پاسخ اجمالی:
سیره و روایات پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) نشان می دهد شعر شعرایی که ذوق هنری خود را در راه اهداف مقدس قرار دهند، از این حکم استثنا می شوند. در موسیقی نیز فقط نوع خاصی از آن که «غنا» نام می گیرد و اثرات روانی و اجتماعی زیان باری دارد حرام است. در مجسمه سازی نیز برخی پژوهش های فقهی جدید که حکم پرستش بت ها را از مجسمه سازی جدید نفی می کنند قائل به جواز آن تحت برخی شرایط است و همه اینها ادعای مخالفت اسلام را با اصل هنر نفی می کند.
از آن گذشته مطاله تاریخ تمدن اسلامی نشان می دهد ظهور اسلام و تطورات تاریخی آن موجب پدید آمدن و رشد رشته های هنری دیگری ای هم چون معماری (در مساجد و ابنیه اسلامی)، نگارگری (در کاشی کاری های مساجد و تذهیب مصاحف مشرف) و خطاطی (در نگارش مصاحف و کاشی نوشته های مساجد) شد و این موضوع دلیل دیگری برای رد مخالفت اسلام با هنر است.
پاسخ تفصیلی:
مخالفت گزاره های قرآنی و احکام شرعی با شعر، موسیقی، مجسمه سازی و تصویرگری، می تواند برای آحاد جامعه اسلامی و هنرمندان مسلمان این شبهه را به وجود بیاورد که دین اسلام نگاهی منفی و نکوهش گرا به هنر و حرفه هنرمندان به عنوان یکی از عناصر ارزشمند فرهنگ هر جامعه انسانی دارد. آیا چنین برداشتی از اسلام و آموزه های آن صحیح است؟ آیا اقتضای دین اسلام و متدین شدن به آن، مخالفت با هنر است؟
برای پاسخ دادن به این پرسش ابتدا تک تک مثال هایی را که در سؤال صدر بحث مورد پرسش قرار گرفته اند بررسی ای اجمالی می کنیم و نهایتا به جمع بندی خواهیم پرداخت.
شعر و ادبیات
یکی از آیاتی که مستمسک این پرسش کنندگان راجع به مخالفت اسلام با هنر قرار گرفته، «آیه 69 سوره یس» است. این در حالی است که مراجعه به حقیقت و شأن نزول این آیه نشان می دهد که در آن يكى از رايج ترين اتهاماتى كه مشرکین براى پيامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) مطرح مى كردند، عنوان می شود و پاسخ دندان شكن و آموزنده ای به آن داده می شود و آن هم اتهام شعر و شاعرى است.
این آیه تصریح می کند که: (ما به او تعليم شعر نداديم و شايسته او نيست كه شاعر باشد)؛ «وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما يَنْبَغِي لَهُ». این اتهام به این خاطر بود که جاذبه و نفوذ قرآن در دل ها براى همه كس محسوس بود و زيبایی هاى لفظ و معنا و فصاحت و بلاغت آن قابل انكار نبود، حتى خود مشركان چنان مجذوب آهنگ و بيان قرآن مى شدند كه گاه شبانه به طور مخفيانه به نزديكى منزلگاه پيامبر(ص) مى آمدند تا زمزمه تلاوت او را در دل شب بشنوند. اينجا بود كه براى توجيه اين پديده بزرگ و اغفال مردم از اين وحى آسمانى، زمزمه ایراد اتهام شعر و شاعرى به پيامبر(ص) را در همه جا سر دادند.
اینکه قرآن تصریح می کند شايسته پيامبر(ص) نيست كه شاعر باشد به این خاطر است که خط «وحى» از خط «شعر» كاملا جدا است.(1) به هر حال این آیه تنها در صدد نفی اتهام «شاعری» از پیامبر(ص) است. پیامبری که مأموریت های سرنوشت ساز الهی برای هدایت بشر داشت و شایسته نبود که شأن و مقام و مرتبه اش چیزی هم سنگ «شاعر»ی در کنار دیگر شاعران دانسته شود. اما آیا این آیه در صدد مذمت شاعران به طور کلی است؟ چنین به نظر نمی آید.
دیگر آیه ای که در این بحث مورد سوءاستفاده پرسش کنندگان راجع به مخالفت اسلام با هنر قرار گرفته، آیه 224 سوره شعرا است. در این آیه می خوانیم: «وَ الشُّعَراءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغاوُون»؛ (شاعران كسانى هستند كه گمراهان از آنان پيروى مى كنند).
