پاسخ اجمالی:
اولا: ذات الهی اقتضای آفریدن را دارد و هر چیزی که اقتضای وجود و هستی یافتن را داشته باشد از سوی خدا فیض وجود را دریافت می کند. این لطف و تفضل خداوند است و همین که طفلی توانسته حتی برای مدّت کوتاهی پای بر عرصه وجود بنهد، مشمول لطف و تفضل خدا بوده است. لذا منطقی نیست که کسی به ذات خداوند اعتراض کند که چرا عطا و تفضلش را از آفرینش چنین کودکی دریغ نکرده است!
ثانیا: این گونه نیست که دست خداوند مستقیما و بدون طی کردن نظام اسباب و علل، گریبان آن طفل را بگیرد و در حالی که کاملا سالم است، در آغوش مرگ اندازد. بنابراین باید سراغ آن نظام های علی و معلولی رفت و دید که بشر چگونه و با کدام انتخاب های نادرست موجب پدید آمدن کاستی ها و عوارض و امراض در زندگی کودکانش شده و آنها را به ورطه مرگ کشانده است؟
ثالثا: خداوند مالک و صاحب اصلی همه پدیده هاست و اگر آدمی با چنین دیدگاهی به جهان و پدیده های آن بنگرد، خالق آن را مالک اصلی همه چیز می داند و کمتر به چنین رنج هایی که در فرض سؤال طرح شده گرفتار می آید. چنین انسانی در مقام پدر یا مادر خواهد دانست که فرزند مال آنها نبوده است؛ خدا امانتی را به آنها داده و در روزی خاص بازستانده است.
پاسخ تفصیلی:
عدل الهی و مرگ زودرس اطفال
هنگام توجه به بعضی از حوادث زندگی بشر ممکن و مقایسه آنها با گزاره هایی که درباره موضوع «عدل الهی» بیان می شود ممکن است سؤالاتی به ذهن آدمی برسد. یکی از این حوادث، مرگ کودکانی است که در همان دوران نوزادی یا در اولین سال های زندگی شان، پیش از بلوغ و مکلف شدن و پای نهادن در مسیر کمال و عبودیت، می میرند و هیچ چیز جز رنج و مصیبت فقدان شان را برای والدین شان به جا نمی گذارند. به راستی حکمت تولد و مرگ چنین اطفالی چیست و چگونه می توان صفت عدالت خداوند را در چنین پدیده ای دید؟
برای پاسخ به این سؤال می کوشیم، مطالبی را ذیل چند عنوان ارائه دهیم.
فیاض بودن خداوند و آفرینش
برای فهمیدن چرایی خلق شدن همه موجودات عالم توسط خداوند از جمله، آفرینش چنین کودکانی نیاز به عطف توجه و دقت به موضوعی بسیار مهم است. ما انسانها برای این دست به انجام کاری می زنیم که یا سودی از آن به دست آوریم و یا نیازی را از خودمان رفع نماییم. زیرا ما موجوداتی ناقص و محدودیم و کارهای مان خواه ناخواه به یکی از این دو انگیزه برمی گردد. اما درباره خداوند اینچنین نیست. این وجود مقدس، فاقد کمالی نیست تا به وسیله کارهایش آن کمال را به دست آورد بلکه ذات اوست که اقتضای انجام کارها از جمله آفریدن را دارد. بنابراین هر چیزی که اقتضای وجود و هستی یافتن را داشته باشد یا امکان این را داشته باشد که به وجود بیاید، از سوی خدا فیض وجود را دریافت می کند و خداوند بخلی در وجود و هستی دادن به آن، نمی ورزد. چیزی که در آیه 20 سوره اسراء صریحا مورد تأکید قرار گرفته است: «وَمَا كَانَ عَطَاءُ رَبِّكَ مَحْظُورًا»؛ (عطای پروردگارت منع نشده است).
چنین عطایی لطف و تفضل خداوند است و در بحث ما، همین که چنان طفلی، توانسته حتی برای چند ماه یا سال، پای بر عرصه وجود بنهد، مشمول لطف و عطا و تفضل خدا بوده و بنابراین، امری خیر بوده است(1) و منطقی نیست که کسی به ذات خداوند اعتراض کند که چرا عطا و تفضلش را از آفرینش چنین کودکی – حتی با همان عمر کوتاه – دریغ نکرده است!
