم تر «دلجويى و نوازش» و رفع كمبودهاى عاطفى آنهاست. يتيم نبايد احساس كند كه چون پدرش را از دست داده خوار و ذليل و بى مقدار شده. بلكه بايد چنان مورد توجّه و اكرام قرار گيرد كه جاى خالى مادر يا پدرش را احساس نكند. از اين رو در روايات اسلامى از جمله روايت مورد بحث، به مسأله محبّت و نوازش يتيمان اهمّيّت خاصّى داده شده است.[34] آرى! روح يتيمان تشنه محبّت هستند و كارى كه محبّت و نوازش با آنها مى كند هيچ اكرام و احترامى نمى كند.[35]
توجّه به «سنّت های اجتماعی» در تکريم ايتام
چنانکه گفتيم در هر جامعه اى يتيمانى وجود دارند كه نيازمند كمك هاى ديگرانند، و اين محروميّت (از دست دادن پدر) در انتظار فرزندان ديگران نيز هست. انسان از آينده خبر ندارد، شايد فردا فرزندان او يتيم شوند. بنابراين، همان گونه كه دوست دارد پس از مرگش مردم با يتيمان او برخوردى خوش و شايسته داشته باشند، و از ابراز علاقه و عواطف و كمك هاى مالى دريغ نكنند، اكنون هم او نسبت به يتيمان ديگران چنين باشد.[36]
اگر مردم دوست دارند از آينده كودكان خود كه ممكن است در چنين شرائطى قرار گيرند، مطمئن شوند، لازم است کودکان يتيم همچون ساير فرزندان جامعه مورد حمايت و توجه عموم باشند.[37] چنانکه رسول خدا صلی الله عليه و آله در ضمن توصيه های اخلاقی برای مراقبت های ماه مبارک رمضان فرموده اند: «وَ تَحَنَّنُوا عَلَى أَيْتَامِ النَّاسِ يُتَحَنَّنْ عَلَى أَيْتَامِكُمْ؛[38] به يتيم هاى مردم محبّت كنيد، تا به يتيم هاى شما محبّت كنند».
بنابراين يكى از آثار وضعيّه محبّت به ايتام، اين است كه اگر ايتام مردم را اکرام كرديد، مردم هم در آينده يتيمان شما را اكرام مى كنند، كه ثمره اين عمل در اين دنيا نيز ديده مى شود.[39] اين سنّت در سوره نساء، آيه 9 از وجه مخالف (ستم در حق ايتام) مورد تأکيد قرار گرفته است: «وَ لْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعافاً خافُوا عَلَيْهِمْ فَلْيَتَّقُوا اللَّهَ وَ لْيَقُولُوا قَوْلاً سَدِيداً؛ آنها كه اگر فرزندان ناتوانى از خود به يادگار بگذارند از آينده آنان مى ترسند، بايد [از ستم در باره يتيمان مردم] بترسند، پس از [مخالفت] خدا بپرهيزند و [با يتيمان مردم] با نرمى و محبت سخن بگويند».
قرآن براى برانگيختن عواطف مردم در برابر وضع يتيمان، اشاره به حقيقتى مى كند كه گاهى مردم از آن غافل می شوند. و آن اينكه: «شما با يتيمان مردم همان گونه رفتار كنيد كه دوست مى داريد با يتيمان شما در آينده رفتار نمايند». منظره كودكان بى پناه، و اطفال بى سرپرست خود را كه تحت سرپرستى انسانى سنگدل و خائن قرار گرفته كه نه به احساسات آنها پاسخ مثبت مى دهد، و نه در اموال آنها رعايت عدالت مى كند در نظر بگيريد، اين منظره دردناك چه اندازه شما را ناراحت می كند، و چه قدر به آينده فرزندان خود علاقه منديد؟ همان اندازه نسبت به فرزندان و يتيمان ديگران علاقه مند باشيد، و از ناراحتى آنها ناراحت شويد. بنابراين، مفهوم آيه چنين است: «آنها كه از وضع آينده فرزندان خود مى ترسند، بايد از خيانت در باره يتيمان و آزار آنها بترسند».
اصولا مسائل اجتماعى همواره به شكل يك سنت از امروز به فردا و از فردا به آينده دور دست سرايت مى كند. آنها كه سنت ظالمانه اى در اجتماع مى گذارند و مثلا رسم «آزار به يتيمان» را در جامعه رواج مى دهند، در حقيقت خود عاملى هستند كه در آينده با فرزندانشان نيز چنين شود. بنابراين نه تنها به فرزندان ديگران ستم مى كنند، بلكه راه ستمگرى را به فرزندان خود نيز هموار مى سازند.
اكنون كه چنين است، سرپرستان ايتام بايد از مخالفت با احكام خدا بپرهيزند و با يتيمان، با زبان ملايم و عباراتى سرشار از عواطف انسانى سخن بگويند، تا ناراحتى درونى و زخم هاى قلب آنها به اين وسيله التيام يابد.[40]
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.