پاسخ اجمالی:
طبق آیات و روایات و بر اساس سیره عقلا برای یافتن وظیفه شرعی اگر مجتهد نباشیم باید به افراد آگاه رجوع کنیم.
برای صحیح بودنِ تقلید، باید از مرجعی تقلید کرد که دارای شرایط زیر باشد: مرد، بالغ، عاقل، شيعۀ دوازده امامى، حلال زاده، عادل و زنده باشد.
همچنین عقل و عقلا حکم می کنند مرجع تقلید باید «اعلم» باشد؛ یعنی در فهمیدن حكم خدا از تمام مجتهدين زمان خود استادتر باشد.
پاسخ تفصیلی:
ضرورت عقلی تقلید از مجتهد
هر مسلمانی موظف است که به احکام شرعی الهی عمل کند. حال یا خود با تحصیل مداوم علوم حوزوی به درجه اجتهاد می رسد و وظایف شرعی خود را از متون دینی استخراج می کند. یا به احتیاط عمل می کند و یا از مجتهدی که شرایط تقلید را دارد تقلید می کند.(1) لذا آگاهی مهمترین ملاک در تقلید از مجتهد می باشد و آنچه اهمیت دارد این است که هر کسی به وظیفه شرعی خود علم پیدا کند و اگر نتوانست خودش به درجه اجتهاد برسد از راه دیگری باید این علم حاصل شود و آن رجوع به کسی است که این آگاهی را دارد. این مسأله هم با دلیل عقل که «سیره عقلا مراجعه به اهل خبره است» قابل اثبات است و هم با ادله نقلی ثابت می شود. بلحاظ عقلی حجّيت قول خبره در نزد عقلا پذيرفته شده است و مصداق روشن رجوع به اهل خبره رجوع به قول مجتهد است كه به عنوان اهل خبره قولش حجّت است.(2)
تقلید از مجتهد در منابع دینی
در آیات و روایات نیز به تقلید از مجتهد و پیروی از او به عنوان شخص آگاه سفارش شده است:
الف) در آیات قرآن:
از جمله آياتى كه براى ضرورت تقليد از مجتهد مورد استناد قرار گرفته است، آيه ذكر (آیه 7 سوره انبیاء) است. خداوند متعال مى فرمايد: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ». دلالت آيه شريفه به اين نحوست كه ظاهر از وجوب سؤال اين است كه به جواب آن عمل كنند وگرنه سؤال نمودن لغوست. بنابراين، آيه شريفه دلالت مى كند كه افراد ناآگاه در مقام عمل بايد به عالم و متخصّص مراجعه كند و اين همان تقليد است.(3)
ب) در روایات:
1) از برخی روایات جواز تقلید را می توان برداشت کرد؛ به عنوان مثال هنگامى كه على بن ابى طالب(عليه السلام) صعصعة بن صوحان را به سوى خوارج فرستاد، آنها به وى گفتند: آيا اگر على(عليه السلام) در اينجا بود، تو با وى بودى؟ پاسخ داد: آرى؛ آنها گفتند: «فَأَنْتَ إِذاً مُقَلِّدٌ عَلِيّاً دِينَكَ ارْجِعْ فَلَا دِينَ لَك؟ فَقَالَ لَهُمْ صَعْصَعَةُ وَيْلَكُمْ أَ لَا أُقَلِّدُ مَنْ قَلَّدَ اللَّهَ فَأَحْسَنَ التَّقْلِيد»(4)؛ (بنابراين در دين خود پيرو على هستى، برگرد كه دينى ندارى! صعصعه پاسخ داد: واى بر شما! آيا من از كسى كه به درستى از خدا پيروى مى كند، پيروى نكنم؟). این روایت گرچه مربوط به اطاعت از امام معصوم است كه سخن او خود حجّت است، اما بی ارتباط با تقلید از مجتهد نمی باشد و اصل رجوع به افراد آگاه برای پیروی از خدا را تایید می کند.(5)
2) در برخی روایات نیز صراحتا به تقلید از مجتهد تاکید شده است؛ به عنوان مثال در مرسله احتجاج از امام عسكرى(عليه السلام) آمده است: «فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوه»(6)؛ (پس آن كس از فقيهان كه از نفس خويش صيانت كند، نگهبان دين خويش بوده، با هواى نفسانى خود به مخالفت برخيزد و فرمانبردار مولاى خويش باشد، پس بر توده مردم است كه از وى پيروى نمايند). در این روایت علاوه بر اینکه بر لزوم پیروی از مجتهد تاکید شده است، برخی از ملاک های مجتهد مثل نگهبان دین بودن و مخالفت با هوای نفس و... نیز بیان شده است.
