پاسخ اجمالی:
حکومت اسلامی حکومتی است که قوانین و ضوابط آن از شرع مقدس اخذ گردد و معیار مهم در اسلامی بودن یک حکومت، توجه به اجرای صحیح احکام شرع و قانون الهی است. بهترین مصداق آن حکومت پیامبران و ائمه معصومین می باشد، اما فقها نیز بر اساس سفارش معصومین وظیفه دارند در دوران غیبت برای تشکیل حکومت اسلامی و اجرای صحیح قوانین الهی تلاش کنند.
قالب حکومت چنانکه روند تاریخ و زندگی اجتماعی بشر نشان داده است، تابع «اقتضائات زمان و مکان» بوده است؛ چنانکه می دانیم پیامبران یا امامان معصوم از طرف خداوند منصوب به حكومت بودند، امّا آنها هم براى پيشرفت كار خود و جلب حمايت توده هاى مردم در بسيارى از مواقع از بيعت آنها بهره مى گرفتند و با آن رسميت بيشترى به حكومت خود مى بخشيدند.
بنابراین رکن اصلی اسلامی بودن یک حکومت، محتوا و قوانین حاکم بر آن حکومت می باشد و قالب آن می تواند به شکلهای مختلف باشد که فرقی نمی کند که معصوم(ع) در رأس حکومت باشد یا فقها که در صورت عدم حضور ائمه(ع) از سوی آنها تایید شده اند، یا اینکه افراد دیگری مجری حکومت باشند اما قوانین خود را از فقها اخذ کنند.
پاسخ تفصیلی:
یکی از بحثهای مهمی که درباره حکومت اسلامی مطرح می باشد، شکل و قالب آن می باشد که آیا شکل و قالب مشخصی دارد یا نه؟ و اگر شکل و قالب مشخصی ندارد معیار اسلامی بودن یک حکومت چیست؟
حکومت اسلامی حکومتی است که قوانین و ضوابط آن از شرع مقدس اخذ گردد.(1) در اینجا فرقی نمی کند که پیامبر و امام معصوم در رأس حکومت باشد، چنانکه پیامبر(صلی الله علیه وآله) و امام علی(علیه السلام) چنین حکومتی تشکیل دادند و در آینده نیز امام مهدی(علیه السلام) این حکومت را در سطح فراگیر تشکیل خواهند داد.(2) یا اینکه فقها که در صورت عدم حضور ائمه(علیهم السلام) از سوی آنها تایید شده اند در رأس حکومت باشند، چنانکه در جمهوری اسلامی شاهد آن هستیم. یا اینکه افراد دیگری مجری حکومت باشند اما قوانین خود را از فقها اخذ کنند چنانکه درمورد سربداران این کار صورت گرفت و افرادی به پشتوانه مردم سبزوار و مناطق اطراف آن تشکیل حکومت دادند و احکام و قوانین خود را بر اساس آنچه شهید اول برای آنها فرستاد وضع کردند(3) که در حقیقت اینجا هم حکومت با قانون الهی است و آنها فقط مجری این قانون است.
برای روشن تر شدن مسأله لازم است به این نکته نیز توجه کنیم که تشکیل حکومت ذاتا از اهداف پیامبران الهی نبوده است، بلکه از جمله مهمترین اهداف آنها كه در قرآن مجيد آمده تعليم و تربيت، قيام به قسط، عدالت اجتماعى، آزاد كردن انسان از اسارتها، احقاق حقوق مظلومان، تربيت نفوس و پرورش فضايل اخلاقى و... بوده است. امّا اين اهداف بدون تشكيل حكومت اسلامى در سطح وسيع و گسترده قابل تحقّق نيست، زيرا هرگاه در كشورى زندگى كنيم كه حكومت در دست ما نباشد و بخواهيم نظام تعليم و تربيت اسلامى را پياده كنيم توفيق چندانى نخواهيم داشت. اگر صدا و سيما و مطبوعات را در اختيار نداشته باشيم و فقط از طريق منبر و موعظه و بدون پشتوانه اجرايى بخواهيم در مساجد و حسينيه ها جوانان را تحت پوشش تعليم و تربيت قرار دهيم كافى نخواهد بود.
در مورد عدالت اجتماعى نیز اگر بخواهيم آن را پياده كنيم بدون تشكيل حكومت اسلامى چگونه امكان پذير خواهد بود؟ آيا به صرف توصيه و پند و اندرز در داخل مساجد و حسينيّه ها عدالت اجتماعى محقّق مى شود؟ آيا بدون داشتن قدرت اجرايى و اسباب و ابزار باز دارنده و امكانات مجازات فاسدان و مفسدان اقتصادى، مى توان حقّ مظلومان را از ظالمان گرفت؟ همچنين آيا اعطاى آزادى به انسانها و رهانيدن آنان از اسارت هاى هوا و هوس و ظلم ظالمان و ستمگران بدون تشكيل حكومت اسلامى امكان پذير است؟(4)
بعد از پذیرش ضرورت تشکیل حکومت برای اجرای قوانین اسلام باید به این امر توجّه کنیم که قالب حکومت چنانکه روند تاریخ و زندگی اجتماعی بشر نشان داده است، تابع «اقتضائات زمان و مکان» بوده است؛ چنانکه می دانیم پیامبران یا امامان معصوم از طرف خداوند منصوب به حكومت بودند، امّا آنها هم براى پيشرفت كار خود و جلب حمايت توده هاى مردم در بسيارى از مواقع از بيعتشان بهره مى گرفتند و با آن رسميت بيشترى به حكومت خود مى بخشيدند. اين معنا در حكومت پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله) و اميرمؤمنان(عليه السلام) به خوبى ديده مى شود(5) و این مسأله نشان می دهد هر حکومتی در هر زمانی برای اینکه به رسمیت شناخته شود، لازم است از شکل و قالبی که در هر زمان برای رسمیت یافتن و مقبولیت یک حکومت نزد مردم مرسوم است نیز استفاده کند.