برای فهم معنای صحیح این آیه باید پیش از هر چیز به این نکته توجه کنیم که این آیه در ضمن چند آیه(2) قرار گرفته که همگی آنها در پاسخ به یکی از تهمت های كفار به پيامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) وارد شده اند كه پیامبر را شاعر می خواندند. این آيات مى گويد خط مشى پيامبر از خط شعرا جدا است. زیرا شعراء به طور معمول دارای ویژگی هایی هستند که در پیامبر اکرم(ص) به هیچ وجه وجود ندارد.
از جمع بندی این آیات می توان نتیجه گرفت که قرآن سه نشانه برای چنین شاعرانی برمی شمارد: نخست اينكه پيروان آنها گروه گمراهان اند و با الگوهاى پندارى و خيالى از واقعيت ها مى گريزند. ديگر آنكه آنها مردمى بى هدف اند و خط فكرى آنها به زودى دگرگون مى شود و تحت تاثير هيجان ها به آسانى تغيير مى پذيرند و سوم اينكه آنها سخنانى مى گويند كه به آن عمل نمى كنند و حتى در آنجا كه واقعيتى را بيان مى دارند خود مرد عمل نيستند. اما هيچ يک از اين اوصاف سه گانه بر پيامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) تطبيق نمى كند. او درست نقطه مقابل اين حرفهاست. او در عالمى مملو از واقع بينى براى نظام بخشيدن به جهان انسانى سیر می کند و سر تا پا عمل است و حتى دشمنان او، وى را به عزم راسخ و استقامت عجيبش و اهميت دادن به جنبه هاى عملى مسائل مى ستايند. شاعر كجا و پيامبر اسلام كجا؟
با این مقدمه می گوییم بدون شک ذوق شعر و هنر شاعرى مانند همه سرمايه هاى وجودى انسان در صورتى ارزشمند است كه در يک مسير صحيح به كار افتد و از آن بهره گيرى مثبت و سازنده شود اما اگر به عنوان وسيله ای مخرب براى ويران كردن بنيان اعتقاد و اخلاق جامعه و تشويق به فساد و بى بند و بارى مورد استفاده واقع شود و يا انسانها را به پوچى و بيهودگى و خيال پرورى سوق دهد، يا تنها يک سرگرمى بى محتوا تلقى گردد بى ارزش و حتى زيان بار است.
به طور کلی ارزيابى اسلام نیز درباره شعر و شاعری و مجاز بودن یا نبودن آن بر اساس هدف ها و جهت گيری ها و نتيجه ها است. حضرت علی(علیه السلام) خطاب به گروهى از ياران شان که در يكى از شب هاى ماه رمضان به هنگام افطار سخن شان به شعر و شاعران کشیده بود، در اشاره به همین ملاک فرمودند: «اعْلَمُوا أَنَّ مِلَاكَ أَمْرِكُمُ الدِّينُ وَ عِصْمَتَكُمُ التَّقْوَى وَ زِينَتَكُمُ الْأَدَبُ وَ حُصُونَ أَعْرَاضِكُمُ الْحِلْم»(3)؛ (بدانيد ملاک كار شما دين است و مايه حفظ شما تقواست. زينت شما ادب و دژهاى محكم آبروى شما حلم و بردبارى است). این حدیث تصریح دارد به اینکه شعر فقط یک وسيله است و معيار ارزيابى آن هدفى است كه شعر در راه آن به كار گرفته مى شود.
این وسیله در طول تاريخ ادبيات اقوام و ملل جهان گاهی اوقات مورد سوءاستفاده قرار گرفته و اين ذوق لطيف الهى در محيط هاى آلوده آن چنان به ننگ كشيده شده است كه گاه از مؤثرترين عوامل فساد و تخريب بوده است. برای مثال در عصر جاهليت كه دوران انحطاط فكرى و اخلاقى قوم عرب بود «شعر» و «شراب» و «غارت» همواره در كنار هم قرار داشتند. از سویی دیگر گروهى اين هنر بزرگ و ذوق لطيف ملكوتى را كه به قدری به دروغ آلودند كه ضرب المثل معروف «أحسَنُهُ أكذَبه»؛ (بهترين شعر دروغ ترين آن است) به وجود آمد. گروهی نیز شعر را در خدمت ظالمان و جباران درآوردند و به خاطر صله ای ناچيز، ابیات اشعارشان را مملوء از تملق و چاپلوسى ساختند. شاعرانی نیز بودند که با اشعارشان جنگ هایی را برافروختند و انسانها را براى غارت و كشتار به جان هم انداختند و صفحه زمين را از خون بى گناهان رنگين کردند.