صفات هفتگانه مرجع تقلید:
با توجه به روایاتی که در این باب آمده و بر اساس آنچه عقل حکم می کند، از مجتهدی می توان تقلید کرد که داراى صفات هفتگانۀ زیر باشد:
مرد، بالغ، عاقل، شيعۀ دوازده امامى، حلال زاده، عادل و زنده باشد.(7)
البته برخی از مراجع معتقدند که مرجع تقلید بنابر «احتیاط واجب» باید عادل و زنده باشد.(8)
عادل كسى است كه داراى حالت خداترسى باطنى است كه او را از انجام گناه كبيره و اصرار بر گناه صغيره بازمى دارد.(9)
ضرورت زنده بودن مرجع تقلید:
لزوم زنده بودن مرجع تقلید شاید از این باب باشد که غالباً علماى زنده از علماى پيشين از نظر معلومات پيشرفته ترند، نه اينكه استعداد آنها به طور مطلق از آنها برتر باشد بلكه از اين جهت كه علوم پيشينيان را گرفته اند و علوم ديگرى بر آن افزوده اند و در واقع رمز تكامل علم همين است كه نسلها بعد از يكديگر مى آيند و بر علوم پيشينيان مى افزايند و علم را به پيش مى برند.(10) نیز ضرورت پاسخ به مسائل جدید اقتضای آن دارد که از مجتهد زنده تقلید شود.
ضرورت مرد بودن مرجع تقلید:
لزوم مرد بودن مرجع تقلید نیز بخاطر محذوراتی چون حشر و نشر با نامحرم یا عاطفی بودن زنان و... می باشد. البته گرچه زنان نمی توانند مرجع تقلید باشند؛ اما آنها مى توانند علوم اسلامى را تحصيل نموده، و به مقام رفيع و بلند اجتهاد، كه به تعبير بعضى از فقهاى بزرگ از جنگ و جهاد سخت تر است، برسند. در این صورت تقليد بر آنها نيز همچون مردان مجتهد حرام است و در اين مسأله فرقى ميان مرد و زن نيست.(11)
ضرورت اعلم بودن مرجع تقلید:
پس از حصول شرایط هفتگانۀ مذکور، باید از بین مجتهدانِ جامع الشرایط، مجتهدی که از بقیۀ مجتهدان «اعلم» هست را انتخاب کرد. «أعلم» به کسی می گویند که در فهمیدن حكم خدا از تمام مجتهدين زمان خود استادتر باشد.(12)
مهمترین دلیل برای لزوم پیروی از اعلم عقل می باشد. عقل و عقلا حكم مى كنند كه با وجود اعلم نبايد به سراغ غير اعلم رفت، همانگونه كه اگر دو طبيب در تشخيص بيمارى و داروى كسى به يقين با هم اختلاف داشته باشند و يكى از آنها آگاه تر و باتجربه تر و پرسابقه تر باشد عقل و عقلا اجازه نمى دهند كه نظر او را رها كرده و به قول كسى عمل نمايد كه از نظر علم و تجربه، نسبت به او ضعيفتر است.(13)
«مجتهدِ أعلم» را از سه راه مىتوان شناخت:
اوّل: اينكه خود انسان اهل علم باشد و بتواند مجتهد اعلم را بشناسد.
دوم: اينكه دو نفر عادل از اهل علم به او خبر دهند، به شرط اينكه دو نفر عالم ديگر بر خلاف گفتۀ آنها شهادت ندهند.
سوم: اينكه آنچنان در ميان اهل علم و محافل علمى مشهور باشد كه انسان يقين پيدا كند او اعلم است.(14)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.