معنای صفت «شَفِيْع»؟!

چرا به خداوند «شَفِيْع» می گويند؟

«شَفِيْع» از ماده «شَفع» (بر وزن نَفع) در اصل به معنى ضميمه كردن چيزى به ديگرى است، براى به دست آوردن نتيجه مطلوبى. اطلاق واژه «شفيع» در مورد خداوند، مخصوصاً در قيامت، به خاطر آن است كه سلطه مطلقه، از آنِ او است و هيچ كس بدون اجازه، قادر بر انجام كارى نيست، حتّى شفاعت شفيعانی همچون پيامبران، امامان، فرشتگان و مؤمنان راستين تنها با اجازه او ممكن است. بنابراين چون خدا اجازه شفاعت را مى دهد، شفيع واقعى او است. گوئى خداوند نزد خود براى بندگانش شفاعت مى كند و اين، بالاترين مرحله بزرگوارى است.

طلب شفاعت از غير خدا و مساله «شرک»؟

آيا شفاعت خواستن از غير خداوند، شرك نیست؟!

موضوع شفاعت اولیاء و انبیای الهی هیچ منافاتی با توحید ندارد و موجب شرک نمی گردد؛ زیرا اولا شفیع فقط واسطه ای در طلب بخشش است نه اینکه خودش گناهکاری را ببخشد و ثانیا به تصریح آیات قرآن این شفاعت به اذن و رضایت خداوند صورت می گیرد. انکارهایی هم که در آیات قرآن درباره موضوع شفاعت ذکر شده، مربوط به ادّعاهای بت پرستان در شفیع شدن بتها می باشد و ارتباطی با شفاعت انبیاء و اولیای الهی ندارد.

لازمه شفاعت، «تاثیر پذیری و انفعال» در ذات الهی است!

آیا لازمه عقیده به شفاعت این نیست که خداوند از «شفیع» تاثیر بپذیرد، در حالی که ما معتقدیم هیچ چیزی در خدا اثر نمی گذارد و فقط خداست که در همه چیز اثر دارد؟!

اولا: در معنی صحیح شفاعت جبر و تاثیری وجود ندارد؛ چرا که شفاعت شفیع از جنس «التماس و سؤال» است نه «امر»؛ یعنی درخواستی از «موضع پایین» است که تحقّق آن بستگی به اراده خداوند دارد.
ثانیا: توهم شبهه گر در دعا و توبه نیز می تواند مطرح باشد؛ چرا که در آنها نیز خداوند خواسته بنده را قبول و به نوعی تحت تاثیر قرار می گیرد!
ثالثا: اجازه شفاعت، انتخاب شفیع، شرایط شفاعت و تحقق آن به اختیار خدا می باشد؛ لذا معنا ندارد او تحت تاثیر اموری قرار گیرد که خودش وضع کرده!

منافات «شفاعت» با آیه «وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاّ ما سَعى»؛ (براي انسان بهره‏ اي جز سعي و كوشش او نيست)!

طبق آیه «وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاّ ما سَعى»، آنچه موجب نجات خواهد بود، فقط عمل انسان است؛ با این وجود، شفاعت چگونه می تواند موجب نجات باشد؟!

آیات شفاعت برای شفاعت شونده شرایطی را مطرح کرده اند که بدون سعی حاصل شدنی نیستند؛ بنابراین بدون تلاش و کسب شایستگی، شفاعتی هم در کار نخواهد بود. اگر در قیامت شفاعت شفیعى نصیب کسى مى شود، به خاطر یک رشته روحیات و اعمالى است که در این دنیا داشته و شایسته شفاعت گشته است و اگر نصیب دیگر انسان ها نمى شود، به خاطر این است که آنان این نوع زمینه ها را در دنیا فراهم نکرده اند. فراهم سازى زمینه در دنیا «سعى» انسان است که در آخرت از آن میوه مى چیند.

فلسفه «شفاعت»

فلسفه «شفاعت» چیست؟

فلسفه شفاعت دو چيز است؛ اول: مبارزه با روح يأس و نوميدي؛ انسان گناهکاری که از گناه خود ناراحت و از بخشش الهی مایوس است دست به طغیان می زند و خود را مطیع هیچ قانونی نمی داند ولی شفاعت باعث امیدواری او به بخشش الهی می شود. دوم: اين كه انسان معتقد به شفاعت برای رسیدن به مقام شفاعت، شرایط شفاعت را - از جمله ایمان به خدا و قبول عهد الهی و رسیدن به مقام ارتضا - فراهم می کند و سعی می کند بین خود و شفاعت کننده از نظر صفات سنخیتی ایجاد کند.

