پاسخ اجمالی:
دینداری امری درونی است و از آنجایی که هیچ کس نمی تواند در امور قلبی اشخاص تصرف کند، مجبور کردن اشخاص به انتخاب و معتقد شدن به هر باوری، امکان ناپذیر است. به همین خاطر مراجع تقلید در ابتدای هر رساله توضیح المسائل می گویند هر کسی باید با تحقیق و عقل و فطرت خود انتخاب کند. البته چون انتخاب دین و اعتقاد یافتن به یک آیین و شریعت نیازمند رسیدن به درجه خاصی از رشد فکری و عقلی است، این کار مهم از کودکان نابالغ ساخته نیست. بنابراين ممکن است انسان تا سنينی كه هنوز به استقلال عقلی ورشد فكری نرسيده، در یقین خود به مسائل دينی از راهنمایی ها و آگاهی های دینی که والدين یا مربیانش به او می دهند، متأثر باشد و مراجع عظام نیز این نوع یقین را که از گفته دیگران به دست می آید در مسلمان بودن کافی می دانند.
پاسخ تفصیلی:
جایگاه اقتباس و تقلید در زندگی انسان
انسان هنگامى كه چشم به اين جهان مى گشايد چيزى بلد نيست؛ پس ناچار بايد از تجارب ديگران استفاده كند و از اندوخته هاى علمى افرادى ديگر بهره مند شود. زيرا پيمودن راه پر پيچ و خم زندگى در هر قدمى، شدیدا به «علم و دانش» محتاج است. اساسا زندگى روى دو پايه محكم و اساسى استوار است و آن دو پايه عبارت است از «دانستن» و «به كار بستن» و به كار بستن نيز به دانستن نيازمند است. روى همين اصل نخستين قدم زندگى از دانستن شروع مى شود. اين جاست كه يكى از غرايز انسان وى را امداد مى كند و راه و رسم زندگى و كمال و سعادت را به روى او باز مى كند و آن غريزه «اقتباس» و «تقليد» است. همه مى دانيم كه كودک در اثر همين غريزه (تقليد) كم كم حرف زدن و آداب نشست و برخاست را از پدر و مادر ياد گرفته و هر روز مرحله اى از مراحل زندگى را طى مى كند و هرچه بزرگتر مى شود به فراگرفتن علوم و افكار ديگران و پيروى از آنان توجّه بيشترى پيدا مى كند تا رفته رفته با موجودات اين عالم آشنا شود و به وظايف خود پى ببرد.(1)
انتخاب دین، موضوعی غیرتقلیدی
با وجود آنچه گفته شد اما در اينجا يك نكته اساسى وجود دارد كه لازم است مورد توجّه قرار گيرد و آن اين است كه تقليد و پيروى از افكار و روش ديگران در انتخاب دین به طور كلّى صحيح نيست. در این مسأله همه انسانها باید با تحقیق و دقت دین خود را برگزینند و این اولین مسئله اى است که در رساله های توضیح المسائل مراجع تقلید آمده است.
برای انتخاب دین و دیگر مسائل اعتقادی، حتى از علماى دینى نیز نمی توان تقلید کرد، چه برسد به این که از پدران و مادران خود تقلید کنیم و این يكى از مهمترين آزمايش هاى الهى است که در آن مساله «تضاد» خط ايمان و تقوا با پيوندهاى عاطفى و خويشاوندى ظاهر می شود. در آیه ۱۰۴ سوره مائده می خوانیم: «وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلی ما أَنْزَلَ اللّهُ وَ إِلَی الرَّسُولِ قالُوا حَسْبُنا ما وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْلَمُونَ شَیْئًا وَ لا یَهْتَدُونَ»؛ (و هنگامی که به آنها گفته شود: به سوی آنچه خدا نازل کرده، و به سوی پیامبر بیایید!، می گویند: آنچه از پدران خود یافته ایم، ما را بس است! آیا اگر پدران آنها چیزی نمی دانستند و هدایت نیافته بودند باز از آنها پیروی می کنند).