با این حال چه كسى مى تواند اين حقيقت را انكار كند كه اشعار سازنده و هدف دار در طول تاريخ حماسه هاى فراوان آفريده است و گاه قوم و ملتى را در برابر دشمنان خونخوار و ستمگر آن چنان بسيج كرده كه بى پروا برصف دشمن زده و قلب او را شكافته اند. چه كسى مى تواند انكار كند كه گاه شعری اخلاقى آن چنان در اعماق جان انسان نفوذ مى كند كه يک كتاب بزرگ و پر محتوا كار آن را انجام نمى دهد. در حديثی نبوی نیز در اشاره به جایگاه شعر می خوانیم: «إِنَّ مِنَ الشِّعْرِ لَحِكْمَةً وَ إِنَّ مِنَ الْبَيَانِ لَسِحْرا»(4)؛ (بعضى از اشعار حكمت است و پاره اى از سخنان سحر).
از ائمه اهل بيت(علیهم السلام) نيز توصيف فراوانى درباره اشعار و شعراى با هدف و دعا در حق آنان و جايزه فراوان به آنها به دست ما رسیده است. شاعرانی که در دفاع از حق اشعارى گفتند كه – به گفته امام صادق(علیه السلام) – با هر بيتی، جایگاهی در بهشت برای خود خریدند.(5) شعرا همچنین گاه در دوران هاى خفقان بارى كه حكام بيدادگر همچون بنى اميه و بنى عباس نفسها را در سينه ها حبس كرده بودند، با گفتن اشعاری احساسی و حماسی قلبها را جلا دادند و پرده هاى دروغ و تزوير را كنار زدند. چنین شاعرانی نه تنها در گفتمان قرآنی و دینی نکوهش نمی شوند، بلکه به گفته امام صادق(ع) روح القدس این اشعار را بر زبان آنها جاری می کند.(6) این گروه از شاعران گاهى چنان آثار جاودانه اى از خود به يادگار گذاشتند كه پيشوايان بزرگ اسلام مردم را به حفظ اشعار آنها توصيه مى فرمودند چنان كه درباره اشعار شاعری به نام «عبدى» از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: «یا مَعْشَرَ الشِّيعَةِ عَلِّمُوا أَوْلَادَكُمْ شِعْرَ الْعَبْدِيِّ فَإِنَّهُ عَلَى دِينِ اللَّه»(7)؛ (به فرزندان خود اشعار عبدى را بياموزيد كه او بر دين خدا است).
چنین شاعران پاک و هدف داری که اهل عمل و حقیقت اند و به راستی و پاکی نیز دعوت می کنند، حتی در آیه 227 سوره شعراء که شاعران را نکوهش می کند نیز استثنا شده اند، آنجا که می خوانیم: «إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ ذَكَرُوا اللَّهَ كَثيراً وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا وَ سَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُون»؛ (مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام مى دهند و خدا را بسيار ياد مى كنند و به هنگامى كه مورد ستم واقع مى شوند به دفاع از خويشتن [و مؤمنان] برمى خيزند [و از شعر در اين راه كمک مى گيرند] آنها كه ستم كردند به زودى مى دانند كه بازگشت شان به كجاست).(8)
بنابراین توضیحات مشخص می شود که ادعای مخالفت دین اسلام با شعر و ادبیات به عنوان یکی از رشته های هنری چه اندازه ادعایی غیرمستند و دور از حقیقت است.
موسیقی
درباره موسیقی نیز بحثی که در شعر و ادبیات گفتیم به گونه دیگری مطرح می شود. باید توجه داشته داشتیم آنچه در ابواب فقهی و در کتاب های احکام مورد نهی و تحریم قرار گرفته انواعی از ساز و آوازهاست که تحت عنوان «غنا» قرار بگیرند و هر صوت خوش و زيبائى «غنا» نیست. زيرا در روايات اسلامى آمده و سيره مسلمين نيز حكايت مى كند كه قرآن و اذان و مانند آن را با صداى خوش و زيبا باید خواند.
