پاسخ اجمالی:
امام علي(ع) در نامه اي به فرمانده لشكر خود به نام «معقل بن قيس» ده دستور جنگى در مورد اعزام نيروها به ميدان نبرد و چگونگى مقابله با دشمن، صادر نموده است؛ از جمله اینکه: «جز با كسى كه با تو بجنگد پيكار مكن، صبح و عصر كه هوا خنك است، لشكر را به حركت درآور و در ابتداى شب حركت مكن چرا كه خداوند شب را وسيله آرامش قرار داده، و هنگام ملاقات دشمن، در قلب سپاه قرار گير و ...».
پاسخ تفصیلی:
امام علی(عليه السلام) در آغاز نامه خویش به فرمانده لشكرش «معقل بن قيس» او را به تقواى الهى سفارش کرده، مى فرمايد: (تقواى خداوند را پيشه كن؛ همان خدايى كه سرانجام بايد به لقاى او برسى و عاقبتى جز حضور در پيشگاهش ندارى)؛ «اتَّقِ اللهَ الَّذِي لَابُدَّ لَكَ مِنْ لِقَائِهِ، وَ لَا مُنْتَهَى لَكَ دُونَهُ». اين تعبيرات در حقيقت برگفته از قرآن مجيد است آنجا كه مى فرمايد: «وَ اتَّقُوا اللهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ مُلَاقُوهُ»(1) و در جاى ديگر مى فرمايد: «وَ أَنَّ إِلَى رَبِّكَ الْمُنْتَهَى».(2) آرى هر كه باشى و به هر جا برسى عاقبت بايد به لقاء الله بشتابى و در محضر عدلش حضور يابى و حساب اعمال خود را پس دهى. اگر امام(عليه السلام) نامه خود را با توصيه به تقوی و يادآورى معاد آغاز مى كند، به جهت آثار مختلف آن است؛ زيرا از يك سو سبب مى شود كه دستورهاى دنبال آن را مو به مو اجرا كند و از سوى ديگر چون برنامه لشكر، برنامه جهاد فى سبيل الله و سير الى الله است، به آنها روحيه مى دهد و آمادگى آنان را براى پيكار با دشمن بيشتر مى كند.
آن گاه امام(عليه السلام) به ده دستور جنگى در مورد اعزام نيروها به ميدان نبرد و چگونگى مقابله با دشمن، اشاره مى فرمايد كه در واقع همه جنبه مقدماتى و آمادگى دارد؛ نخست مى فرمايد: (جز با كسى كه با تو بجنگد پيكار مكن)؛ «وَ لَا تُقَاتِلَنَّ إِلَّا مَنْ قَاتَلَكَ». اين دستور نخستين، بيانگر روح مسالمت جوى انسان است كه نمى خواهد آغازگر جنگ، مسلمانان باشند و تا دشمن شروع نكند، آنها اقدام به جنگ نكنند. قرآن مجيد مى فرمايد: «وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ»(3)؛ (و اگر تمايل به صلح نشان دهند، تو نيز از در صلح درآى؛ و بر خدا توكل كن، كه او شنوا و داناست).
سپس در دومين، سومين و چهارمين دستور مى افزايد: (صبح و عصر كه هوا خنك است، لشكر را به حركت درآور و به هنگام گرمى روز به آنها استراحت ده و در پيمودن راه آرامش و رفاه لشكر را در نظر بگير)؛ «وَ سِرِ الْبَرْدَيْنِ(4)، وَ غَوِّرْ(5) بِالنَّاسِ، رَفِّهْ(6) فِي السَّيْرِ». بديهى است هرگاه لشكر عجولانه و با شتاب به سوى ميدان حركت كند و ملاحظه سرما و گرما و استراحت را ننمايد، هنگامى كه وارد ميدان مى شود خسته و ناتوان است و پيكار با دشمن براى او بسيار دشوار.
آن گاه در پنجمين و ششمين دستور مى فرمايد: (در ابتداى شب حركت مكن؛ چراكه خداوند شب را وسيله آرامش قرار داده و آن را براى توقّف تعيين نموده نه كوچ كردن، بنابراين شب هنگام، بدنت را آرام ساز و مركب ها را نيز آسوده بگذار و پس از توقف به هنگام سحر يا وقتى كه سپيده مى دمد به يارى خدا حركت نما)؛ «وَ لَا تَسِرْ أَوَّلَ اللَّيْلِ، فَإِنَّ اللهَ جَعَلَهُ سَكَناً، وَ قَدَّرَهُ مُقَاماً لَا ظَعْناً، فَأَرِحْ فِيهِ بَدَنَكَ، رَوِّحْ ظَهْرَكَ، فَإِذَا وَقَفْتَ حِينَ يَنْبَطِحُ(7) السَّحَرُ، أَوْ حِينَ يَنْفَجِرُ الْفَجْرُ، فَسِرْ عَلَى بَرَكَةِ اللهِ».
