پاسخ اجمالی:
بعد از اين که جمعي از مشرکان از پيامبر(ص) درباره موضوع «روح» سوال کردند، قرآن بهره آن ها را از علم و دانش بسيار کم مي داند و در سوره «لقمان» از برخي علومى كه خاصّ خداوند است پرده بر مى دارد و در آن اشاره به پنج علم مي نمايد: قيام قيامت، نزول باران، جنين هايى كه در رحم مادرانند، حوادث آينده مربوط به اعمال آدمى، و محل مرگ هركس. علاوه بر اين در سوره «اسراء» سخن از تسبيح و حمد عمومى موجودات است كه ما توانايى فهم زبان آن ها را نداريم و اين خود دليل روشنى است بر محدوديت علم و دانش ما.
پاسخ تفصیلی:
جمعى از مشركان يا اهل كتاب پيوسته از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) درباره «روح» سؤال مى كردند. طبق آيه 85 سوره اسراء پيغمبر(صلى الله عليه وآله) مأمور مى شود كه به آنها بگويد: «روح از فرمان پروردگار من است؛ و سپس اضافه كند كه بهره شما از علم بسيار كم است، لذا توانايى درك حقيقت روح را نداريد».(1)
اين اشاره روشنى به محدوديت علم بشر مى باشد، چرا كه روح ـ بنابر اين كه منظور از آن در آيه فوق روح انسانى باشد ـ از همه چيز به انسان نزديك تر است. هنگامى كه انسان نتواند گوهر روح خويش را بشناسد و تنها اطلاعش از آن يك اطلاع سطحى و اجمالى باشد، چه انتظارى درباره ساير واقعيّت هاى جهان مى تواند داشته باشد.
خداوند در آخرين آيه سوره لقمان از علومى كه خاصّ خداوند است پرده بر مى دارد؛ که در آن اشاره به پنج علم شده: قيام قيامت، نزول باران، جنين هايى كه در رحم مادران اند، حوادث آينده مربوط به اعمال آدمى، و محل مرگ هركس؛ كه در بعضى از روايات اسلامى نيز به عنوان مفاتيح خمسه غيب كه جز خدا كسى نمى داند، از آنها ياد شده است.(2)
ممكن است انسان از روى قرائن، كلياتى درباره اين امور بداند، ولى جزئيات هيچ يك از اين امور پنجگانه، بر احدى روشن نيست. مثلا هيچ كس نمى داند جنينى كه در شكم مادر است داراى چه استعدادهاى جسمانى و كيفيات روحى، زشتى و زيبايى، انواع بيمارى ها و يا سلامت كامل است، حتّى هيچ كس از جنسيت آن (مذكر و مؤنث بودن) در بسيارى از مراحل با خبر نيست.
قرآن در اين آيه مى فرمايد: اى انسان تو حتى خبر از فرداى خود، و سرزمينى كه عمرت در آن پايان مى گيرد، ندارى؛ چگونه مى توانى انتظار داشته باشى از تمام عالم هستى، آگاه گردى؟! به همين دليل علم تو محدود است.
علاوه بر اين در سوره اسراء سخن از تسبيح و حمد عمومى موجودات است كه همگى با زبان حال و با نظم شگرف و عجيبى كه بر آنها حكمفرما است، حمد و ثناى حق مى گويند و به پاكى او از هر عيب و نقصان گواهى مى دهند، و با زبان بى زبانى، عالم را از غلغله تسبيح خود پر كرده اند؛ و يا اين كه زبان قالى دارند، علاوه بر زبان حال، و هر ذرّه اى از موجودات اين جهان بدون استثناء به سهم خود داراى عقل و عرفان و شعورى است و آگاهانه حمد و تسبيح خدا مى گويد؛ كه شرح اين دو نظر را در تفسير نمونه داده ايم.(3)
ولى به هر حال ما نه توانايى داريم كه زبان حال آنها را بفهميم، چون از همه اسرار جهان و نظامات حاكم بر موجودات عالم با خبر نيستيم، و نه زبان قال آنها را كه تكليف اش روشن است.
به اين ترتيب جهان پر از غلغله و شور و نوا است و ما از آن بى خبريم و اين خود دليل روشنى است بر محدوديت علم و دانش ما.