در تشخیص غنا نیز آنچه از مجموع كلمات فقهاء در اين زمينه مى توان استفاده كرد، اين است كه غنا آهنگ هاى طرب انگيز و لهو و باطل است. به عبارتی روشن تر غنا آهنگ هایى است متناسب با مجالس فسق و فجور و اهل گناه و فساد. به تعبيری ديگر غنا به صوتى گفته مى شود كه قواى شهوانى را در انسان تحريک مى نمايد و انسان در آن حال احساس مى كند كه اگر در كنار آن صدا شراب و فساد جنسى نيز باشد كاملا مناسب است.
البته در تشخیص مصادیق «غنا» - مانند همه مفاهیم – موارد مشكوكى وجود دارد كه انسان به راستى نمى داند فلان صوت مناسب مجالس فسق و فجور است يا نه. چنین مواردی، البته بعد از آگاهى كافى از مفهوم عرفى غنا، به حكم اصل برائت محكوم به حليت است. بنابراین توضیحات روشن می شود که صداها و آهنگ هاى حماسى ای كه متناسب ميدان هاى نبرد و يا ورزش و يا مانند آن است، چنین مواردی دليلى بر تحريم آن وجود ندارد.
با این توضیحات تفاوت میان غنا و موسیقی های ناسالم روشن می شود و موسیقی های سالم و حلالی که گوش دادن به آنها اشکالی ندارد روشن می شود و نیز روشن می شود که ادعای کلی مخالفت اسلام با اصل موسیقی به عنوان یکی دیگر از رشته های هنری تا چه اندازه غیر دقیق و دور از تحقیق است.
فقط در پایان این بحث باید دلایل و فلسفه حرمت «غنا» بیان گردد. در مرور اجمالی و خلاصه وار دلایل حرمت غنا به مفاسد ذیل الذکر برخورد می کنیم:
الف) تشويق به فساد اخلاقی: تجربه نشان داده است كه بسيارى افراد تحت تأثير غناء، راه تقوا و پرهيزكارى را رها كرده و به شهوات و فساد روى مى آورند و مجالس غنا معمولا مراكز انواع مفاسد است و آنچه به اين مفاسد دامن مى زند همان غناء است.
ب) غافل شدن از ياد خدا: تعبير به «لهو» كه در تفسير «غنا» در بعضى از روايات اسلامى آمده است اشاره به همين حقيقت است كه غنا انسان را آنچنان مست شهوات مى كند كه از ياد خدا غافل مى سازد. در حديثى از حضرت على(عليه السلام) مى خوانيم: «كُلُّ مَا أَلْهَى عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ فَهُوَ مِنَ الْمَيْسِر»(9)؛ (هر چيزى كه انسان را از ياد خدا غافل كند [و در شهوات فرو ببرد] آن در حكم قمار است).
ج) آثار زيان بار بر اعصاب: غنا و موسيقى در حقيقت يكى از عوامل مهم تخدير اعصاب است و به تعبير ديگر مواد مخدر گاهى از طريق دهان و نوشيدن وارد بدن مى شوند(مانند شراب)، گاهی از طريق بویيدن و حس شامه(مانند هروئين)، گاهی از طريق تزريق(مانند مرفين) و گاهی از طريق حس سامعه است(مانند غنا). به همين دليل گاهى غنا و آهنگ هاىی مخصوص، چنان افراد را در نشئه فرو مى برد كه حالتى شبيه به مستى به آنها دست مى دهد و در بعضى از كتبى كه در زمينه آثار زيان بار موسيقى بر اعصاب آدمى نوشته شده است حالات جمعى از موسيقى دانان و خوانندگان معروف آمده است كه به هنگام اجراى برنامه گرفتار سكته و مرگ ناگهانى شده و در همان مجلس جان خود را از دست داده اند.
