پاسخ اجمالی:
واژه «حیات» نسبت به انسان و دیگر موجودات به مفهوم این است که آنان نیازمند رشد و تغذیه و دارای تولید مثل و ... می باشند؛ امّا کاربرد این واژه به این معنا، در مورد خداوند صحیح نمی باشد.
در آیاتی مثل «اللَّهُ لاالهَ الَّا هُوَ الْحَىُّ الْقَيُّوْمُ» و روایاتی مانند «... وَ هُو حيٌّ لا يَموت»، «حیات حقیقی» برای خداوند بیان شده است.
«حیات حقیقی» آميخته با مرگ و در معرض نابودى نیست؛ و هر جا به خداوند منتسب شده بيانگر «احاطه علمى او به هر چيز، و توانايى او بر هر كار» است.
پاسخ تفصیلی:
«حَىّ» از ماده حيات، به گفته «مقائيس اللغه» در اصل داراى دو معنا است: يكى حيات در برابر مرگ؛ و ديگرى حيا، نقطه مقابل وقاحت و بى شرمى.(1) ولى برخی از اهل لغت هر دو را به يك ريشه باز گردانده و گفته اند: حيا و استحياء نيز نوعى طلب حيات و سلامت است، در برابر وقاحت و بى شرمى كه نوعى از دست دادن زندگى و سلامت محسوب مى شود. برخی هم معانی دیگری برای آن ذکر کرده اند.
به هر حال حيات معناى گسترده اى دارد كه گاه در مورد زمين يا گياهان به كار مى رود، مانند: «يُحْىِ الْارْضَ بَعْدَ مَوْتِها»(2)؛ (و زمين را پس از مردنش حيات مى بخشد).
و گاه در مورد حيوانات مانند سخن ابراهيم(عليه السلام) كه عرض مى كند: «رَبِّ ارِنِى كَيْفَ تُحْيى الْمَوْتى»(3)؛ (پروردگارا! به من بنمايان چگونه مردگان را زنده مى كنى؟).
يا در مورد انسان مانند:«وَ هُوَ الَّذى احْياكُمْ»(4)؛ (و او كسى است كه شما را زنده كرد).
يا مطلق حيات و ممات مانند: «يُخْرِجُ الْحَىَّ مِنَ الْمَيِّتِ»(5)؛ (او زنده را از مرده بيرون مى آورد)، يا در مورد حيات معنوى مانند: «اسْتَجيبُوا للَّهِ وَ لِلرَّسُولِ اذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيْكُمْ»(6)؛ (اى كسانى كه ايمان آورده ايد! دعوت خدا و پيامبر را اجابت كنيد هنگامى كه شما را به سوى چيزى مى خواند كه شما را حيات مى بخشد).
