پاسخ اجمالی:
روى آوردن به درگاه برگزيدگان خداوند بدان معنا نيست كه ما از خود آنها حل مشكل را مستقلًّا طلب كنيم. بلكه دست توسّل به سوى آنان مى گشاييم تا ما را نزد خداوند مورد شفاعت قرار داده، براى حل مشكل ما از خداوند قادر مطلق چارهجويى كنند. ما معتقديم كه اين بزرگواران اگر كارى مى كنند به اذن خداوند است.
معتقدان به دعا و توسّل، بزرگان و اوليا را شريك خدا نمى دانند، بلكه آنها را به درگاه خداوند شفيع قرار مى دهند. به عبارت ديگر، ما همان اعتقادى را داريم كه در آيه 110 سوره مائده، درباره حضرت مسيح عليه السلام آمده است. در اين آيه شريفه زنده كردن مردگان، شفاى بيماران، آفرينش پرندگان، همه به حضرت مسيح نسبت داده شده است؛ ليكن همه آنها با اذن و دستور خداوند متعال بوده است.
شيعه نيز جز اين نمى گويد. او معتقد است كه بزرگان و اولياى دين، مى توانند به اذن و دستور خداوند كارهايى را كه ديگران از انجام آن عاجزند، انجام دهند. بنابراين دعا و توسّل شيعه، نه شرك است و نه كفر.
پاسخ تفصیلی:
خداوند در آيه 14 سوره رعد مى فرمايد: «لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَ الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا يَسْتَجيبُونَ لَهُمْ بِشَىْءٍ الَّا كَباسِطِ كَفَّيْهِ الَى الْماءِ لِيَبْلُغَ فاهُ وَ ما هُوَ بِبالِغَهِ وَ ما دُعاءُ الْكافِرينَ الَّا فى ضَلالٍ؛ دعوتِ حق از آنِ اوست و كسانى را كه [مشركان] غير از خدا مى خوانند، [هرگز] به دعوت آنان پاسخ نمى گويند. آنها همچون كسى هستند كه دست های خود را به سوى آب مى گشايد تا آب به دهانش برسد، و هرگز نخواهد رسيد. و دعاى كافران، جز در ضلال و گمراهى نيست».
آيه مَثَلِ «توسّل» و «دعا» را بررسى كرده و به انسان ها مى آموزد كه دست نياز را به سوى چه كسى دراز كنند؟ سپس آيه، براى كسانى كه به درِ خانه مخلوقات - نه خالق آنان - مى روند و عرضه نياز و حاجت مى كنند مثلى بيان مى كند.
شرح و تفسير آيه
«لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ»: در اينكه منظور از جمله «لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ» چيست؟ بين مفسّران اختلاف است، برخى گفته اند: مراد توحيد است؛ يكتايى و توحيد مختصّ ذات خداست.
عدّه اى معتقدند: اين جمله اشاره به قرآن مجيد دارد؛ قرآن كتاب الهى است.
و تعداد زيادى از مفسّران آن را به «دعاى به حق» تفسير كرده اند؛ يعنى اگر بندگان بخواهند دعايشان مستجاب شود، بايد به درگاه حضرت حق روى آورند و درِ خانه او را بكوبند؛ يعنى ما سوى الله حلّال مشكلات نيست، بلكه تنها او قادر به استجابت دعاهاى بندگان و گره گشاى مشكلات آنان است.
شاهد تفسير سوم - كه ما نيز بدان معتقديم - ذيل همين آيه شريفه است كه مى فرمايد: «وَ ما دُعاءُ الْكافِرينَ الَّا فى ضَلالٍ؛ دعاى كافران جز در ضلال و گمراهى نيست».
دعاهاى كافران بى راهه است؛ زيرا آنان به درِ خانه كس يا چيزى مى روند كه حتّى قادر نيستند از خود دفاع كنند و يا براى خود منفعتى كسب كنند، تا چه رسد به ديگران!
«وَ الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا يَسْتَجيبُونَ لَهُمْ بِشَىْءٍ الَّا كَباسِطِ كَفِّيْهِ الَى الْماءِ لِيَبْلُغَ فاهُ وَ ما هُوَ بِبالِغِهِ»: شاهد سخن در مَثَل، اين قسمت از آيه است.
كسانى كه غير خدا را مى خوانند و براى حلّ مشكلات خود به سراغ بت ها مى روند و دست به دامن مخلوقاتِ محتاج مى زنند، مشكلات آنها حل نمى شود.
مَثَل چنين انسان هايى، مَثَل كسى است كه دستهايش را بسوى آب دراز كرده است تا آن را بنوشد؛ ليكن موفق به اين كار نمى شود و تشنه برمى گردد.
مفسران در تفسير «كَباسِطِ كَفَّيْهِ الَى الْماءِ ...»، گفتار مختلفى ذكر كرده اند كه به آنها اشاره مى شود:
1. منظورِ آيه، شخصى است كه براى رفع تشنگى بر سر چاه آبى برود، چاهى كه نه طناب دارد، نه چرخ آبكشى دارد و نه دلو! عمق اين چاه نيز زياد است. اين انسانِ تشنه براى خوردن آب، دو دست خود را از فاصله زياد بسوى آب دراز مى كند، دستانى كه به يك مترى چاه هم نمى رسد؛ بى شك، چنين كسى موفّق نمى شود خود را سيراب كند و ناكام بر مى گردد.