شكی نيست كه روح قدردانى و رعايت اصول انسانى ايجاب مى كند كه پدران و اجداد و نياكان محترم شمرده شوند اما نه به اين معنى كه آنها را معصوم از خطا و اشتباه بدانيم و از نقد و بررسى افكار و آداب آنها خوددارى كنيم و از خرافات آنها كوركورانه تبعيت نمائيم. زیرا این نوع مواجهه تقلیدی نوعی منطق جاهلی است. شایسته تر آن است که در عين احترام به حقوق و افكار و سنت هاى مفيد گذشتگان، سنن غلط آنها را به شدت درهم شكست. به خصوص اينكه نسل هاى امروز و آينده در مقایسه با والدین و نسل های گذشته خود، بر اثر گذشت زمان و پيشرفت علم و دانش و تجربيات بيشتر معمولا داناتر و باهوش ترند و هيچ عقل و خردى اجازه تقليد «كوركورانه» از گذشتگان را نمى دهد.(۲) اصولا تقليد كوركورانه از والدین در موضوعات ایمانی از آن جهت امری نادرست است که هيچ چيز نمى تواند بر ارتباط انسان با خدا حاكم گردد. زیرا این ارتباط مقدم بر همه چيز حتى بر پيوند با پدر و مادر است كه نزديك ترين پيوندهاى عاطفى را با آدمی دارند.(۳)
یعنى من و شما نمی توانیم بگوییم مسلمانیم چون پدرمان مسلمان اند. بنابراین فرزندى که در خانواده ای یهودى بزرگ می شود، فقط به صرف اینکه پدر و مادرش یهودى اند، نمی تواند یهودى بماند، بلکه باید تحقیق کند و از روى علم و آگاهى به همان دین خود یعنی یهودیت، یا دینی دیگر که برحق بودنش را تشخیص داده، اعتقاد پیدا کند، تا بتواند روز قیامت جواب گوى خداى متعال باشد. اگر کسى بدون تحقیق، اعتقاد به چیزى داشت و آن اعتقاد باطل بود، روز قیامت نمی تواند جواب گوى خداى متعال باشد.
چرایی ضرورت انتخاب دین از روی تحقیق
درباره انتخاب دین توسط نومکلّفان می گوییم که از ابتدای بلوغ از حدود 14 سالگی و آغاز دوران بلوغ، انسان كم كم دارای تعقل و قدرت داوری می شود و می تواند مطالب را با عقل و فطرت و يافته های خويش مقايسه كند و درباره آنها قضاوت نمايد و آنها را رد يا تثبيت و تقويت نمايد. بنابراین نوجوانانی که تازه به سن تکلیف می رسند در انتخاب دین اختیار دارند و نمی توان آنان را به انتخاب کردن دین خاصی مجبور کرد. با این توصیفات می توان گفت نوجوان مسلمان زاده نه تنها می تواند، بلكه بايد دين حقيقی خود را انتخاب نمايد و حقيقت دين پدر و مادری خویش يا هر دين ديگری را با تحقيق و بررسی منصفانه و عالمانه به دست آورد و به آن پايبند باشد.
این به آن خاطر است که اگر ريشه هاى دين بر اساس تقليد از نياكان و پدر و مادر باشد، بسيار سطحى و كم دوام خواهد بود و هرگز در مقابل طوفان هاى تبليغات دشمنان پايدار نخواهد ماند. اما اگر اين ريشه ها بر پايه منطق و استدلال قرار داشته باشد از هيچ طوفانى نمى لرزد و همواره پابرجا خواهد بود. به همين دليل اسلام دستور مى دهد كه همه مسلمانان بدون استثنا در شناخت اصول عقايد دينى تحقيق و كنجكاوى كنند و بدون دليل چيزى را نپذيرند و كوركورانه گام برندارند تا مسلمانانى عميق و ريشه دار و پر استقامت و پايدار و وفادار نسبت به اصول اسلامى باشند.
