پاسخ اجمالی:
بر اثر منع حدیث، احادیث نبوی در سینه ها ماند. این وضعیت باعث محرومیت فرهنگ اسلامی از گنجینه احادیث نبوی شد و زمینه بسیار مساعدی را برای جعل حدیث، به نفع حکومتهای وقت فراهم کرد؛ زيرا وقتى مدرك، منحصر به حافظه ها گرديد، همه كس مى توانست همه گونه ادعايى بنمايد. سرانجام این ممنوعیت توسط عمر بن عبدالعزیز برداشته شد، اما با آسیب های دیگری مواجه شد، نظیر مکتوب شدن احادیث جعلی و کتمان شدن بسیاری از احادیث ایراد شده به نفع شیعه و اهل بیت، از سوی محدثان رسمی و طرفداران حکومت.
پاسخ تفصیلی:
اين ممنوعیت ها باعث شد كه احاديث نبوى در سينه حافظان حديث بماند و مسلمانان از اين منبع بزرگ فرهنگ اسلامى مدت ها محروم گردند، به حدى كه «شعبى» مى گويد: «يك سال با پسر عمر همنشين بودم، از وى براى نمونه حتى يك حديث از پيامبر نشنيده ام!».(1)
و «سائب بن يزيد» مى گويد: از مدينه تا مكه با «سعد بن مالك» همسفر بودم، در طول سفر حتى يك حديث از پيامبر ص نقل نكرد!».(2)
اين ممنوعيت چنان اثر شومى در جامعه به جا گذاشت كه «عبدالله بن عمر» با آنكه به دستور پيامبر احاديث آن حضرت را ضبط كرده بود، بر اثر بخش نامه خليفه، آنچنان كتاب خود را پنهان ساخت كه هرگز در كتب حديث نامى از كتاب وى به چشم نمى خورد!
ناگفته پيداست زيانهايى كه از اين ممنوعيت متوجه اسلام گرديد، قابل جبران نبود، زيرا كتابت احاديث پيامبر(صلی الله علیه وآله) قريب صد سال متروك گشت و آن كلمات بلند در ميان مسلمانان مورد مذاكره قرار نگرفت.
از همه بدتر آن كه عده اى مزدور و دورغ پرداز، از اين فرصت استفاده نموده مطالب دروغ و بى اساس را به نفع حكومت ها و زمامداران وقت به صورت حديث جعل كردند؛ زيرا وقتى مدرك منحصر به حافظه ها و شنيدن از افراد گرديد، طبعا همه كس مى توانست همه گونه ادعايى بنمايد، چون نه كتابى در كار بود، نه دفترى و نه حسابى! پيدااست كه در چنين شرائطى، ده ها ابوهريره ی به وجود آمده براى بهره برداري هاى نامشروع، خود را محدث واقعى جا مى زدند!
اين وضع تا اواخر قرن اول هجرى، يعنى تا زمان خلافت «عمر بن عبدالعزيز» (99-101)، ادامه يافت. عمر بن عبدالعزيز با يك اقدام شجاعانه اين بدعت شوم را از ميان برداشت و مردم را به نقل و تدوين حديث تشويق كرد. او طى بخشنامه اى، به منظور ترغيب و تشويق دانشمندان و راويان به اين كار، چنين نوشت:
«انظروا حديث رسول الله فاكتبوه فانى خفت دروس العلم و ذهاب اهله»(3): (احاديث پيامبر(صلی الله علیه وآله) را جمع آورى كرده بنويسيد؛ زيرا بيم آن دارم كه دانشمندان و اهل حديث از دنيا بروند و چراغ علم خاموش گردد).
بنا به نقل «بخارى»، عمر بن عبدالعزيز نامه اى مشابه مضمون فوق از شام به «ابى بكر بن حزم»، كه از طرف وى حاكم مدينه بود، نوشت.(4)
ولى اين آغاز كار بود و مدتها لازم بود تا يك قرن عقب افتادگى جبران گردد و احاديث پيامبر(صلی الله علیه وآله) احيا شود و آنچه در حافظه ها بود، طبعاً آميخته به برخى تحريف هاى عمدى يا سهوى، روى كاغذ بيابد.
از آنجا كه دوران خلافت عمر بن عبدالعزيز كوتاه بود، اين برنامه به سرعت پيشرفت نكرد، زيرا پس از او «يزيد بن عبدالملك» و «هشام بن عبدالملك» زمام امور را در دست گرفتند و چيزى كه در حكومت آنها مطرح نبود، دل سوزى به حال اسلام و مسلمانان بود.
بعضى نوشته اند: نخستين كسى كه به امر عمر بن عبدالعزيز احاديث را جمع كرد، محمد بن مسلم بن شهاب زهرى بود.(5)
البته بايد توجه داشت كه گر چه از زمان عمر بن عبدالعزيز نقل وكتابت حديث آزاد شد، اما از يك طرف احاديث مجعول دوران فترت كتابت حديث وارد مجموعه هاى حديثى شد و از طرف ديگر محدثان رسمى و طرفدار حكومت از نقل احاديثى كه به نحوى به نفع اهل بيت و شيعه تمام مى شد خوددارى كرده آنها را كتمان نمودند.(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.