نقش انسان در پدید آمدن مرگ اطفال
مرگ اطفال در این سنین معمولا یا به خاطر حوادثی است که از بیرون به آن کودک تحمیل می شود (تصادف، سیل، زلزله و...) و یا به سبب ابتلا به بیماری ها و عوارضی است که از زمان بارداری مادر یا همان روزهای اول به دنیا آمدنش، گریبان گیرش می شود. یعنی این گونه نیست که دست خداوند مستقیما و بدون طی کردن نظام اسباب و مسبّب ها و بیرون از قواعد تأثیرگذاری علل بر معلول ها، گریبان آن طفل را بگیرد و در حالی که کاملا سالم است، در آغوش مرگ اندازد! زیرا که «خداوند از جریان و تحقق اشیاء جز از راه اسباب و علل ابا دارد».(2) این به آن خاطر است که خداوند نمی خواهد با نفوذ اراده خود به صورت مستقیم، اختیار و امکان انتخاب آدمی را از او سلب کند. لذا باید سراغ آن نظام های علی و معلولی رفت و دید که بشر چگونه و با کدام انتخاب های نادرست موجب پدید آمدن کاستی ها و عوارض و امراض در زندگی کودکانش شده و آنها را به ورطه مرگ کشانده است؟
خداوند مالک و صاحب اصلی همه پدیده ها
حضرت علی(علیه السلام) در حدیثی «زهد» را این می داند که آدمی خود را مالک هیچ چیز نداند.(3) اگر آدمی حقیقتا با چنین دیدگاهی به جهان و پدیده های آن بنگرد، خالق آن را مالک اصلی همه چیز می داند و کمتر به چنین رنج هایی که در فرض سؤال طرح شده گرفتار می آید. چنین انسانی در مقام پدر یا مادر خواهد دانست که فرزند مال آنها نبوده است؛ خدا امانتی را به آنها داده و در روزی خاص بازستانده است. آیا بازپس گرفتن امانت ظلم و برخلاف عدل است؟
کسانی که دنیا را با همه پدیده هایش مملوک خداوند می دانند نه از به دست آوردن چیزی آن چنان سرمست و خشنود می شوند که دست تفضل و احسان خدا را در آن نبینند و نه به خاطر از دست دادنش آن چنان ناراحت و رنجور می گردند که از خداوند ناامید گردند. دادن ها و بازستاندن هایی که همه نزد خداوند محفوظ و حکمت آن نیز در قرآن این گونه بیان شده است: «ما أَصابَ مِنْ مُصیبَهٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فی أَنْفُسِکُمْ إِلاَّ فی کِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسیرٌ* لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ»(4)؛ (هیچ مصیبتى در زمین و نه در وجود شما روى نمى دهد مگر اینکه همه ی آنها قبل از آنکه زمین را بیافرینیم در لوح محفوظ ثبت است و این امر براى خدا آسان است* این به خاطر آن است که براى آنچه از دست داده اید تأسف نخورید و به آنچه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشید و خداوند هیچ متکبر فخرفروشى را دوست ندارد).
آثار این مصیبت ها در زندگی والدین
مسأله بسیار مهمی که باید در اینجا مورد اشاره قرار گیرد، آثار چنین مصیبت هایی برای والدین این کودکان است.
اولا این مصیبت ها مثل بسیاری دیگر از مشکلات و سختی هایی که به انسان می رسد گونه ای از «امتحان و آزمایش» الهی است که اگر از سوی آن والدین با صبر، تحمل گردد، موجب پاداش های اخروی و دنیوی بسیاری می گردد و آنها را به درجات بالای کمال انسانی نائل می کند. در آیه 155 سوره بقره تصریح شده است که: «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الأمْوَالِ وَالأنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ»؛ (ما شما را با ترس و گرسنگى، نقص در اموال و جان ها و ثمرات آزمایش و امتحان مىکنیم و [به پیامبر دستور مى دهد که] به صابرین بشارت بده). نیز در حدیثی از پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) نیز می خوانیم که: «پنج چيز كه در ميزان فضل خداوند بسیار سنگين اند عبارت اند از: كلمه لا اله الا الله و كلمه سبحان الله و كلمه الحمدلله و كلمه الله اكبر و فرزند پدری از اهل صلاح فوت شود و بر مصيبت آن فرزند، اجر و ثواب برای او حساب شود».(5)
ثانیا بر آن این گونه بلاها، کفاره گناهان چنین والدینی است و آنها با باری سبک تر از گناه، در قیامت حاضر می شوند. یعنی اگرچه در دنیا با بلاها و مصائبی زودگذر مواجه شده اند اما در آخرت از عذاب سخت و طولانی مدت دوزخ در امان اند.