از همين جهت در آيات قرآن مكررا با استدلالات شيرين و محكم در مسائل مربوط به خداشناسى و معاد و شناخت پيغمبر اسلام(صلى الله عليه و آله) رو به رو مى شويم و حتى مى بينيم كه دشمنان به خاطر گفتار بدون دليل مذمت مى شوند و خداوند از آنها استدلال مطالبه مى نمايد و مثلا در آیه 111 سوره بقره مى گويد: ([اى پيامبر به آنها بگو] اگر راست مى گوييد دليل بياوريد)؛ «قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ».(۴)
انتقال معلومات و آگاهی های دینی، وظیفه والدین
البته باید توجه داشت چون انتخاب دین و اعتقاد یافتن به یک آیین و شریعت نیازمند رسیدن به درجه خاصی از رشد فکری و عقلی است، این کار مهم از کودکان نابالغ ساخته نیست. بنابراين ممکن است انسان تا سنينی كه هنوز به استقلال عقلی ورشد فكری نرسيده در مسائل دينی از والدين خود پيروی کند و البته در این مقطع سنی حساس، نقش و وظیفه بسیار مهم پدر و مادر و مربیان دلسوز آن است که فرزندان خود را تنها نگذارند و با بیان لزوم دینداری و بیان ویژگی های دین مطلوب و کامل و ایده آل، آنان را در یک انتخاب درست یاری کنند. لازم نیست کودکان قبل از رسیدن به سن بلوغ و رشد، اصول عقاید خود را با استدلال های رایج و فنی متکلمان و فیلسوفان بیاموزند بلکه برای آنان تحصیل دلیل به گونه ای که از تقلید و جهل مطلق خارج شوند کافی است.(۵)
مراتب اندیشه به فراخور انسان ها و بهره داشتن شان از اطلاعات و علوم، فرق می کند. وقتی با انسانی بی دانش مواجه می شویم، باید انتظارِ استدلال و استنتاجی متناسب با سطح فکر و شرایط زیستی اش داشته باشیم. مانند استدلال آن عرب بادیه نشینی که در اثبات وجود خداوند متعال این کلام را بر زبان آورد که: «همان گونه که ردپای شتر بر وجود شتری دلالت دارد، وجود آسمان ها و زمین هم دلالت بر خداوند لطیف و خبیر می کند».(۶)
با این تعاریف و توضیحات می گوییم آموختن مسایل دینی از پدر و مادر امری طبیعی است. این آموختن تقلید نیست بلکه نوعی انتقال معلومات و آگاهی دینی و مذهبی است. چنین آموزشی ضروری است. زیرا نسل جدید در ابتدای آشنا شدن با عقاید و معارف دینی با شیوه و روش استدلال آشنا نیستند و والدین او می توانند با استدلال مناسب آنها را آشنا کنند. مراجع عظام نیز این نوع یقین را که از گفته دیگران به دست می آید در مسلمان بودن کافی می دانند. مثلاً امام خمینی می گوید: در اصول اعتقادی، میزان علم و یقین است و اگر از قول دیگری حاصل شود کفایت می کند.(۷) چنین دین داری ای به معنای ارثی بودن تدین و سلب اختيار از انسان نيست بلكه زمانی كه انسان به سن بلوغ عقلانی و استواری فكر رسيد می تواند در دين و مذهب خود تحقيق كند و به مقاوم سازی واصلاح مبانی اعتقادی خود بپردازد.
