پاسخ اجمالی:
این فرضیه بى پایه، نوعى برداشت از نقل طبرى است که گروهى از مورخان بدون بررسی و دقت و تنها به پیروى از طبرى در کتاب هاى خود آورده اند. آنچه طبرى در این جا نقل کرده، هم از جهت سند و هم از جهت مضمون و محتوا مردود است. محققان بزرگ تاریخ در شخصیت ابن سبأ تشکیک کرده و آن را یک افسانه تاریخى قلمداد نموده اند؛ و این داستان را، ساخته و پرداخته جاعلان تاریخ و حدیث دانسته اند.
پاسخ تفصیلی:
برخى از افراد متعصب که مایلند تشیع را لکه دار سازند و آن را یک تفکر وارداتى از جانب یک فرد یهودى معرفى کنند، بیشتر به دنبال ترویج این فرضیه هستند که یکى از یهودیان یمن به نام عبداللّه بن سبأ ملقب به «ابن الامة السوداء» در زمان عثمان تظاهر به اسلام کرد و پیوسته در بلاد مختلف اسلامى چون شام و بصره و کوفه و مصر به گردش پرداخت، و مردم را به امامت على دعوت مى کرد و مى گفت که على وصى پیامبر است، و او خاتم الاوصیاست، چنان که محمد (صلَّى اللّه علیه و آله و سلَّم) خاتم پیامبران است و عثمان، خلیفه غاصب مقام خلافت است و این مقام را از على (علیه السَّلام) باز ستانده است. او با این اندیشه در شهرهاى مختلف، به سیر و سیاحت پرداخت و توانست گروهى از صحابه و تابعان مانند ابى ذر غفارى، عمار یاسر، محمد حذیفه، محمد بن ابى بکر، صعصعة بن صوحان عبدى و مالک اشتر را با خود همراه سازد. او گروه کثیرى را فریب داد و مقدمات قتل عثمان را در خانه خودش فراهم ساخت و على (علیه السَّلام) را به خلافت نشاند.(1)
این فرضیه بى پایه نوعى برداشت از نقل طبرى است و گروهى از مورخان آن را به پیروى از طبرى در کتاب هاى خود آورده اند، بدون آن که در سند و مضمون آن دقت کنند.
آنچه طبرى در این جا نقل کرده، از جهاتى مردود است:
1. چگونه ممکن است یک فرد یهودى گمنام تظاهر به اسلام کند، آنگاه به تنهایی با گردش در بلاد اسلامى گروهى از صحابه و تابعان را با خود همفکر و همراه سازد، تا آنجا که در مقابل دیدگان صحابه پیامبر (صلَّى اللّه علیه و آله و سلَّم) وارد مدینه شوند و خلیفه وقت را به قتل برسانند و على را به عنوان وصى او معرفى کنند؟! این مطلب هرگز با محاسبات تاریخى سازگار نیست و باید علّت قتل خلیفه در مدینه را، از بررسى تاریخ حیات او به دست آورد.
2. سیره عثمان و معاویه گواهى مى دهد که آنان هرگز اجازه اعتراض به کارهاى خود را نداده و معترضان را به سخت ترین مجازات کیفر مى دادند، چنان که ابوذر به خاطر انتقاد از زراندوزى عثمان مورد خشم او قرار گرفت و به ربذه تبعید شد و در آنجا رحلت کرد.
عمار یاسر نیز که یکى از معترضان سیره عثمان بود، مورد خشم قرار گرفت. غلامان عثمان او را چنان کتک زدند که یکى از دنده هاى او شکست. همچنین دیگر مخالفان مانند عبداللّه بن مسعود نیز در دوران خلافت عثمان مورد ضرب و شتم واقع شدند. در چنین شرایطى، آیا ممکن است خلافت اسلامى با آن قدرت، به یک فرد یهودى اجازه دهد که در شهرها و سرزمین هاى مختلف جهان اسلام به آشوب دست بزند و شام و مصر و بصره و کوفه را زیر پا نهد و با ارتشى وارد مدینه شود و خلیفه را از منصب قدرت به زیر کشد و خلیفه دیگرى را نصب نماید؟
3. گروهى که به این بخش از تاریخ طبرى دل بسته اند، باید بدانند که در صورت صحت این مطلب، یکى از اساسى ترین عقاید آنان متزلزل مى گردد، زیرا از نظر اهل سنت صحابه پیامبر عادل و وارسته اند و هیچ نوع جرح و تعدیل در حق آنها روا نیست. اکنون چگونه ممکن است که شخصیت هایى از صحابه و تابعان مانند ابوذر و عمار و محمد بن حذیفه و گروهى از بزرگان تابعان، فریب یک فرد یهودى را بخورند و آشوبى به راه اندازند که نتیجه آن قتل خلیفه گردد؟
4. فراتر از این همه تحلیل ها، سندى را که طبرى این حادثه را بر مبناى آن نقل کرده و گروهى مغرض نیز چشم بسته آن را پذیرفته اند، بررسى مى کنیم:
طبرى این حادثه را از گروهى نقل مى کند که هرگز نمى توان به آنها اعتماد کرد:
«سرىّ از شعیب از سیف، از عطیه، از یزید فقعسى نقل کرده است که...».(2)
1. سرىّ: در رجال اهل سنت دو نفر با این نام معروفند.
الف. سرىّ بن عبداللّه همدانى: یحیى بن سعید، رجال شناس اهل سنت او را کذاب و ضعیف مى شمرده است.(3)
ب. سرىّ بن عاصم بن سهل همدانى، ساکن بغداد، متوفاى 258 که بخشى از حیات او را نویسنده تاریخ طبرى درک کرده است. کافى است که بدانیم که رجال شناسان درباره او مى گویند: او کذّاب و سارق حدیث است.(4)
2. شعیب بن ابراهیم کوفى: وى فردى است مجهول الحال. ذهبى مى گوید: این مرد، راوى کتاب هاى سیف بن عمر است، ولى براى ما شناخته نیست.
3. سیف بن عمر: ضعف این سند بیشتر به این مرد باز مى گردد. ابن حبّان مى گوید: سیف بن عمر احادیث و تاریخ مجعول را به شخصیت هاى معروف نسبت مى داد و حدیث جعل مى نمود و به زندقه (بى دینى) متهم است. ابن عدىّ مى گوید: تمام روایات او ناشناخته و غیر قابل قبول است.(5)
محققان بزرگ تاریخ در شخصیت ابن سبأ تشکیک کرده و آن را یک افسانه تاریخى قلمداد نموده اند؛(6) و این داستان را، ساخته و پرداخته جاعلان تاریخ و حدیث مانند سیف بن عمر تمیمى دانسته اند.
صبحى صالح در کتاب خود به نام «نظریة الإمامة» یادآور مى شود: بعید نیست که یک فرد یهودى فتنه انگیزى کند، ولى آنچه قابل پذیرش نیست، اینکه یک فرد یهودى چنین تأثیر عظیمى در عقاید مسلمانان بگذارد و آنان را به دو گروه سنى و شیعه تقسیم کند(7).(8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.