د)غنا يكى از ابزارهای استعمار: استعمارگران جهان هميشه از بيدارى مردم مخصوصا نسل جوان وحشت داشته اند به همين دليل بخشى از برنامه هاى گسترده آنها براى ادامه استعمار فرو بردن جامعه ها در غفلت و بى خبرى و ناآگاهى و گسترش انواع سرگرمی هاى ناسالم است. توسعه غنا و آهنگ های ناسالم نیز يكى از مهم ترين ابزارهایى است كه آنها براى تخدير افكار مردم بر آن اصرار دارند.(10)
نقاشی و مجسمه سازی
صریح ترین بیانات قرآنی درباره مجسمه سازی را می توان در دو آیه دید. آنجا که از مجسمه سازی جنیان به دستور حضرت سلیمان سخن به میان می آید. در آیه 13 سوره سبأ می خوانیم: (برای او هر چه می خواست از نمازخانه ها و مجسمه ها و ظروف بزرگ مانند حوضچه ها و دیگ های چسبیده به زمین می ساختند)؛ «يَعْمَلُونَ لَهُ ما يَشاءُ مِنْ مَحاريبَ وَ تَماثيلَ وَ جِفانٍ كَالْجَوابِ وَ قُدُورٍ راسِياتٍ اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُكْراً وَ قَليلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُور». حضرت سلیمان به صنعتگران خود که از جنیان بودند دستور داده بود معابد، مجسمه ها[غیر جاندار]، ظروف بزرگ به اندازه حوض و دیگ های بزرگ بسازند و آنها هم از دستورهای سلیمان اطاعت می کردند. از جمله آثار هنری که توسط جنیان و به دستور حضرت سلیمان که پیامبری و پادشاهی را با هم داشت، ساخته شد، مثال ها و مجسمه هاست و بنا بر نظر مفسران، منظور از تمثال هایی که جنیان برای حضرت سلیمان می ساختند، نه مجسمه و تمثال انسان و حیوان، بلکه مجسمه موجودات غیر جاندار بوده است.
آیه دیگری که در آن نیز از مجسمه سازی سخن گفته شده است، پیرامون سخن حضرت ابراهیم در نهی از پرستش بت ها توسط عموی خویش آزر است آنجا که در آیه 52 سوره انبیاء می خوانیم : (آن گاه که به پدر[عموی] خود و قومش گفت: این مجسمه هایی که شما ملازم آنها شده اید چیستند؟!)؛ «إِذْ قالَ لِأَبيهِ وَ قَوْمِهِ ما هذِهِ التَّماثيلُ الَّتي أَنْتُمْ لَها عاكِفُون». این دو از آیه از قرآن به اضافه آیاتی که درباره مجسمه سازی با واژه های «اصنام» و «انصاب» یاد نموده(11)، مجموعه آیاتی است که درباره هنری های تصویری و یا تجسمی سخن گفته است.(12)
بر این اساس مجسمه سازی را از دیدگاه ارزشی می توان به سه محور کلی تقسیم نمود:
الف) مجسمه سازی در جهت منفی: به این معنا که هدف از مجسمه سازی اموری باشد که به هیچ وجه مورد تأیید دین اسلام و سایر مکاتب الاهی نیست. مانند ساخت مجسمه برای پرستش. خداوند در آیه 95 سوره صافات به چنین شخصی می فرماید: «أَ تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُون»؛ (آیا آنچه خود آن را تراشیده اید، می پرستید). بدیهی است امروزه صنعت مجسمه سازی را به منظور چنین هدفی جز در میان قبایل دور افتاده نمی توان مشاهده نمود.
ب) مجسمه سازی در جهت مثبت: با اینکه بسیاری از موارد مجسمه سازی در راستای اهداف غیر توحیدی بوده اما مواردی را نیز می توان تصور نمود که این هنر در خدمت اهداف دینی قرار گیرد. مثل مجسمه سازی حضرت عیسی(علیه السلام) که پرنده ای را از گل می ساخت تا برای اثبات معجزات و قدرت خدا روح در آن بدمد و آن را زنده کند.(13) همچنین می توان نوعی از مجسمه سازی مثبت را در نظر گرفت که هدف آن احترام به بزرگان دینی و ترویج آرمان های پذیرفته شده الهی باشد. درباره این نوع از مجسمه سازی می توان گفت متأسفانه با مراجعه به تاریخ درمی یابیم که مجسمه هایی از این نوع نیز هر چند در آغاز با اهداف مثبتی ساخته شده بودند اما در نهایت به گونه ای با آنان برخورد شد که با اهداف اولیه، هیچ سازگاری نداشت. احترام فوق العاده به انبیا و نیکان گاهی سبب می شد که تمثال آنها را بعد از مرگ شان مورد احترام قرار دهند و با گذشت زمان این تمثال ها جنبه استقلالی پیدا کرده و احترام نیز تبدیل به پرستش می شد.(14)
ج) مجسمه سازی بدون هدف ارزشی: گاهی هنرها را بدون توجه به هیچ هدف ارزشی چه مثبت و چه منفی رشد و گسترش می دهند. به عبارتی دیگر هنر را برای هنر می خواهند و بس. بدیهی است قرآن که شاخصه افراد مؤمن را «همیشه به یاد خدا بودن می داند».(15) هرگونه رفتار بی هدفی که نتیجه طبیعی آن دوری از یاد خداست را نمی پسندد.