2. مرادِ آيه شخصى است كه در كنار چاه ايستاده است و بدون اينكه حتى دستانش را بسوى آب دراز كند، تنها به آب اشاره مى كند كه بسوى او آيد تا از آن بنوشد، و روشن است كه آب به اشاره او بالا نمى آيد و احتياج به ابزار و وسيله دارد.
آرى؛ دعاى كافران كه به درِ خانه بت ها مى روند و در ضلالت و گمراهى هستند، مانند چنين انسانى است.
3. «باسط»، يعنى اينكه كف دستان باز باشد نه منحنى. اين امر به گونه اى مى ماند كه شخصى كنار چشمه آبى برود تا آب بنوشد اين شخص دستش به آب مى رسد؛ ليكن دو دست خود را صاف نگه داشته و آنها را غرفه و كاسه نكرده است؛ به همين جهت، به محض اينكه دو دست خود از آب خارج كرده، به طرف دهانش مى برد، تمام آب مى ريزد و آبى به دهانش نمى رسد، و تشنه از كنار چشمه زلال آب بر مى خيزد!
در ميان سه تفسير فوق، به عقيده ما تفسير اوّل از همه مناسبتر است؛ هرچند مى توان گفت هر سه تفسير صحيح است و هر سه، بيان يك مقصود را دارند؛ زيرا به اعتقاد ما، «استعمال لفظ در اكثر از معناى واحد جايز است».[1]
بنابراين، براى حلّ مشكلات خود نبايد به در خانه غير خدا رفت. بايد به درگاه با عظمت خداوند برويم؛ چه اينكه او خالق، رازق، محيى و مميت است. او مشگلگشا است و همه چيز به دست اوست. از غير او كارى ساخته نيست. زيرا همه نيازمنديم و او غنى؛ همه محتاج هستيم و او بىنياز؛ همه عاجز هستيم و او قوى؛ همه ضعيف هستيم و او قادرِ مطلق است. از اين رو، نه تنها به در خانه بتان نبايد رفت، بلكه به در خانه هيچ يك از مخلوقات خدا نبايد روى آورد.
آيا توسل به معصومان عليهم السلام شرك نيست؟
به عبارتى، آيا اين گونه توسّلات و دعاها نيز مشمول آيه شريفه است و مورد نهى شارع مقدّس قرار گرفته و بايد از آن پرهيز كرد؟
در جواب پرسش فوق، بايد گفت كه روى آوردن به درگاه اين بزرگواران و برگزيدگان خداوند بدان معنا نيست كه ما از خود آنها حل مشكل را مستقلًّا طلب كنيم. بلكه دست توسّل به سوى آنان مى گشاييم تا ما را نزد خداوند مورد شفاعت قرار داده، براى حل مشكل ما از خداوند قادر مطلق چارهجويى كنند. زيرا ما معتقديم كه اين بزرگواران اگر كارى مى كنند به اذن خداوند است. امّا وهابى ها كه به خاطر اين دعاها و توسّلات، نسبت شرك و كفر به ما مى دهند، سخت در اشتباهند و معناى حقيقى و واقعى شرك و كفر را نفهميده اند؛ همان گونه كه ماهيّت توسّل شيعه را ندانسته اند!
معتقدان به دعا و توسّل، بزرگان و اوليا را شريك خدا نمى دانند، بلكه آنها را به درگاه خداوند شفيع قرار مى دهند. به عبارت ديگر، ما همان اعتقادى را داريم كه در آيه 110 سوره مائده، درباره حضرت مسيح - على نبيّنا و آله و عليه السلام - آمده است: «وَ اذْ تَخْلُقُ مِنَ الطّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِاذْنى فَتَنْفُخُ فيها فَتَكُونَ طَيْراً بِاذْنى وَ تُبْرِئُ الْاكْمَهَ وَ الْابْرَصَ بِاذْنى وَ اذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى بِاذْنى...؛ هنگامى كه به فرمان من، از گل چيزى به صورت پرنده مى ساختى، و در آن مى دميدى، و به فرمان من پرنده اى مى شد؛ و به فرمان من كور مادرزاد و مبتلا به بيمارى پيسى را شفا مى دادى؛ و نيز مردگان را به فرمان من زنده مى كردى ...».
در اين آيه شريفه زنده كردن مردگان، شفاى بيماران، آفرينش پرندگان، همه به حضرت مسيح نسبت داده شده است؛ ليكن همه آنها با اذن و دستور خداوند متعال بوده است.[2]
شيعه نيز جز اين نمى گويد. او معتقد است كه بزرگان و اولياى دين، مى توانند به اذن و دستور خداوند كارهايى را كه ديگران از انجام آن عاجزند، انجام دهند و يا شفيع و واسطه بين بندگان و خدا بشوند تا حضرت حق مشكلات بندگان را حل كند؛ بنابراين دعا و توسّل شيعه، نه شرك است و نه كفر.
ضمناً، از اين بحث برمى آيد كه معجزات پيامبران نيز به اين شكل نبوده است كه فقط آنها دعا كنند و خداوند انجام دهد، بلكه امكان داشته است پيامبران با اذن خداوند، خود، آن معجزه را انجام دهند؛ يعنى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به عنوان مثال با اذن خداوند شقّ القمر را خود انجام دهد.[3] و اين هيچ استبعادى ندارد.[4]
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.