پاسخ اجمالی:
امام علي(ع) در وصیت نامه خود درباره قاتل خود چنين سفارش كرد: «اى فرزندان عبدالمطّلب! نكند بعد از شهادتم در خون مسلمانان فرو رويد و بگوييد: اميرمؤمنان كشته شد. آگاه باشيد جز قاتل من را به سبب قتل من نكشيد، بنگريد هرگاه من از اين ضربت از دنيا چشم پوشيدم، او را تنها يك ضربت بزنيد تا يك ضربت در برابر يك ضربت باشد، اگر زنده بمانم، ولىّ خون خويشم و اگر از دنيا رفتم فنا [در دنيا] ميعاد من است و اگر عفو كنم، عفو براى من موجب قرب به خدا و براى شما حسنه و نيكى در نزد خداست؛ بنابراين عفو كنيد، آيا دوست نداريد خدا شما را بيامرزد؟، او را مثله نكنيد كه من از پيامبر(ص) شنيدم كه از مثله كردن بپرهيزيد، هرچند نسبت به سگ گزنده باشد!».
پاسخ تفصیلی:
امام علي(عليه السلام) در بخش آخر نامه 47 «نهج البلاغه» (وصیت نامه حضرت)، روى سخن را به خويشاوندان خود از فرزندان عبدالمطّلب كرده و درباره سرنوشت قاتل خود سه دستور مهم به آنها مى دهد كه نشانه عظمت فوق العاده امام(عليه السلام) و سعه صدر آن حضرت است. نخست مى فرمايد: «ثُمَّ قَالَ: «يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، لَا أُلْفِيَنَّكُمْ(1) تَخُوضُونَ(2) دِمَاءَ الْمُسْلِمِينَ خَوْضاً تَقُولُونَ قُتِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ أَلَا تَقْتُلُنَّ بِي إِلَّا قَاتِلِي»؛ (اى فرزندان عبدالمطلب! نكند بعد از شهادتم [به بهانه قتل من] در خون مسلمانان فرو رويد و بگوييد: اميرمؤمنان كشته شد. آگاه باشيد جز قاتل من را به سبب قتل من نكشيد).
در طول تاريخ بسيار اتفاق افتاده كه وقتى پادشاه، سلطان و یا شخص بزرگى كشته مى شد، گروهى از روى تعصب به كشتار وسيعى دست مى زدند و گروه ديگرى نيز فرصت را غنيمت شمرده و به تسويه حساب هاى شخصى پرداخته و به این بهانه مخالفان خود را به قتل مى رساندند. همان گونه كه در تاريخ ذکر شده به بهانه قتل عمر به دست ابولؤلؤ، بازماندگان و دوستان خلیفه جمعى را به قتل رساندند. همچنين هنگامى كه مصعب بن زبير، برادر عبيدالله بن زياد را كشت، عبيدالله نذر كرد يكصد نفر از قريش را به قتل برساند. هشتاد نفر را به قتل رساند سپس با خبر شد كه مصعب كشته شده و سر او را براى عبدالملك برده اند، در اين هنگام آرام گرفت.(3) ولى امام(عليه السلام) با پيش بينى حكيمانه اش جلو اين كار را گرفت به همين دليل بعد از شهادت آن حضرت، تسويه حساب هاى شخصى به نام مبارك آن حضرت صورت نگرفت و هیچ ناامنى پيش نيامد.
آن گاه در ادامه اين سخن، امام(عليه السلام) دستور دوم خود را صادر كرده و مى فرمايد: ([درست] بنگريد هرگاه من از اين ضربت از دنيا چشم پوشيدم، او را تنها يك ضربت بزنيد تا يك ضربت در برابر يك ضربت باشد)؛ «انْظُرُوا إِذَا أَنَا مِتُّ مِنْ ضَرْبَتِهِ هَذِهِ، فَاضْرِبُوهُ ضَرْبَةً بِضَرْبَةٍ».
جالب اين است كه امام(عليه السلام) عدالت را درباره قاتل خودش حتى در كيفيت قصاص توصيه مى كند. مبادا ناراحتى هاى شديد شيعيانش سبب شود او را به طرز غير عادلانه اى قصاص كنند. حتى در نامه 23 می خوانيم كه امام(عليه السلام) درباره قاتل خود به فرزندان و یارانش توصیه می کند و مى فرمايد: «إِنْ أَبْقَ فَأَنَا وَلِيُّ دَمِي، وَ إِنْ أَفْنَ فَالْفَنَاءُ مِيعَادِي، وَ إِنْ أَعْفُ فَالْعَفْوُ لِي قُرْبَةٌ، وَ هُوَ لَكُمْ حَسَنَةٌ، فَاعْفُوا (أَ لَا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللهُ لَكُمْ)(4)»؛ (اگر زنده بمانم، ولىّ خون خويشم [و مى توانم قصاص يا عفو كنم] و اگر از دنيا چشم بپوشم فنا [در دنيا] ميعاد و قرارگاه من است و اگر عفو كنم، عفو براى من موجب قرب به خدا و براى شما [در صورتى كه از ميان شما بروم] حسنه و نيكى در نزد خداست؛ بنابراين عفو كنيد، آيا دوست نداريد خدا شما را بيامرزد؟).