تفاوت «شفاعت» در عرف عام با «شفاعت» در منطق اسلام

چه تفاوت هايي بین «شفاعت» در عرف عام با شفاعتی که در منطق اسلام مطرح است وجود دارد؟

ميان «شفاعت» در عرف عام و «شفاعت» در منطق اسلام فاصله زيادى است؛ شفاعت در عرف عام، هم روحِ سعى و تلاش را مى كُشد، هم موجب تشويق به گناه است و هم انعكاسى از جوامع عقب افتاده و فئوداليته است؛ ولى شفاعت در شكل صحيح و با شرايط و كيفيّت و ويژگي هايى كه در دین به آن اشاره شده، هيچ يك از اين عيوب را ندارد، تشويق به گناه نمى كند، دعوت به سستى و تنبلى نمى كند، ارتباطى با جوامع عقب افتاده ندارد بلكه يك وسيله مؤثّر تربيتى براى اصلاح مجرمان، گناهكاران و متجاوزان است.

مخالفت صریح قرآن با عقیده شفاعت!

قرآن در آیات صریحی مثل «وَاتَّقُوا يَوْمًا لَّا تَجْزِي نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَيْئًا وَلَا يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ» عقیده شفاعت را رد می کند؛ آیا با این وصف عقیده به شفاعت عقیده ای خلاف قرآن نیست؟!

برای به دست آوردن «دیدگاه قرآن در مورد شفاعت» باید «مجموعه آیات وارد شده در این زمینه» را بررسی کرد و با صرف دیدن «یک یا چند آیه» نمی توان به حکم قرآن در این زمینه دست یافت. با بررسی «مجموع آیات شفاعت» این نتیجه حاصل می شود که «در قرآن اصل شفاعت انکار نشده است»؛ «قرآن شفاعت شفیعان را با اذن و اجازه خداوند پذیرفته است» و «آنچه نفی شده شفاعت بالاستقلال و بدون اذن الهی است».

شرک بودن اعتقاد به شفاعت؟

هیچ موجودی غیر از خدا حقّ بخشیدن گناهکاران را ندارد؛ آیا عقیده به شفاعت به معنی شریک کردن موجوی دیگر در بخشش الهی نیست؟!

ماهیت شفاعت وساطت در بخشش است و شفیع کسی را نمی بخشد. معتقدان شفاعت هم نمی گویند که شفیعان آنها را ببخشند بلکه از شفیعان تقاضا می کنند که نزد خداوند برای آنها استغفار کنند؛ طلب استغفار هم یک دستور قرآنی است. از طرفی مالکیت و اذن شفاعت از آن خداوند است و شفیعان فقط واسطه نیل ما به مغفرت، رحمت، لطف و فیضی الهی هستند؛ بنابراین شفیعان در طول مسیری هستند که فیض الهی به انسان می رسد نه در عرض آن، تا شرک لازم آید!

شفاعت موجب گستاخی و جرأت به گناه!

آیا عقیده شفاعت موجب گستاخی انسان در ارتکاب گناه نمی شود؟!

اولا: شفاعت لطفی مثل توبه است؛ اگر این ایراد را بر شفاعت وارد بدانیم، باید آن را در توبه نیز قبول کنیم. ثانیا: شفاعت در حق گناهکاران گستاخ محقق نمی شود و توجه به این شرط و «معیار» جرأت را از گناهکار می گیرد. ثالثا: هیچ کس دقیقا نمی داند که چه کسی و چه گناهی مورد شفاعت قرار می گیرد؟ با وجود این «ابهام»، کسی نمی تواند به امید شفاعت گناه کند. رابعا: شفاعت طلب همواره در پی «شباهت» با «شفیع» است و چنین کسی گناه را کوچک نمی شمارد.

بیشتر بودن رحمت شفیع از رحمت خدا در شفاعت!

آیا اگر شفاعت شفیع نباشد خداوند گناهکار را نمی بخشد؟! آیا رحمت خدا کمتر از شفیع است؟!

شفاعت، لطفی الهی است و او خود این دستور را به شفیعان داده تا در نزد خدا از گناهکاران شفاعت کنند. خداوند به چنین امری توصیه نموده است تا بندگان بیشتری را ببخشد و باب شفاعت آخرين مرحله بهره مندي بندگان از فيض الهی باشد. وقتی شفاعت لطف الهی و بابی است که خدا گشوده است، چگونه شفیع می تواند از «خالق شفاعت» مهربانتر باشد؟! وقتی شفیع فقط با اذن الهی شفاعت می کند، چگونه می تواند از «مالک و صاحب اختیار شفاعت» مهربانتر باشد؟! وقتی شفاعت طلب چشم به بخشش خدا دارد و شفیع را فقط به عنوان واسطه بخشش می شناسد، معنی ندارد که رحمت و مهربانی شفيع را بيشتر از خداوند بداند!

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

الإمامُ عليٌّ(عليه السلام)

نَهى ]رَسُول الله(صلى الله عليه وآله)[ أن يُسْتَعمَلَ أجيرٌ حتّى يُعلمَ ما اُجرتُهُ

پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) نهى فرمود از اين که کارگرى، پيش از تعيين مزدش به کار گرفته شود

ميزان الحکمه، جلد 1، ص 40