ثالثا چنین بلاهایی باعث توجه هر چه بیشتر مردم به خدا و رهیدن از بندهای غفلت و فراموشی می گردد.(6)
سرنوشت این کودکان پس از مرگ
با وجود همه این بیانات و توضیحات هنوز ممکن است سؤالی مهم گوشه اذهان مانده باشد و آن هم اینکه سرنوشت چنین اطفالی که به هیچ وجه فرصت طی کردن مدارج کمال را نیافته اند چه می شود و بعداز مرگ چه معامله ای با آنها صورت می گیرد؟
مثلا گفته شده که اطفال شيعيان، پس از مرگ در عالم برزخ، توسط حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) تربیت می شوند.(7) یا مثلا گفته شده که «اطفال مؤمنينی كه از دنيا می روند در بهشت همراه آنها خواهند بود».(8) یا مثلا در بیانی از پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) خطاب به همسر گرامی شان حضرت خدیجه(سلام الله علیها) که فرزندانی را از دست داده بودند می خوانیم: (ای خديجه آيا راضي نيستي كه روز قيامت به سوي درِ بهشت بيايي در حالي كه او [طفل از دنيا رفته] ايستاده باشد و دست تو را بگيرد و تو را وارد بهشت نمايد و در بهترين جای آن تو را فرود آورد و آن براي هر مؤمنی هست. خداوند متعال حاكم تر و گرامی تر از آن است كه از مؤمن ثمره قلبش را بگيرد سپس بعد از آن او را عذاب نمايد)؛ «َيَا خَدِيجَةُ أَ مَا تَرْضَيْنَ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ أَنْ تَجِيءَ إِلَى بَابِ الْجَنَّةِ وَ هُوَ قَائِمٌ فَيَأْخُذَ بِيَدِكِ فَيُدْخِلَكِ الْجَنَّةَ وَ يُنْزِلَكِ أَفْضَلَهَا وَ ذَلِكِ لِكُلِّ مُؤْمِنٍ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَحْكَمُ وَ أَكْرَمُ أَنْ يَسْلُبَ الْمُؤْمِنَ ثَمَرَةَ فُؤَادِهِ ثُمَّ يُعَذِّبَهُ بَعْدَهَا أَبَدا».(9) همچنین در بیانی مشابه از همان حضرت خطاب به عثمان بن مظعون که از مرگ فرزندش ناراحت بود، این سرنوشت برای کودکان فوت شده ترسیم شده است که: «... به درستى كه بهشت هشت در دارد و آتش دوزخ هفت در دارد. آيا شاد نمی شوی كه وارد هيچ يك از آن درها نشوی مگر اين كه در آن هنگام فرزندت را پهلوى خود بيايى كه كمرت را گرفته و شفاعت تو را نزد حضرت پروردگارت سبحانه و تعالى مى كند؟ به آن حضرت عرض شد كه اى پيغمبر خدا! آيا براى فرزندان ما كه فوت شده اند نيز اين مقام وجود دارد؟ فرمودند: براى همه كسانى كه صبر كنند و اجر خواهند [این مقام وجود دارد]».(10)
نتیجه:
آنچه از جمع بندی همه این احادیث و بیانات به دست می آید این است که چنین کودکانی، با مرگ مورد ظلم قرار نگرفته اند زیرا که در آخرت مورد لطف خدا قرار می گیرند و در بهشت برین او روزگار می گذرانند و تمامی تولدهای عالم، از روي حكمت و قانون كلي نظام هستي است و مرگ ها و ناراحتي ها و سختي ها نيز لازمه عالم مادي است پس در تولد و مرگ اطفال، اتفاق بيهوده، غير حكيمانه و ناعادلانه اي روي نداده و خلقتِ هستي همه اش بر اساس مصلحت و حكمت بوده و هدف والايي را دنبال مي كند. چنانکه مشكلات و مصائب لازمه زندگي مادي است و براي همه انسان ها كم و بيش بنابر مصالح و حكمت هاي آن، وجود داشته است. حتي براي اولياء الهي و انبياء و امامان(عليهم السلام) امتحانات و مشكلاتِ به مراتب سخت تري پيش آمده است. آنچه مهم است صبر و تحمل و توكل بر خداوند در برابر اين سختي ها است.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.