پاسخ اجمالی:
به شهادت منابع تاریخی و حدیثی، عمر مردم را به قرائت قرآن بدون تفسیر دعوت می کرد، سه تن از راویان احادیث پیامبر را به اتهام روایت مضر و بیش از اندازه احادیث به حبس ابد انداخت و با این بهانه که ترویج حدیث موجب غفلت مردم از کتاب خدا و در نتیجه گمراهی می شود، نقل حدیث را ممنوع اعلام کرد.
پاسخ تفصیلی:
در عبارت «طبرى» آمده است(1): «عمر» همواره مى گفت : «جرّدوا القرآن ولا تفسّروه ، وأقلّوا الروایة عن رسول الله(صلى الله علیه وآله) وأنا شریککم»(2)؛ (قرآن را پوست کنده بخوانید وتفسیر نکنید واز پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) کمتر حدیث نقل کنید تا وقتى که من همراه و شریک شمایم).
و «طبرانى» از «ابراهیم بن عبد الرحمن» نقل مى کند: عمر سه نفر را زندانى کرد: «ابن مسعود»،« ابودرداء» و «ابو مسعود انصارى» و گفت: شما در نقل حدیث از پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) زیاده روى کردید، و آنان را در مدینه در زندان نگه داشت تا به شهادت رسیدند(3) .
«ذهبى» در «تذکره»(4) از «ابوسلمه» نقل کرده است : «به ابوهریره گفتم : آیا در زمان عمر نیز این چنین نقل روایت مى کردى؟ ابوهریره گفت : «لو کنتُ اُحدّثُ فی زمان عمر مثل ما اُحدّثکم لضربنی بمخفقته»؛ ( اگر در زمان عمر مثل حال نقل حدیث مى کردم ، قطعاً با چوب دستى خود به جانم مى افتاد) .
و ابوهریره مى گوید : «ما کنّا نستطیع أن نقول : قال رسول الله(صلى الله علیه وآله) حتّى قبض عمر»(5)؛ (تا زمانى که عمر زنده بود نمى توانستیم بگوییم: پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود) .
و همچنین از «عروه» نقل شده: عمر تصمیم گرفت روایات و سنّت پیامبر را بنویسد و ثبت کند، از یاران پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) در این باره نظر خواهى کرد آنان نظر دادند که بنویسد ، ولى عمر یک ماه مرتّب استخاره مى کرد (و از خدا مى خواست راه خیر را به وى نشان دهد) تا این که یک روز عزم خود را جزم کرده و گفت : «إنّی کنت اُرید أن أکتب السنن ، و إنّی ذکرت قوماً کانوا قبلکم کتبوا کتاباً فأکبّوا علیها وترکوا کتاب الله ، وإنّی والله لا أشوب کتاب الله بشیء أبداً»(6)؛ (من تصمیم داشتم روایات و سنّت پیامبر را ثبت کرده و بنویسم ولى وقتى که سرنوشت اقوام گذشته را مرور کردم دیدم گروهى پیش از شما کتابى نوشته و سرگرم آن شدند و کتاب خدا را رها ساختند. به خدا سوگند من کتاب خدا را هرگز با چیز دیگرى مخلوط نمى کنم) .
حال سؤال این است: آیا روایاتى که مى گوید: و سنّت از کتاب هرگز جدا نمى شود تا در حوض کوثر بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) وارد شوند، و نیاز مردم به سنّت کمتر از نیاز به قرآن نیست، و نیاز کتاب به سنّت بنابر گفته «اوزاعى» و «مکحول» بسیار بیشتر از نیاز سنّت به کتاب است، بر خلیفه پوشیده بوده است(7)؟! چگونه مى توان کردار عمر در جلوگیرى از نقل احادیث وارده از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) و گفتار وى که مى گوید: «ما نضلّ ما تمسکّنا بالأثر»(8)؛ (تا زمانى که به سنت و روایات وارده تمسک بجوییم گمراه نخواهیم شد). جمع کرد و مسلمانان باید از کدامیک تبعیت کنند از عمل او یا گفتارش؟!!(9)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.