پاسخ اجمالی:
ایشان مي فرمايد: «تقوی دژى است محكم و استوار [كه ساكنان خود را از عذاب دنيا و آخرت حفظ مى كند] و فجور و بى تقوايى، حصارى سُست و بى دفاع است كه ساكنانش را [از خطرها] باز نمى دارد و كسى را كه به آن پناه برد حفظ نمى كند، آگاه باشيد با تقوی مى توان نيش زهرآلود گناهان را قطع كرد و با يقين به برترين مرحله مقصود رسيد، در اين ايّامِ فانى براى ايّام باقى زاد و توشه تهيه كنيد. زاد و توشه لازم به شما معرفى شده و فرمان كوچ داده شده، و با سرعت شما را به حركت درآورده اند، شما همچون كاروانى هستيد كه در منزلگاهى توقف كرده، و نمى دانيد چه وقت دستور حركت به شما داده مى شود».
پاسخ تفصیلی:
امام علي(عليه السلام) در خطبه 157 «نهج البلاغه» مى فرمايد: (بندگان خدا بدانيد كه تقوی دژى است محكم و استوار [كه ساكنان خود را از گزند عذاب دنيا و آخرت حفظ مى كند] و فجور و بى تقوايى، حصارى سُست و بى دفاع كه ساكنانش را [از خطرها] باز نمى دارد و كسى را كه به آن پناه برد حفظ نمى كند)؛ «اعْلَمُوا، عِبَادَ اللهِ، أَنَّ التَّقْوَى دَارُ حِصْنٍ عَزِيزٍ، وَ الْفُجُورَ دَارُ حِصْنٍ ذَلِيلٍ، لَا يَمْنَعُ أَهْلَهُ، وَ لَا يُحْرِزُ مَنْ لَجَأَ إِلَيْهِ». اشاره به اين كه تقوی كه يك ملكه نيرومندِ بازدارنده باطنى است، انسان را از آلودگى به گناهان باز مى دارد و همين امر سبب مى شود از پيامدهاى نامطلوب گناه در دنيا و آخرت در امان بماند؛ به عكس افراد بى تقوی در برابر وسوسه هاى نفس و شياطين جنّ و انس نفوذ پذيرند و به آسانى در پرتگاه گناه مى لغزند و سقوط آن ها سبب رسوايى در دنيا و عذاب الهى در آخرت مى شود.
سپس دوّمين اثر مهم تقوی را چنين بيان مى فرمايد: (آگاه باشيد با تقوی مى توان نيش زهرآلود گناهان را قطع كرد و با يقين به برترين مرحله مقصود رسيد)؛ «أَلا وَ بِالتَّقْوَى تُقْطَعُ حُمَةُ(1) الْخَطَايَا، وَ بِالْيَقِينِ تُدْرَكُ الْغَايَةُ الْقُصْوَى». امام(عليه السلام) در اينجا گناهان را به حيوانات گزنده سمّى همچون مار و عقرب تشبيه كرده كه تقوی نيش زهرآلود آنها را قطع مى كند. آرى! تقوی پادزهرى است مؤثر و حيات بخش و از آنجا كه تقوی و يقين، لازم و ملزوم يكديگرند، مى فرمايد: كسى كه بر مركب يقين سوار شود به سرمنزل مقصود خواهد رسيد. يقين، عامل حركت است و تقوی برطرف كننده موانع راه. هميشه بى تقوايى ها از ضعف يقين سرچشمه مى گيرد. آيا كسى كه به آيه: «إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْماً إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِى بُطُونِهِمْ نَاراً»(2)؛ (به يقين كسانى كه اموال يتيمان را به ظلم و ستم مى خورند [در حقيقت] تنها آتش مى خورند) يقين دارد، مى تواند مال يتيم بخورد؟
آيا كسى را پيدا مى كنيد كه قطعه اى از آتش سوزان را بر دارد و در دهان بگذارد؟!!
آن گاه امام(عليه السلام) براى تحريك مخاطبان و تشويق آنها به برگرفتن زاد و توشه از اين دنياى فانى مى فرمايد: (اى بندگان خدا، خدا را، خدا را؛ مراقب عزيزترين و محبوب ترين نفوس نسبت به خويش باشيد)؛ «عِبَادَ اللهِ، اللهَ اللهَ فِي أَعَزِّ الْأَنْفُسِ عَلَيْكُم، وَ أَحَبِّهَا إِلَيْكُمْ». به يقين منظور از عزيزترين نفوس در اين عبارت، خود انسان است؛ چرا كه حُبّ ذات، طبيعى هر انسانى است و اگر به اشخاص و اشياء ديگر علاقه دارد از پرتو حُبّ ذات است؛ چرا كه آنها را در سرنوشت خود مؤثر مى داند؛ بگذريم از گروه بسيار اندكى كه خويشتنِ خويش را به كلى فراموش مى كنند؛ جز خدا نمى بينند و جز خدا نمى جويند و جز خدا نمى خواهند.
