پاسخ اجمالی:
«شَفِيْع» از ماده «شَفع» (بر وزن نَفع) در اصل به معنى ضميمه كردن چيزى به ديگرى است، براى به دست آوردن نتيجه مطلوبى. اطلاق واژه «شفيع» در مورد خداوند، مخصوصاً در قيامت، به خاطر آن است كه سلطه مطلقه، از آنِ او است و هيچ كس بدون اجازه، قادر بر انجام كارى نيست، حتّى شفاعت شفيعانی همچون پيامبران، امامان، فرشتگان و مؤمنان راستين تنها با اجازه او ممكن است. بنابراين چون خدا اجازه شفاعت را مى دهد، شفيع واقعى او است. گوئى خداوند نزد خود براى بندگانش شفاعت مى كند و اين، بالاترين مرحله بزرگوارى است.
پاسخ تفصیلی:
«شَفِيْع» از ماده «شَفع» (بر وزن نَفع) در اصل به معنى ضميمه كردن چيزى به ديگرى است، براى به دست آوردن نتيجه مطلوبى و نقطه مقابل آن، «وَتر» است. به گوسفندى كه نوزادش با او حركت مى كند «شافع» مى گويند، و «حق الشّفعه» در مورد دو شريك است كه يكى از آن دو، سهم خود را به شخص سومى فروخته، ولى شريكش مى خواهد آن معامله را به همان مبلغ براى خودش تمام كند و سهم شريكش را از اين طريق به سهم خود ضميمه نمايد. به چشم هاى دو بين نيز «شافعه» مى گويند: چرا كه يك شخص را دو شخص مى بيند، اين واژه به معناى معين و كمك كننده نيز آمده است.(1)
واژه «شفاعت» سپس در مورد طلبِ بخششِ گناه كسى، از سوى فردِ با شخصيّتى به كار رفته، گوئى شخصِ بزرگ، خود را در كنار شخص گنهكار قرار مى دهد تا صاحب حق به خاطر او، نظر لطف و محبت به گنهكار كند. «شفاعت» در قرآن، بحث هاى گسترده اى دارد؛ اما آنچه در اينجا در پى آن هستيم، انتخاب اين وصف به عنوان يكى از صفات الهى است. به هر حال اطلاق واژه «شفيع» در مورد خداوند، مخصوصاً در قيامت، به خاطر آن است كه سلطه مطلقه، از آنِ او است و هيچ كس بدون اجازه و اذن او قادر بر انجام كارى نيست، حتّى شفاعت شفيعان همچون پيامبران و امامان و فرشتگان و مؤمنان راستين تنها با اجازه او ممكن است: «مَنْ ذَا الَّذي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلّا بِإِذْنِهِ»(2)؛ (کیست که در نزد او، جز به فرمانش شفاعت کند).
به همين دليل در آيه 44 سوره زُمر به پيامبرش خطاب كرده مى فرمايد: «قُلْ لِلّهِ الشَّفاعَةُ جَمِيعاً لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»؛ (بگو: تمام شفاعت تنها از آنِ خداست [؛زيرا] حاكميّت آسمانها و زمين از آنِ اوست، سپس همه شما به سوى او باز گردانده مى شوید). بنابراين چون اجازه شفاعت را خدا مى دهد، شفيع واقعى او است. گوئى خداوند نزد خود براى بندگانش شفاعت مى كند و اين، بالاترين مرحله بزرگوارى است. بعضى نيز گفته اند اطلاق «شفع» (يا شفيع) بر خداوند به خاطر اين است كه همه جا در كنار بندگانش حاضر و ناظر است، چنانچه قرآن در آيه 7 سوره مجادله مى فرمايد: «أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللهَ يَعْلَمُ ما فِى السَّماواتِ وَ ما فِى الْأَرْضِ ما يَكُونُ مِنْ نَجْوى ثَلاثَةٍ إِلّا هُوَ رابِعُهُمْ»(3)؛ (آیا نمى دانى که خداوند آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمین است مى داند؛ هیچ گاه سه نفر با هم نجوا نمى کنند مگر این که خداوند چهارمین آنهاست). ولى اين معنی در مورد «شفيع» بعيد به نظر مى رسد؛ چرا كه در مفهوم آن نوعى كمك، حمايت، تكامل و تربيت افتاده است.
اين نكته نيز قابل توجّه است كه شفاعت ممكن است جنبه تكوينى داشته باشد، يا تشريعى. شفاعتِ تشريعى همان معناى معروف آن است كه شخص بزرگى براى نجات گناهكارى نزد صاحبِ حق شفاعت مى كند و امّا شفاعتِ تكوينى همان ربوبيت پروردگار نسبت به موجودات و سير دادن آنها در مسير تكامل طبق قوانين آفرينش است.
پيامى كه اين وصفِ الهى، از نظر تربيتى به ما مى دهد از يك سو توجّه به اين حقيقت است كه هرگز نبايد از لطف، عنايت، عفو و مرحمت خدا مأيوس شد؛ چرا كه او حتّى نزد خودش از بندگان شفاعت مى كند و به پيامبران و فرشتگان و امامان نيز دستور مى دهد كه از گنهكاران امت ها شفاعت كنند (البتّه در آنجا كه لياقتِ شفاعت باشد). مسلّماً توجّه به اين امر تأثير عميقى در جلوگيرى از تكرار گناه دارد تا اميدِ شفاعت بر باد نرود و شايستگىِ شفاعت محفوظ باشد.
از سوى ديگر به بندگان مى آموزد كه آنها نيز چنين باشند و در شفاعت از نادمان، شكسته بالان و افراد ضعيف و ناتوان بكوشند. در حديثى آمده است: «اِشْفَعُوا تُوجَروُا»(4)؛ (شفاعت كنيد تا به شما اجر و پاداش داده شود).(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.