بعداز بیان این مقدمه می گوییم در روایات به جا مانده از اهل بیت(علیهم السلام) بیاناتی بسیاری دیده می شوند که صریحا نگهداری از مجسمه و مجسمه سازی را منع می کند.(16) البته روایات دیگری نیز وجود دارند که می توان از آنها دلیل این منع را – که همان جلوگیری از بت پرستی است - استنباط کرد.(17) این بیانات نشانگر آن است که باید به گونه ای رفتار نمود که هیچ شائبه پرستش و یا حتی تعظیم این تصاویر به وجود نیاید و دلیل اصلی حرمت ساخت این گونه تصاویر نیز همین دسته از روایات دانسته شده است.
در واقع که آنچه از سوی قرآن نهی شده، ساختن مجسمه موجودات جاندار همچون انسان و حیوان بوده که بت پرستان به پرستش آن می پرداختند و مطلق مجسمه سازی تحریم نشده است و ممنوعیت ساخت مجسمه ها و تمثال های دارای روح به خاطر توجه آموزه های دینی به مسائل اعتقادی است. با توجه به پیشینه تاریخی اسلام که در زمانی ظهور نمود که بت پرستی و شرک، رویکرد رایج توده مردم تلقی می شد، بی تردید مهم ترین وظیفه انبیاء، رهانیدن توده مردم از شرک و دوگانه پرستی بود. از این رو پرهیز دادن برجسته آیات قرآن از شرک، مهم ترین عامل دوری مسلمانان در قرون نخستین اسلام از هنرهای تجسمی و تصویری است و به تدریج که از گرایش به بت پرستی و شرک در قرون میانه کاسته شد، از ممنوعیت و عدم گرایش به این دسته از هنرها در نزد عالمان اسلامی و توده مردم، کاسته شده است. به همین جهت وقتی حضرت عیسی(علیه السلام)، مجسمه پرندگان را می ساخت و به اذن خداوند به آن روح می دمید، چون شائبه شرک و بت پرستی در عیسی(ع) وجود نداشت، این عمل شرک آلود قلمداد نمی شد. در آیه 49 سوره آل عمران می خوانیم: «جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ»؛ (همانا من برایتان از گِل همچون شکل پرنده می سازم، سپس در آن می دمم و به حکم خداوند پرنده می گردد). بنابرایت طبیعی است اگر مجسمه سازی در جوامع گذشته در مسیر شرک و بت پرستی استفاده نمی شد، هیچ گاه حرام و ممنوع نمی شدند.(18)
تمامی این نکات ما را بر آن می دارد به این موضوع بسیار مهم و ظریف نکته توجه کنیم که با استناد به منابع دینی و نگرشی جدید به دنیای امروز موضوع مجسمه سازی یک بار دیگر و با دقت بیشتر و با این نگاه که «مجسمه سازی دیگر برای پرستش نیست»، در حال بررسی توسط دانشمندان دینی است و برخی از فقهای معاصر نیز با انجام بررسی هایی در منابع دینی، حرمت مجسمه سازی به صورت عام را مورد تردید قرار دادند.(19) با این نگاه می گوییم مخالفت اسلام با مجسمه سازی و نقاشی نیز به صورت کلی مورد بحث است و مجسمه سازان مسلمان در بسیاری از کشورهای اسلامی تحت شرایطی اقدام به ساخت تندیس ها و سردیس هایی می کنند.
جمع بندی:
اینکه فهرست کردن چند حکم اسلام برای نتیجه گیری درباره مخالفت اسلام با اصل هنر چندان منطقی و مستدل به نظر نمی رسد. از آن گذشته مطاله تاریخ تمدن اسلامی نشان می دهد ظهور اسلام و تطورات تاریخی آن موجب پدید آمدن و رشد رشته های هنری دیگری ای هم چون معماری(در مساجد و ابنیه اسلامی)(20)، نگارگری(در کاشی کاری های مساجد و تذهیب مصاحف مشرف)(21) و خطاطی(در نگارش مصاحف و کاشی نوشته های مساجد) شد و این موضوع دلیل دیگری برای رد مخالفت اسلام با هنر است.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.