آنچه امام(عليه السلام) در جمله اخير فرمود، برگرفته از آيه شريفه سوره «نور» است كه ذيل آيات «اِفك» آمده است، هنگامى كه گروهى از منافقان به همسر پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) تهمت زدند و قرآن مجيد او را به كلى تبرئه كرد و از تهمت ها مبرّا نمود، بعضى از ثروتمندانِ اصحاب، قسم ياد كردند كه بعد از اين حادثه از كمك مادى به افرادى كه دامن به اين شايعه دروغين زده بودند خوددارى كنند. آيه شريفه نازل و به آنها دستور گذشت داد و در ذيل آن فرمود: «آيا دوست نداريد خداوند شما را بيامرزد» يعنى همان گونه كه انتظار عفو الهى داريد ديگران هم انتظار عفو از شما را در برابر كارهاى خلافى كه انجام داده اند دارند.
به یقین حكم قصاص در اسلام براى حفظ جامعه انسانى از شر اشرار تشريع شده است و همان گونه كه قرآن كريم مى فرمايد: «وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِى الْأَلْبابِ»(5)؛ و آنها كه در زمان ما با حكم قصاص مخالفت مى كنند، در واقع ترحم بر پلنگ تيزدندان دارند و به بى گناهان جامعه كه گرفتار اين گرگ صفتان مى شوند، اهمّيّتى نمى دهند. همواره افراد شرورى پيدا مى شوند كه اگر احساس امنيت از قصاص كنند، كسى نمى تواند جلودار آنها باشد. يكى از عوامل افزايش قتل نفس در بعضى از جوامع، الغاى حكم حكيمانه قصاص است؛ ولى اسلام براى اينكه جلو خشونت ها را تا حد ممكن بگيرد و كسانى را كه بر اثر هيجان هاى آنى يا فريب خوردن، دست به قتل نفس زده اند از نظر دور ندارد، در كنار حكم قصاص، حكم عفو را قرار داده و اولياى خدا همواره اين گزينه را انتخاب مى كردند و به همين دليل امام(عليه السلام) در وصيّت بالا فرزندان و ياران نزديك خود را توصيه به عفو قاتل مى كند آن هم قاتلى همچون ابن ملجم.
در اينجا اين سؤال پيش مى آيد كه با اين توصيه امام(عليه السلام) چرا فرزندان گرامى آن حضرت قصاص را ترجيح دادند؟ پاسخ اين سؤال با توجّه به يك نكته روشن مى شود و آن اينكه احساسات مردم در برابر اين جنايت به قدرى شديد بود كه عفو ابن ملجم سبب ناآرامى جامعه آن روز مى شد و عاشقان امام(عليه السلام) قدرت تحمل چنين عفوى را نداشتند. به علاوه اگر ابن ملجم را زندانى مى كردند، جمعيّت به زندان هجوم مى برد و اگر آزادش مى گذاشتند او را قطعه قطعه مى كردند، پس بهتر اين بود كه با قصاص آرامش به جامعه باز گردد.
هم چنین در «تاريخ طبرى» و «كامل» ابن اثير آمده كه: «عبدالرحمان بن ملجم قاتل امام علي(عليه السلام)، پيش از آن كه مولا به شهادت برسد گفت: من چهل روز شمشير خود را تيز كردم و از خدا خواستم كه بدترين خلقش با آن به قتل برسد. امام(عليه السلام) فرمود: [درست گفتى] تو را كه بدترين خلق خدا هستى با شمشير خودت قصاص خواهند كرد».(6)
سپس امام(عليه السلام) در سومين و آخرين توصيه خود مى فرمايد: «وَ لَا تُمَثِّلُوا(7) بِالرَّجُلِ، فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ(صلى الله عليه وآله) يَقُولُ: إِيَّاكُمْ وَ الْمُثْلَةَ وَ لَوْ بِالْكَلْبِ الْعَقُورِ(8)»؛ (و او را مثله نكنيد [گوش و بينى و اعضاى او را جدا نسازيد] كه من از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) شنيدم مى فرمود: از مثله كردن بپرهيزيد، هرچند نسبت به سگ گزنده باشد!).
مثله كردن به عنوان انتقامى غير انسانى در جاهليّت عرب معمول بود و به همين دليل اعراب جاهلى هنگامى كه در جنگ اُحُد حمزه عموى پيامبر را شهيد كردند گوش و بينى آن بزرگوار را بريدند و به اين هم قناعت نكردند، بلكه پهلوى او را شكافته جگر او را بيرون كشيدند. معروف است كه پيامبر پس از مشاهده اين منظره فرمود: «اگر خداوند مرا بر قريش پيروز كند با سى نفر (يا هفتاد نفر) از آنها همين گونه رفتار مى كنم». اينجا بود كه آيه شريفه نازل شد: «وَ إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بِهِ وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصّابِرينَ»(9)؛ (و هرگاه خواستيد مجازات كنيد، تنها همان گونه كه به شما تعدّى شده كيفر دهيد؛ و اگر شكيبايى كنيد، اين كار براى شكيبايان بهتر است). در اين هنگام پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) عرضه داشت خداوندا صبر مى كنم صبر مى كنم [و انتقام نمى گيرم].(10) مى دانيم پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) پس از فتح مكّه كاملا قدرت داشت كه به شديدترين وجهى از آن جنايتكاران انتقام بگيرد؛ ولى همه را مشمول عفو و رحمت گسترده خود قرار داد. اضافه بر اين در حديثى از يكى از صحابه آمده است كه مى گويد: «مَا خَطَبَنَا رَسُولُ اللهِ(صلى الله عليه وآله) خُطْبَةً أَبَداً إِلَّا أَمَرَنَا فِيهَا بِالصَّدَقَةِ وَ نَهَانَا عَنِ الْمُثْلَةِ»(11)؛ (رسول خدا هرگز [در مسير ميدان جهاد]، خطبه اى براى ما ايراد نفرمود مگر اينكه در آن به صدقه دستور داد و از مثله كردن نهى نمود).(12)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.