گوش سپردن به ندای فطرت و راهنمایی جویی از علما در تحصیل اصول دین
گفتیم که اعتقاد به دین باید از روی یقین باشد. اعتقاد ممزوج با تردید و باورهای تقلیدی، مورد پذیرش نیست. باور به اسلام و حقانیت آن باید با دقت نظر و یقین حاصل گردد. یقینی که هم با استدلال های علمی به دست می آید و هم گاهی با مواجهه مستقیم با آیات قرآن و گوش سپردن به ندای درونی فطرت. در آیه 6 سوره توبه می خوانیم: «وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّىٰ يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْلَمُونَ»؛ (و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست، پس پناهش بده تا سخن خدا را بشنود، آن گاه او را به جایگاه امنش برسان؛ این به سبب آن است که آنان گروهی هستند که [حقایق را] نمی دانند). این آیه شریفه دلالت دارد بر اینکه عامل مهم بى ايمانى، جهل است و سرچشمه اصلى ايمان علم و آگاهى است. لذا براى ارشاد و هدايت مردم بايد امكانات كافى براى مطالعه و انديشه در اختيار آنها گذارد تا بتوانند راه حق را پيدا كنند.(۸)
البته اعتقاد یقینی چه از راه استدلال های علمی باشد و چه راه های یقین آور دیگر مثل مواجهه مستقیم با آیات قرآن و برداشت های صحیح منبعث از فطرت سلیم از آن ها(۹) امری مطلوب است. دانشمندان مى گويند هر انسانى را كه فكر كيند، از هر نژاد و هر طبقه اى كه باشد اگر او را به حال خود واگذارند، خود به خود متوجّه نيروى توانا و مقتدرى مى شود كه مافوق جهان مادّه است و بر تمام جهان حكومت مى كند. او در زواياى قلب و اعماق دل و روان خويش احساس مى كند كه ندايى لطيف و پر از مهر و در عين حال رسا و محكم، وى را به طرف يك مبدأ بزرگ علم و قدرت كه ما او را خدا مى ناميم مى خواند. اين همان نداى فطرت پاك و بى آلايش بشر است.(۱۰)
علاوه بر آن گاهی این اعتقاد یقینی می تواند با طلب راهنمایی از علما و متخصصین علوم دینی حاصل گردد. در آیه 170 سوره بقره همانند نکوهشی که در آیه ۱۰۴ سوره مائده نثار تبعیت کنندگان از گذشتگان شد، می خوانیم: «وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ»؛ (و هنگامی که به آنان [که مشرک و کافرند] گویند: از آنچه خدا نازل کرده پیروی کنید، می گویند: نه، بلکه از آیینی که پدرانمان را بر آن یافتیم، پیروی می کنیم. آیا هر چند پدرانشان چیزی نمی فهمیدند و راه حق را به سبب کوردلی نمی یافتند باز هم کورکورانه از آنان پیروی خواهند کرد).
بنابر مضمون این آیه اگر نياكان آنها دانشمندانِ صاحب نظر و افراد هدايت يافته اى بودند، جاى اين بود كه از آنها تبعيت شود اما مشرکان و کافران با اين كه مى دانند اجدادشان مردمى نادان و بى سواد و موهوم پرست بودند، پيروى آنها چه معنى دارد؟ آيا مصداق تقليد جاهل از جاهل نيست؟(۱۱) از تفسیر ارائه شده برای آیه فوق این نکته روشن می شود که ضرورت استدلال برای یقین در اصول دین منافاتی با درخواست راهنمایی از دانشمندان علوم دینی برای دستیابی به راه های کسب علم و یقین در اصول دین ندارد. در این راهنماجویی نکته ظریفی است که در ادامه و در نقل حدیثی از امام صادق(علیه السلام) به آن می پردازیم.