اين سخن اشاره به همان چيزى است كه بارها در قرآن مجيد آمده است كه شب را خداوند مايه آرامش قرار داده: «فالِقُ الْإِصْباحِ وَ جَعَلَ اللَّيْلَ سَكَناً»(8)؛ (خداوند شكافنده صبح است و شب را مايه آرامش قرار داده است). همين مضمون در سوره «يونس»، آيه 67، سوره «قصص»، آيه 73، سوره «غافر»، آيه 61 و در آيات ديگر نيز آمده است.
در اينجا سؤالى مطرح است و آن اينكه قرآن شب را وسيله آسايش و آرامش قرار داده در حالى كه امام(عليه السلام) سخن از آغاز شب مى گويد و سحر را استثنا مى كند. پاسخ اين سؤال با توجّه به يك نكته روشن مى شود و آن اينكه منظور از شب همه آن است به استثناى سحر كه مقدار كمى از آخر شب است. از دستوراتى كه درباره نماز شب داده شده به خوبى استفاده مى شود كه آخر شب مستثناست، لحظه بيدارى و هشيارى و حركت و جديّت و استغفار و توبه است همان گونه كه در آيه قرآن آمده است: «وَ الْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحَارِ».(9)
از اينكه امام(عليه السلام) روى اوّل شب تكيه مى كند به نظر مى رسد علت آن است كه بسيارى عادت دارند كارى را كه از عصر شروع كرده اند تا مدتى از شب ادامه دهند، امام(عليه السلام) مى فرمايد: شب كه آغاز شد توقف كنيد و به نماز بايستيد و سپس استراحت كنيد.
جمله «رَوِّحْ ظَهْرَكَ» به عقيده بعضى از مفسّران اشاره به استراحت دادن مركب هاى سوارى مانند اسب است و بعضى آن را اشاره به شتران باركش مى دانند كه نيازهاى لشكر را با خود به سوى ميدان جنگ مى برد و مانعى ندارد كه هر دو در اين جمله مراد باشد. بايد توجّه داشت كه يكى از معانى «ظهر» كه در كتب لغت آمده حيواناتى است كه بار بر دوش آنها مى نهند و يا سوار بر آنها مى شوند و اينكه بعضى از مفسّران «نهج البلاغه» معناى «ظهر» را محدود به شتران باركش يا محدود به اسب هاى سوارى كرده اند، درست به نظر نمى رسد.
آن گاه در هفتمين، هشتمين و نهمين دستور مى فرمايد: (و هنگامى كه دشمن را ملاقات كردى در وسط ياران و قلب سپاهت قرار گير نه آنقدر به دشمن نزديك شو مانند كسى كه مى خواهد آتش جنگ را بر افروزد و نه آنقدر دورى كن همانند كسى كه از جنگ مى ترسد [اين گونه باش] تا فرمان من به تو برسد)؛ «فَإِذَا لَقِيتَ الْعَدُوَّ فَقِفْ مِنْ أَصْحَابِكَ وَسَطاً، وَ لَا تَدْنُ مِنَ الْقَوْمِ دُنُوَّ مَنْ يُرِيدُ أَنْ يُنْشِبَ(10)الْحَرْبَ، وَ لَا تَبَاعَدْ عَنْهُمْ تَبَاعُدَ مَنْ يَهَابُ الْبَأْسَ، حَتَّى يَأْتِيَكَ أَمْرِي». قرار گرفتن فرمانده لشكر در وسط آنها از يك سو مايه قوت قلب لشكر است و از سوى ديگر آسان تر مى تواند فرمانش به تمام لشكر برساند.
در دهمين و آخرين دستور مى فرمايد: (مبادا عداوت شخصى شما با دشمن سبب شود كه پيش از دعوت آنها به صلح و اتمام حجت با آنها پيكار كنيد)؛ «وَ لَا يَحْمِلَنَّكُمْ شَنَآنُهُمْ(11) عَلَى قِتَالِهِمْ، قَبْلَ دُعَائِهِمْ وَ الْإعْذَارِ(12) إِلَيْهِمْ».(13)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.