با این توضیحات روشن می شود که رکن اصلی اسلامی بودن یک حکومت محتوا و قوانین حاکم بر آن حکومت می باشد و قالب آن می تواند به شکلهای مختلف نبوت، خلافت، امامت، سلطنت، جمهوری، ولایت فقیه و ... محقق شود.
قطعا همه این قالبها در یک رتبه نیستند و بهترین و کامل ترین شکل یک حکومت اسلامی زمانی است که پیامبر(صلی الله علیه وآله) و یا ائمه معصومین(علیهم السلام) در رأس این حکومت قرار بگیرند و حکومت فقها که توسط اهل بیت تایید شده است در رتبه بعدی قرار دارد و آنها در غیبت امام معصوم اگر زمینه برای حکومتشان فراهم بود، لازم است برای اجرای حدود الهی و پیاده کردن دستورات شارع اقدام کنند. اما اگر زمینه این کار برای آنها وجود نداشت این وظیفه از گردن آنها ساقط می شود اما باید تا می توانند به افرادی که تشکیل حکومت داده اند اجرای قوانین الهی و دستورات شرع را گوشزد کنند.
شیخ مفید در این باره می گوید: «فَأَمَّا إقَامَةُ الْحُدُودِ فَهُوَ إِلَى سُلْطَانِ الْإِسْلَامِ الْمَنْصُوبِ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ تَعَالَى وَ هُمْ أَئِمَّةُ الْهُدَى مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(عَلیهِمُ السَّلَام) وَ مَنْ نَصَبُوهُ لِذَلِكَ مِنَ الْأُمَرَاءِ وَ الْحُكَّامِ وَ قَدْ فَوَّضُوا النَّظَرَ فِيهِ إِلَى فُقَهَاءِ شِيعَتِهِمْ مَعَ الْإِمْكَانِ فَمَنْ تَمَكَّنَ مِنْ إقَامَتِهَا عَلَى وَلَدِهِ وَ عَبْدُهُ وَ لَمْ يَخَفْ مِنْ سُلْطَانٍ الْجَوْرِ إضْرَارًا بِهِ عَلَى ذَلِكَ فَلْيُقِمْهَا وَ مَنْ خَافَ مِنْ الظََّالِمِينَ اعْتِرَاضًا عَلَيْهِ فِي إقَامَتِهَا اَوْ خَافَ ضَرَرًا بِذَلِكَ عَلَى نَفْسِهِ اَوْ عَلَى الدَّيْنِ فَقَدْ سَقَطَ عَنْهُ فَرْضُهَا وَ كَذَلِكَ إنْ اسْتَطَاعَ إِقَامَةُ الْحُدُودِ عَلَى مَنْ يَلِيهِ مِنْ قَوْمِهِ»(6)؛ (اقامه حدود الهی به عهده حاکم اسلامی است که از سوی خدا نصب شده است. و آن حاکم امامان از خاندان رسول(علیهم السلام) هستند یا کسانی که توسط اهل بیت منصوب شده اند. که ائمه این سلطنت را به فقهای شیعه واگذار کرده اند. البته در صورتی که توانایی انجام آن را داشته باشند. به همین خاطر اگر بتوانند حدود الهی را بر فرزند خود جاری کنند و از حاکم ستمگر در انجام این عمل نترسند باید آن را اجرا کند. و اگر ظالمین برای او در انجام این امور خطری ایجاد می کنند از او ساقط می شود. همچنین است در هر جایی که فقیه بتواند سلطنت را اعمال کند).
علمای معاصر از جمله امام خمینی(قدس سره) و آیت الله مکارم شیرازی(مدظله) و آیت الله مصباح یزدی(مدظله) و ... نیز به این نکته تاکید دارند که مشروعیت حکومت ولی فقیه از ناحیه خداوند و بر اساس روایات معصومین(علیهم السلام) می باشد هرچند مقبولیت آن از ناحیه مردم ضامن اجرای آن می باشد. اين مردم و مسلمانان هستند كه بايد زمينه تحقّق و استقرار اين حاكميت را فراهم كنند و تا مردم نخواهند نظام اسلامى محقّق نخواهد شد و فقيه در اصل تأسيس حكومت خود هيچ گاه متوسّل به زور و جبر نمى شود بلكه نظير همه پيامبران و امامان، تنها در صورتى كه خود مردم به حكومت وى تمايل نشان دهند دست به تشكيل حكومت خواهد زد. البتّه مردم نیز در طول تاريخ ملزم و مكلّف بوده اند كه به حاكميت الهى و حكومت پيامبران و امامان تن دهند و حق حاكميت آنان را به رسميت شناخته بپذيرند و اگر نپذيرفته اند در پيشگاه خداوند گناه كار و معاقب خواهند بود.(7)
نتیجه اینکه: معیار مهم در اسلامی بودن یک حکومت توجه به اجرای صحیح احکام شرع و قانون الهی است و بهترین مصداق آن حکومت پیامبران و ائمه می باشد، اما فقها نیز بر اساس سفارش معصومین وظیفه دارند در دوران غیبت برای تشکیل حکومت اسلامی و اجرای صحیح قوانین الهی تلاش کنند و مهم اجرای قوانین الهی است و شکل و قالب حکومت برای رسمیت یافتن آن در بین مردم می تواند متناسب با هر زمانی صورت پذیرد.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.