پاسخ اجمالی:
مطابق برخی روايات، چون غالب ارزاق انسانها از آسمان است، آسمان به عنوان معدنى از بركات و ارزاق الهى معرفى شده، و به هنگام دعا به آن توجّه مى شود. چراکه باران زنده كننده زمين هاى مرده از آسمان مى بارد، نور آفتاب كه منبع حيات و زندگى است از سوى آسمان مى تابد و هوا سومين عامل مهم حيات در آسمان است.
از بعضى از روايات، فلسفه ديگرى براى اين كار استفاده مى شود، و آن اظهار خضوع و تذلل در پيشگاه خدا است؛ چراكه انسان به هنگام اظهار خضوع، يا تسليم، در مقابل شخص يا چيزى، دست هاى خود را بلند مى كند.
پاسخ تفصیلی:
غالباً اين سؤال براى توده مردم مطرح است كه در عين اينكه خداوند، مكان و محلى ندارد، چرا هنگام دعا كردن چشم به آسمان مى دوزيم؟ و دست به سوى آسمان بلند مى كنيم؟ مگر العياذ باللَّه خداوند در آسمانها است؟!
اين سؤال را در عصر ائمه هدى عليهم السلام نيز مطرح كردند. از جمله مى خوانيم كه «هشام بن حكم» مى گويد: زنديقى خدمت امام صادق عليه السلام آمد و از آيه «الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى؛ او خداوندى است رحمن كه بر عرش مسلط است»،[1] سؤال كرد.
امام عليه السلام ضمن توضيحى فرمود: «خداوند متعال، نياز به هيچ مكانى و هيچ مخلوقى ندارد؛ بلكه تمام خلق محتاج او هستند».
سؤال كننده عرض كرد: پس تفاوتى ندارد كه [به هنگام دعا] دست به سوى آسمان بلند كنيد يا به سوى زمين پائين آوريد؟[2]
امام فرمود: «ذَلِكَ فِي عِلْمِهِ وَ إِحَاطَتِهِ وَ قُدْرَتِهِ سَوَاءٌ، وَ لَكِنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَ أَوْلِيَاءَهُ وَ عِبَادَهُ بِرَفْعِ أَيْدِيهِمْ إِلَى السَّمَاءِ نَحْوَ الْعَرْش،ِ لِأَنَّهُ جَعَلَهُ مَعْدِنَ الرِّزْقِ، فَثَبَّتْنَا مَا ثَبَّتَهُ الْقُرْآنُ وَ الْأَخْبَارُ عَنِ الرَّسُولِ (ص) حِينَ قَالَ: ارْفَعُوا أَيْدِيَكُمْ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هَذَا تُجْمِعُ عَلَيْهِ فِرَقُ الْأُمَّةِ كُلُّهَا؛[3] اين موضوع، در علم و احاطه و قدرت خدا يكسان است [و هيچ تفاوتى نمى كند]، ولى خداوند متعال دوستان و بندگانش را دستور داده كه دست هاى خود را به سوى آسمان، به طرف عرش بردارند، چراكه معدن رزق آنجا است، ما آنچه را قرآن و اخبار رسول خدا (ص) اثبات كرده است، تثبيت مى كنيم، آنجا كه فرمود: دست هاى خود را به سوى خداوند متعال برداريد، و اين سخنى است كه تمام امّت بر آن اتفاق نظر دارند».
مطابق اين روايت چون غالب ارزاق انسانها از آسمان است - باران زنده كننده زمين هاى مرده از آسمان مى بارد، نور آفتاب كه منبع حيات و زندگى است از سوى آسمان مى تابد، هوا سومين عامل مهم حيات در آسمان است - آسمان به عنوان معدنى از بركات و ارزاق الهى معرفى شده، و به هنگام دعا به آن توجّه مى شود، و از خالق و مالك آن همه رزق و روزى تقاضاى حل مشكل مى شود.
از پاره اى از اخبار استفاده مى شود كه اين معنا منحصر به مسلمانان نيست و در ساير امم نيز بوده است. چنانكه مرحوم فيض كاشانى در محجة البيضاء حديثى از مالك بن دينار نقل مى كند كه بنى اسرائيل گرفتار قحطى شده بودند، بارها از شهر بيرون رفتند [و در بيايان دعا كردند و به جايى نرسيد]، خداوند به پيامبر آنها وحى فرستاد كه به آنها بگو: «اِنَّكُمْ تَخْرُجُوْنَ إِلَيَّ بِاَبْدانٍ نَجِسَةٍ، وَ تَرْفَعُونَ إِلَيَّ أَكُفًّا قَدْ سَفَكْتُمْ بِهَا الدِّمَاءَ، وَ مَلَأْتُمْ بُطُونَكُمْ مِنَ الْحَرَامِ، الْآنَ قَدِ اشْتَدَّ غَضَبِى عَلَيْكُمْ وَ لَنْ تَزْدَادُوا مِنِّى إِلَّا بُعْداً؛[4] شما با بدن هاى ناپاك بيرون مى آييد، و دست هايى كه با آن خون بى گناهان را ريخته ايد به سوى من بر مى داريد، و شكم هاى خود را پر از حرام كرده ايد - با اين حال چگونه انتظار اجابت دعا داريد - الآن غضب من بر شما شديد شده، و هرچه دعا كنيد جز دورى از من نتيجه اى نخواهيد ديد»!
از بعضى از روايات، فلسفه ديگرى براى اين كار استفاده مى شود، و آن اظهار خضوع و تذلّل در پيشگاه خدا است؛ چراكه انسان به هنگام اظهار خضوع، يا تسليم، در مقابل شخص يا چيزى، دست هاى خود را بلند مى كند.
در حديثى از امام محمّد باقر عليه السلام در تفسير آيه «فَمَا اسْتَكانُوا لِرَّبِهمْ وَ ما يَتَضَرَّعُوْنَ؛[5] امّا آنان نه در برابر پروردگارشان تواضع كردند، و نه به درگاهش تضرّع مى كنند»، مى خوانيم كه فرمود: «الِاسْتِكَانَةُ هُوَ الْخُضُوعُ وَ التَّضَرُّعُ هُوَ رَفْعُ الْيَدَيْنِ وَ التَّضَرُّعُ بِهِمَا؛[6] «استكانت» به معناى «خضوع» است و «تضرع» به معناى «بلند كردن دست ها» و اظهار تذلل در پيشگاه خدا است».[7]
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.