همچنين در سوره بقره، سخن از جهاد مى فرمايد و به كسانى كه از آن اكراه داشتند مى گويد: شما حتّى خير و شرّ خود را به خوبى درك نمى كنيد، به همين دليل گاهى با منافع خود در ستيزيد، و گاه به سوى زيان هاى خود با عشق و علاقه مى دويد. اين دليل روشنى بر محدوديت علم شما است كه حتى گاهى سود و زيان خود را تشخيص نمى دهيد؛ ولى خداوند بزرگ از آن آگاه است و از طريق وحى كه يكى از منابع مهمّ شناخت است، تمام امورى را كه با سود و زيان شما در ارتباط مى باشد براى شما روشن ساخته است.
در سوره غافر نيز ضمن اشاره به عظمت آفرينش آسمان ها و زمين، و بيان اين واقعيّت كه آفرينش آنها از آفرينش انسان نيز بزرگ تر و پر اهميّت تر است، به عدم آگاهى اكثريت مردم از اين مسأله اشاره مى كند، و اين در زمانى بود كه معلومات انسان ها عموماً، و محيط جزيره عربستان خصوصاً، درباره آفرينش آسمان ها بسيار محدود بود، و شايد ستارگان را ميخ هاى نقره اى بر سقف آسمان مى پنداشتند و امروز نيز با تمام اطلاعاتى كه ما درباره خلقت آسمان ها داريم باز معلومات ما در اين زمينه محدود است.
در سوره طلاق هم بعد از آن كه به مسأله طلاق و عدّه، و لزوم باقيماندن زنان مطلّقه در مدت عده رجعى در خانه شوهرانشان مى فرمايد: «تونمى دانى شايد خداوند بعد از اين وضع تازه اى براى آنها فراهم سازد» گذراندن دوران عدّه، مخصوصاً در كنار شوهران سابق، سبب تجديد نظر و آشتى كردن و بازگشت به دوران زناشويى گردد.
جالب اين كه مخاطب در اين خطاب شخص پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) است، وقتى او مخاطب به چنين خطابى باشد حال بقيّه پيدا است، و دليلى است بر محدوديت علم بشر تا آن جا كه مسائل مربوط به زندگى فرداى خود را نيز نمى تواند پيش بينى كند.
در جاي ديگر سوره اعراف، به پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) دستور مى دهد كه بگويد: من مالك سود و زيانى از خود نيستم، و اعتراف كند كه من علم غيب ندارم ـ جز آنچه خدا به من بياموزد ـ كه اگر علم غيب مى داشتم هيچ مشكلى در زندگى براى من پيش نمى آمد.
اين سخن را هنگامى فرمود كه اهل مكه گفتند تو اگر با خدا ارتباط دارى چرا از گرانى و ارزانى اجناس در آينده با خبر نمى شوى، يا از خشكسالى و پر آبى مناطق مختلف، تا از اين طريق بتوانى سود فراوان ببرى؟! او در جواب فرمود عالم الغيب خدا است؛ او است كه عمل اش بى پايان و ذاتى است.
هنگامى كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) با آن علم عظيم اش كه خداوند درباره او مى فرمايد: «وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ » (4)؛ (و آنچه را نمى دانستى، به تو آموخت) چنين اعترافي کند و بگويد من از غيب (آنچه از دايره حس بيرون است) چيزي نمي دانم (جز آنچه را خدا به من بياموزد) وضع دانش ديگران روشن مي شود.
در سوره نساء بعد از آن كه دستوراتى در زمينه ارث اولاد، و پدر و مادر در شرايط مختلف بيان مى كند؛ مى فرمايد: «حتى شما نمى دانيد كه پدران و مادران و فرزندانتان كدام يك براى شما مفيدتراند؟» و كدام يك استحقاق بيشترى در اموال شما دارند؟ تا سهم بيشترى براى آنها قايل شويد.
آرى شما از مصالح خويش به خوبى آگاه نيستيد، و به همين دليل نمى توانيد قوانين دقيق و شايسته در زمينه ارث و غير آن براى خود تنظيم كنيد. قانون گذار شما بايد خدايى باشد كه از اسرار تمام هستى شما آگاه است، آرى محدوديت علم انسان تا اين حدّ است که حتى قادر نيست قوانينى كه دقيقاً حافظ منافع او است براى خود وضع كند؛ و لذا قانون هاى بشرى - به خاطر كمبودهايى كه در عمل از آنها ظاهر مى شود - پيوسته در حال تغيير است. وقتى علم انسان درباره سرنوشت خودش چنين باشد نسبت به ساير موجودات عالم چگونه خواهد بود؟(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.