به هر حال، مقصود اين است كه شما اگر به هيچ كس رحم نمى كنيد دست كم به خود رحم كنيد و اگر منافع هيچ كس را در نظر نمى گيريد، حدّاقل منافع خود را در نظر بگيريد كه اين علاقه به خويشتن، جزء فطرت شماست.
و به دنبال آن، هشدار مى دهد: (خداوند راه حقّ را براى شما آشكار ساخته و طُرق آن را روشن نموده است، و سرانجام كار [از دو حال خارج نيست] يا بدبختىِ دائمى است و يا نيكبختىِ هميشگى)؛ «فَإِنَّ اللهَ قَدْ أَوْضَحَ لَكُمْ سَبِيلَ الْحَقِّ وَ أَنَارَ طُرُقَهُ. فَشِقْوَةٌ لَازِمَةٌ، أَوْ سَعَادَةٌ دَائِمَةٌ!».
آن گاه امام(عليه السلام) به بيان اسباب رسيدن به سعادتِ دائمى و پرهيز از شقاوتِ هميشگى پرداخته، چنين مى فرمايد: (حال كه چنين است در اين ايّامِ فانى براى ايّام باقى زاد و توشه تهيه كنيد. زاد و توشه لازم به شما معرفى شده و فرمان كوچ داده شده است، و با سرعت شما را به حركت درآورده اند)؛ «فَتَزَوَّدُوا فِي أَيَّامِ الْفَنَاءِ لِأَيَّامِ الْبَقَاءِ. قَدْ دُلِلْتُمْ عَلَى الزَّادِ، وَ أُمِرْتُمْ بِالظَّعْنِ(3)، وَ حُثِثْتُمْ(4) عَلَى الْمَسِيرِ». ناگفته پيداست كه منظور از تهيه زاد و توشه، همان زاد و توشه تقوی و اعمال صالح است كه در «قرآن مجيد» به آن اشاره شده است: «وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى»(5)؛ (زاد و توشه بيندوزيد كه بهترين زاد و توشه، تقواست).
و در ادامه سخن تشبيه رسا و گويايى براى مردم دنيا ذكر كرده، مى فرمايد: (شما همچون كاروانى هستيد كه در منزلگاهى توقف كرده، و نمى دانيد چه وقت دستور حركت به شما داده مى شود)؛ «فَإِنَّمَا أَنْتُمْ كَرَكْبٍ(6) وُقُوفٍ، لَا يَدْرُونَ مَتَى يُؤْمَرُونَ بِالسَّيْرِ».
ممكن است اين سؤال مطرح شود كه امام(عليه السلام) در جمله «أُمِرْتُمْ بِالظَّعْنِ...» مى فرمايد: فرمان حركت صادر شده، در حالى كه در جمله «لا يَدْرُونَ مَتَى يُؤْمَرُونَ بِالسَّيْرِ»؛ (نمى دانند چه وقت دستور حركت داده مى شود) مى فرمايد: هنوز دستور حركت صادر نشده؛ اين دو تعبير چگونه با يكديگر سازگار است؟
با قدرى توجه در مى يابيم كه اوّلى اشاره به حركت در دنيا به سوى كمال و سرعت و شتاب در فراهم كردن اسباب مغفرت و دوّمى اشاره به كوچ كردن از دنيا به سوى آخرت مى باشد و ابهام بر طرف مى گردد.
سپس براى روشن تر شدن اين حقيقت، چنين مى فرمايد: (آگاه باشيد! آن كس كه براى آخرت آفريده شده با دنيا [و دنياپرستى] چه كار دارد؟! و آن كس كه به زودى ثروتش را از او مى گيرند با اموال و ثروت دنيا چه مى كند؟! ثروتى كه [سودش براى ديگران است و] مؤاخذه و حسابش بر او است!)؛ «أَلا فَمَا يَصْنَعُ بِالدُّنْيَا مَنْ خُلِقَ لِلْآخِرَةِ! وَ مَا يَصْنَعُ بِالْمَالِ مَنْ عَمَّا قَلِيلٍ يُسْلَبُهُ، وَ تَبْقَى عَلَيْهِ تَبِعَتُهُ(7) وَ حِسَابُهُ!».
اگر منزلگاه اصلى ما آخرت است و دنيا گذرگاهى بيش نيست، چرا اين قدر به دنيا دل بسته ايم؟ و اموالى كه چند روزى به رسم امانت در دست ما سپرده شده و سرانجام آن را به ديگران مى سپاريم و در قيامت حساب و كتابش را بايد پس دهيم چرا اين همه براى به دست آوردنش جانفشانى مى كنيم و حلال و حرام را به هم مى آميزيم؟(8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.