واکنش خلیفه دوم در برابر نقل حدیث از پیامبر(ص)

«عمر بن خطاب» در مقابل نقل حدیث از پیامبر(صلى الله علیه وآله) چه عکس العملى داشت؟

 به شهادت منابع تاریخی و حدیثی، عمر مردم را به قرائت قرآن بدون تفسیر دعوت می کرد، سه تن از راویان احادیث پیامبر را به اتهام روایت مضر و بیش از اندازه احادیث به حبس ابد انداخت و با این بهانه که ترویج حدیث موجب غفلت مردم از کتاب خدا و در نتیجه گمراهی می شود، نقل حدیث را ممنوع اعلام کرد.

ممنوعیت بیان و نوشتن احادیث پیامبر(ص)

ماجرای ممنوعیت بیان و نوشتن احادیث پیامبر(صلی الله علیه و آله) چه می باشد؟

با آنكه گفتار پيامبر(ص) بعد از قرآن بزرگترين منبع فرهنگ اسلامى به شمار مى رود، خليفه اول و دوم به مخالفت با نقل و تدوين حديث برخاستند. آنها به بهانه هاى پوچ و در واقع با انگيزه هاى سياسى، از هر گونه فعاليت مسلمانان در این زمينه به شدت جلوگيرى نمودند. حتی دستور به از بین بردن آن احادیث می دادند و متخلفین را سرسختانه مجازات می کردند. «ابن مسعود» و «ابودرداء» و «ابوذر»، كه هر سه از شخصيت هاى بزرگ صدر اسلام بودند، بخاطر نقل حدیث، تا هنگام مرگ عمر در زندان به سر مى بردند.

زیان های جبران ناپذیر جریان منع حدیث

جریان منع حدیث چه زیان هائی را در پی داشت؟

بر اثر منع حدیث، احادیث نبوی در سینه ها ماند. این وضعیت باعث محرومیت فرهنگ اسلامی از گنجینه احادیث نبوی شد و زمینه بسیار مساعدی را برای جعل حدیث، به نفع حکومتهای وقت  فراهم کرد؛ زيرا وقتى مدرك، منحصر به حافظه ها گرديد، همه كس مى توانست همه گونه ادعايى بنمايد. سرانجام این ممنوعیت توسط عمر بن عبدالعزیز برداشته شد، اما با آسیب های دیگری مواجه شد، نظیر مکتوب شدن احادیث جعلی و کتمان شدن بسیاری از احادیث ایراد شده به نفع شیعه و اهل بیت، از سوی محدثان رسمی و طرفداران حکومت.

بهانه خلفا برای منع حدیث

بهانه خلفا برای منع احادیث نبوی چه بود؟

با توجه به آیاتی از سوره نجم که گفتار پیامبر(ص) را نه سخنی برآمده از هوا و هوس بلکه حق می داند، احادیث ایشان به عنوان حجتی لازم الاتباع باید در میان جامعه اسلامی جایگاه بسیار ویژه ای می یافت. ولی خلیفه اول و دوم نقل احادیث را ممنوع کردند و در توجیه این کار گفتند: ممنوعیت نقل حدیث به خاطر آميخته نشدن آن ها با آیات قرآن است. این عذر با توجه به معین و مضبوط بودن آیات و سوره ها، هنگام وفات پیامبر(ص) و فصاحت و بلاغت متن وحی، بسیار بی اساس به نظر می رسد.

انگیزه سیاسی منع حدیث

انگیزه خلفای نخستین از منع حدیث چه بود؟

وجود احادیث متواتر از پیامبر(ص) مبنی بر جانشینی امام علی(ع) از یک سو و امتیاز آن حضرت(ع) در تالیف کتابهایی مملوء از احادیث و معارف پیامبر(ص)، موجب شد که خلفا از روند نقل حدیث بعد از پیامبر(ص) احساس خطر کنند و به ممنوعیت آن همت بگمارند.

منع از کتابت حدیث توسط پیامبر(ص)!!!

آیا پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) از کتابت حدیث نهی فرموده بود؟

برخی از محدثان اهل سنت نهی از کتابت و نقل حدیث را به خود حضرت رسول(ص) نسبت می دهند اما این سخن بی اساسی است. زیرا  اولا: علی(ع) به عنوان بهترین شاگرد و مطیع ترین صحابی پیامبر(ص) احاديث فراوانى از آن حضرت ضبط كرده بود و نوشته هاى او دست به دست در ميان ائمه مى گشت و امکان ندارد چنین شاگرد مطیعی از دستور استاد خود مبنی بر ممنوعیت نقل احادیث سرباززند.  ثانیا: چگونه است که در زمان حیات حضرت رسول(ص) 300 نامه در موضوعات مختلف از جانب ایشان نوشته شد، اما با مخالفت حضرتش رو به رو نگردید؟

ممنوعیت بیان و نوشتن احادیث پیامبر(ص)

ماجرای ممنوعیت بیان و نوشتن احادیث پیامبر(صلی الله علیه و آله) چه می باشد؟

پس از رحلت پیامبر(ص)، خلیفه اول و دوم هرگونه نقل و نوشتن احادیث آن حضرت را ممنوع کردند. خلیفه اول با این استدلال که قرآن به عنوان مرجع تبیین حلال و حرام در میان ما وجود دارد، نقل حدیث را ممنوع کرد. خلیفه دوم نیز در مبارزه با نقل حدیث به این اقدامات دست زد: 1- دستور به از بین بردن هر نسخه مکتوب حدیث. 2- نهی شدید مبلغین، از نقل حدیث. 3- مبارزه با نقل حدیث، از طریق مجازات و زندانی کردن. بدین ترتیب با تصمیمی سیاسی، مردم از مهم ترین مرجع اسلامی بعد از قرآن و بزرگ ترین منبع معارف محروم شدند.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قالَ الباقر عليه السّلام :

بَلا فى اِثْنَيْنِ مِنْ اَصْحابِهِ قالَ: فَلمّا مَرَّبِها تَرَقْرَقَتْ عَيْناهُ لِلْبُکاءِ ثُمَّ قالَ: هذا مَناخُ رِکابِهِمْ وَ هذا مُلْقى رِحالِهِمْ وَهيهُنا تُهْراقُ دِماؤُهُمْ، طوبى لَکِ مِنْ تُرْبَةٍ عَلَيْکِ تُهْراقُ دِماءُ الاحِبَّةِ.

بحارالانوار، ج 44، ص 258