و گاه در مورد حيات آخرت به كار مى رود مانند: «و انَّ الدّارَ الْاخِرَةَ لَهِىَ الْحَيوانُ»(7)؛ (و فقط سراى آخرت، سراى زندگى [واقعى] است).(8)
ولى حيات به معنى وسيع و واقعى كلمه عبارت است از «علم» و «قدرت». بنابراين وجودى كه داراى علم و قدرت بى پايان است حيات كامل دارد. حيات خداوند مجموعه علم و قدرت اوست و در حقيقت به واسطه علم و قدرت موجود زنده از غير زنده تشخيص داده مى شود، اما نمو و حركت و تغذيه و توليد مثل از آثار موجوداتى است كه ناقص و محدودند و داراى كمبودهايى هستند كه بوسيله تغذيه و توليد مثل و حركت آن را تامين مى كنند، اما آن كس كه كمبودى ندارد اين امور هم درباره او مطرح نيست.(9)
در آيات و روايات اسلامى كراراً به وصف «حىّ» بودن خداوند اشاره شده است، او داراى حيات جاويدان و ثابت و برقرار است، او به ذات خويش قائم است و همه چيز به ذات او. برخی از آیات مورد بحث عبارتند از:
1. «اللَّهُ لاالهُ الَّا هُوَ الْحَىُّ الْقَيُّومُ»؛ (هيچ معبودى جز خداوندِ يگانه زنده و پاينده نيست). (سوره بقره، آيه 255؛ سوره آل عمران، آیه 2)
2. «وَ عنَتِ الْوُجُوْهُ لِلْحَىِّ الْقَيُّومِ وَ قَدْ خابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً»؛ (و [در آن روز] همه چهره ها در برابر خداوند زنده پاينده، خاضع مى شود؛ و آن كه بار ستمى بر دوش دارد، مأيوس است). (سوره طه، آيه 111)
3. «وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْحَىِّ الَّذى لا يَمُوْتُ»؛ (و توكّل كن بر آن زنده اى كه هرگز نمى ميرد). (سوره فرقان، آيه 58)
4. «هُوَ الْحَىُّ لاالهَ الَّا هُوَ فَادْعُوْهُ مَخْلِصيْنَ لَهُ الدِّيْنَ»؛ (زنده [واقعى] اوست؛ معبودى جز او نيست؛ پس او را بخوانيد در حالى كه دين خود را براى او خالص كرده ايد). (سوره غافر، آيه 65)
همچنین در روایات با تعابیر مختلف بر این صفت خداوند اشاره شده است، از جمله در روایتی از امام صادق(علیه السلام) می خوانیم: «لَا إلهَ إلاّ اللهُ وَحدهُ لا شَريكَ لَه، لَه الملكُ و لَهُ الحَمدُ، يُحيي ويُميت، وَيُميت وَيُحيي، وَهوَ حَيّ لا يَموتُ، بِيدهِ الخيرُ وَهو عَلى كلِّ شَيء قَدير»(10)؛ (معبودی جز خدای یگانه نیست، یکتاست و شریکی ندارد، ملک و ستایش مخصوص اوست، اوست که زنده می کند و می میراند، و می میراند و دوباره زنده می کند، و اوست زنده حقیقی که نمی میرد، امور خیر همه به دست اوست و او بر هر شیئی قادر و تواناست).
همانطور که می بینید، در آیات و روایات حیات حقیقی به خداوند نسبت داده شده است.
مسلماً حيات در مورد خداوند به آن مفهومى كه درباره ما و موجودات زنده ديگر صادق است نمى باشد، زيرا حيات ما با آثارى از قبيل نفس كشيدن، كار كردن قلب، داشتن حسّ و حركت، نمو و توليد مثل، و مانند آن شناخته مى شود. در حالى كه هيچيك از اين امور در مورد خداوند معنا ندارد. حيات در خداوند حيات حقيقى است؛ چرا كه حياتش عين ذات و مجموعه علم و قدرت اوست؛ نه همچون موجودات زنده در عالم خلقت كه حيات آنها عارضى است و پس از مدّتى مى ميرند! اما در مورد خداوند چنين نيست، چنانكه در آيه 58 سوره فرقان مى خوانيم: «توكل بر ذات زنده اى كن كه هرگز نمى ميرد». از اينجا كاملا معلوم مى شود كه چرا در جمله: «هُوَ الْحَيُّ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ» حيات را منحصر در خداى تعالى كرده است(11) و فرمود: تنها او حىّ و زنده است.
در نتیجه: «حقيقت حيات» يعنى آن حياتى كه آميخته با مرگ نيست و در معرض نابودى قرار نمى گيرد، تنها حيات خداوند متعال است.(12)
كوتاه سخن: اين كه حيات او هيچ شباهتى به حيات ساير موجودات زنده ندارد، حيات او ذاتى، ازلى، ابدى، تغيير ناپذير و خالى از هرگونه نقص و محدوديت است، حيات او بيانگر احاطه علمى او به هر چيز، و توانايى او بر هر كار است.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.