پاسخ اجمالی:
بسياري از نوابغ شعر و ادب بزرگ قرن اوّل و دوم با قصيده هاي هيجان انگيز يا قطعات پرارزش در مدح ائمه(ع) و نكوهش سلاطين و خلفاى وقت و ظلم و ستم آنها و اظهار محبت نسبت به اهل بيت(ع) و ابراز تنفر از دشمنان آنها به گسترش تشيّع كمك فراواني كردند. با وجود احتياج شديد مادي آنها به هيأت حاكمه و ترس از آنها و فشارهاى حكومت، هيچ چيزي مانع حمايت آنها از حق و مبارزه با طرفداران باطل نشده است.
پاسخ تفصیلی:
در اينجا بايد نظرى به زندگى «حجر بن عدى كندى»، «عمرو بن حمق خزاعى»، «رشيد هجرى»، «ميثم تمار»، «عبدالله بن عفيف ازدي» و صدها نفر امثال آنان بيفكنيم، ببينيم چگونه براى درهم كوبيدن پايه هاى گمراهى و بيدادگرى آن قدر سرهاى خود را بر آن كوبيدند و تا آنها را در هم نشكستند سرهاى آنها نشكست!
آيا اين فداكاريها و از خودگذشتگى هايى كه اين مردان شجاع از خود نشان دادند به خاطر كسب مال و منصبى از اهل بيت پيغمبر(عليهم السلام) بود؟ و يا از آنها ترس داشتند! با اينكه خود اهل بيت(عليهم السلام) در آن زمان مرگبار، از خانه هاى خود آواره بودند؟! نه، اين فداكاريها هيچ انگيزه اى جز ايمان راسخ و اعتقاد به يك هدف مقدس نداشت، و همان بود كه اين صحنه ها را به وجود مى آورد.(1)
باز نظرى به زندگى پرماجراى شعراى بزرگ قرن اوّل و دوم مى اندازيم: آنها با اينكه هم از نظر مادى به هيأت حاكمه وقت شديداً محتاج بودند و هم از آنان حساب مى بردند و مى ترسيدند، در عين حال نه ترس و نه طمع ـ با اينكه شعرا غالباً مادى هستند! ـ نه فشارهاى حكومت، و نه شمشيرهاى برهنه اى كه بر سر آنها سايه انداخته بود، مانع از اين نشد كه به حمايت حق برخيزند و با طرفداران باطل مبارزه كنند و آنها را رسوا نمايند. از «فرزدق» گرفته تا «كميت» و از «سيّد حميرى» تا «دعبل خزاعى» تا «ديك الجن» تا «ابى تمام» تا «بحترى» تا «امير ابوفراس حمدانى» صاحب قصيده معروف(2) كه در آن مى گويد:
«الدِّينُ مُخْتَرَمٌ وَ الْحَقُّ مُهْتَضَمُ *** وَ فَىْءُ آلِ رَسُولِ اللهِ مُقْتَسَمُ!»
(پرده هاى دين را دريده، و آيين حق را زيرپا گذارده اند، و اموال خاندان پيغمبر را به يغما مى برند! [تا آخر قصيده كه حقايق جالبى را در آن فاش نموده است]).
آرى اينها بودند كه در آن محيط پرخفقان به يارى حق برخاستند و با اشعار كوبنده خود از خاندان پيغمبر(صلى الله عليه و آله) دفاع نمودند؛ بلكه هر يك از نوابغ شعر و ادب آن عصر چندين قصيده هيجان انگيز يا قطعات پرارزش در مدح ائمه هدى(عليهم السلام) و نكوهش سلاطين و خلفاى وقت و ظلم و ستم آنها و اظهار محبت نسبت به اهل بيت(عليهم السلام) و ابراز تنفر از دشمنان آنها داشته اند.
معروف است «دعبل خزاعى» مى گفت: چهل سال است چوبه دار خودم را بر دوش مى كشم اما هنوز كسى كه مرا به آن بياويزد نيافتم! همين «دعبل» بود كه «هارون الرشيد» و «مأمون» و «امين» و «معتصم» را در اشعار خود هجو نمود و از امام صادق و امام كاظم و امام رضا(عليهم السلام) مدح بليغ كرد كه اشعارش در كتاب هاى تاريخ و ادب ضبط شده است؛ ولى نبايد فراموش كرد كه تمام اينها در موقع قدرت بنى اميّه و بنى عباس و تسلط كامل آنها بر مردم بود.
خوب ملاحظه مى كنيد نيروى ايمان و حقيقت با دل هاى بيدار و نفوس مسلمين چه مى كند و چگونه حق شهامت و فداكارى و از خودگذشتگى را به عاليترين صورت ادا مى نمايد؟!
اين رشته سر دراز دارد... و همچون سيل خروشانى است كه قسمت مهمى از تاريخ اسلام را فرا گرفته، لکن ما فقط خواستيم تنها یکی از علل و عوامل پيشرفت سريع تشیّع را تشريح كنيم.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.