مردى به امام صادق(عليه السلام) عرض كرد با اين كه عوام يهود اطلاعى از كتاب آسمانى خود جز از طريق علماي شان نداشتند، چگونه خداوند آنها را به خاطر تقليد از آن علما و پذيرش سخنان شان مذمت و سرزنش می کند؟ آيا عوام يهود با عوام ما كه از علماى خودمان تقليد مى كنیم تفاوتی دارند؟ امام در پاسخ به تفاوت مهمّی که بین عوام یهود و عوام مسلمین است اشاره فرمودند: عوام يهود از وضع علماى خود آگاه بودند. مى دانستند آنها صريحا دروغ مى گويند، حرام و رشوه مى خورند و احكام خدا را تغيير مى دهند. آنها با فطرت خود اين حقيقت را دريافته بودند كه چنين اشخاصى فاسق اند و جايز نيست سخنان آنها را درباره خدا و احكام او بپذيرند و سزاوار نيست شهادت آنها را درباره پيامبران قبول كنند. به اين دليل، خداوند آنها را نكوهش كرده است. ولى عوام ما پيرو چنين علمایى نيستند. اگر عوام ما از علماى خود فسق آشكار و تعصب شديد و حرص بر دنيا و اموال حرام ببينند هر كس از آنها پيروى كند مثل يهود است كه خداوند آنان را به خاطر پيروى از علماى فاسق نكوهش كرده است.(۱۲) این حدیث درباره شناخت پیامبران - که یکی از اصول دین است - بیان شده و نشان می دهد که راهنماجویی از علما برای به دست آوردن علم و یقین امری جایز و راهگشاست.(۱۳)
پاسخ به یک سؤال درباره انتخاب دینی غیر از اسلام پس از تحقیق
یکی از تبعات عقیده به غیرتقلیدی بودن دین و لزوم تحقیق و اعتقاد استدلالی به دین این است که چه بسا مسلمانی در این تحقیق به عقیده ای خلاف اسلام دست یابد و آن را کنار بگذارد. از طرفی اسلام درباره ارتداد از آن دین احکام سختگیرانه ای دارد که یکی از آنها اعدام است؛ آیا باوجود این سختگیری ها، لزوم تحقیقی بودن انتخاب دین ارزشی دارد؟! مضمون این سؤال در ضمن استفتائات از مراجع محترم پرسیده شده است که ما در اینجا به پاسخ آیت الله مکارم شیرازی بسنده می کنیم.
سؤال: جنابعالى در ابتداى رساله مرقوم فرموده اید: «عقیده مسلمان به اصول دین، باید از روى دلیل باشد» اگر مسلمانى به دنبال تحقیق رفت، و در نتیجه دینى غیر از اسلام را برگزید، آیا حق دارد پیرو آن دین شود؟ آیا حکم مرتد بر او جارى نمى شود؟ اگر جارى مى شود، چرا؟ آیا این فتوا با فتواى به لزوم تحقیق در اصول دین، و عدم جواز تقلید در آن سازگار است؟ اصولا کسى که مى داند، اگر به نتیجه اى غیر از دین پدر و مادرش برسد کشته خواهد شد، چگونه مى تواند با فکرى آزاد در اصل دین تحقیق کند؟
پاسخ: تحقیق در دین و اعتقاد به یکى از مذاهب، غیر از تظاهر به آن است. توضیح این که: بر همه واجب است در اصول دین به اندازه توانایى خود تحقیق کنند، و اگر واقعاً بعد از تحقیق کامل و کمک گرفتن از آگاهان، به آیینى غیر از آیین اسلام معتقد شوند، معذور هستند، زیرا وظیفه عقلى و شرعى خود را انجام داده، ولى به خطا رفته اند. امّا کسى که قبلا مسلمان بوده، و به عللى دین جدید اختیار کرده، اگر تظاهر کند محکوم به احکام مرتد است؛ و احکام مرتد در واقع از جمله احکام سیاسى اسلام، براى جلوگیرى از نفوذ دشمنان در محیط اسلام، و اغفال و اغواى مردم است.(14)
ایشان در ضمن مباحث تفسیری نیز می فرمایند: «كسانى كه در حال تحقيق باشند، مشمول اين حكم نيستند؛ حتّى اگر نتيجه تحقيق آنها بازگشت از اسلام و گرايش به آيين ديگرى باشد، مشروط بر اينكه سخنى بر خلاف اسلام نگويند، كسى با آنها كارى ندارد و از مجازات ها معاف اند».(15)
برآیند نظر آیت الله مکارم این است که: مسلمانانی که از سر شک، مطالعه و پژوهش و تحقیق در عقاید گوناگون، باورهایی منافی عقاید و احکام اسلامی پیدا کرده اند، اما این یافته های ذهنی شان را نزد خود نگه می دارند و تظاهر به ارتداد نمی کنند تا تبلیغی علیه دین نکرده و سخنی در مخالفت اسلام نگفته باشند، مشمول مجازت مرتد قرار نمی گیرند.(16)
امّا سختگیری اسلام در صورت اظهار ارتداد حکمت خود را دارد که در سوالات دیگر سایت به آن پرداخته شده است.
پیشنهاد برای مطالعه:
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.