پاسخ اجمالی:
هنگامی که ما اسمی از اسماء الهی را ـ مثلا «قادر» ـ به کار می بریم در اصل داریم به ذات خداوند در حالی که به آن صفت ـ «قدرت» ـ متصف است اشاره می کنیم. از همین روست که برخی از احادیث اهل بیت(علیهم السلام) تصریح می کنند که اسماء و صفات خداوند تفاوتی ندارند و تفاوت میان اسماء و صفات تفاوتی اعتباری است.
پاسخ تفصیلی:
معنای لغوی اسماء و صفات
در لغت عرب «اسماء» جمع «اسم» از ریشه «س م و» و به معنای بلندی و ارتفاع است.(1) اطلاق واژه «اسم» یا به این جهت است که مفهوم و معنای هر اسمی، پس از نام گذاری، از مرحله خفا و پنهانی به مرحله بروز و ظهور می رسد و مانند آنچه در بلندی است بر همگان ظاهر می گردد؛ و یا به این جهت است که لفظ با نام گذاری معنا پیدا می کند و از بی معنا بودن در آمده، علو و ارتفاع می یابد(2) و یا به این خاطر است که هر شئ و مفهومی به واسطه اسمی که از مرتبه ای بالاتر بر آن نهاده می شود، دارای رسم و علامتی می شود که به آن شناخته می شود؛ و یا به این خاطر است که معنای هر شئ و پدیده ای زیر اسم رفیع آن قرار دارد و آن اسم به عنوان علامت و تذکری برای دلالت بر آن معنا به کار برده می شود.(3) به هر حال به واسطه اسم، مسمّا (یعنی مفهومی که «اسم» بر آن وضع شده) یاد شده و شناخته می شود.(4)
درباره «صفات» نیز باید گفت این واژه جمع «صفت» است. «صفت» به معنای حالتی است که در چیزی یافت میشود.(5) این کلمه همان کلمه «وصف» است که «واو» آن حذف و «ت» در عوض به آخر آن افزوده شده است. برخی نیز گفته اند: «صفت» برگرفته از «وصف» به معنای زیور و زیبایی موجود در موصوف است.(6)
معنای اصطلاحی اسماء
بعد از بیان معنای لغوی این واژه ها و برای روشن شدن تفاوت شان با هم باید معنای اصطلاحی شان را نیز بررسی کرد.
برای «اسماء» در اصطلاح علم کلام تفسیرهایی گوناگونی ارائه شده است: برای مثال گفته شده اسم، آن لفظی است که بر صِرف ذات دلالت می کند مانند «اللّه»؛ یا بر ذاتی که به وصفی متصف است دلالت می کند مانند «عالِم» و «قادر»؛ و یا به ذاتی که [علاوه بر اتصاف به آن مبدأ] خودش مبدأ فعل نیز هست اشاره دارد مانند «رازق» و «خالق».(7) پس اسامی همه یک گونه نیستند و از لحاظ معنایی تفاوت هایی بین شان هست اما قدر مشترک همه آنها این است که به ذات مسمی(همان ذاتی که اسم برایش انتخاب شده و با آن اسم شناخته می شود) اشاره می کنند چه اشاره به صرف ذات(مانند الله) و چه اشاره به ذاتی که به وصفی متصف است(مانند عالم و قادر).
حال که این بحث روشن شد می گوییم در مورد آن دسته از اسامی خداوند که در آنها به ذات خداوند در حال اتصاف به وصفی خاص اشاره می شود، اگر به دقت درباره شان تأمل کنیم می بینیم که اتحاد آن اسامی با خود ذات مسأله ای روشن است. زیرا هنگامی که ما اسمی از اسماء الهی را ـ مثلا «قادر» ـ به کار می بریم در اصل داریم به ذات خداوند در حالی که به آن صفت ـ «قدرت» ـ متصف است اشاره می کنیم. یعنی وقتی معنای اسم «قادر» را تحلیل می کنیم می بینیم که هیچ چیزی غیر از این نیست: ذاتی که متصف به وصف قدرت است. بدیهی است این معنا چیزی جز ذات خداوند نیست.
برای توضیح بیشتر موضوع اتحاد ذات خداوند با اسامی می گوییم که همه اسمای الهی یک مسمی دارند و بر یک مسمی دلالت می کنند نه اینکه مسماهای مختلف و متعددی داشته باشند. بت پرستان نمی توانستند این موضوع را درک کنند و به غلط برای هر کدام از اسامی خداوند مسماهایی جداگانه در نظر می گرفتند. آنها بر این پندار باطل بودند که اگر ما خدا را مى پرستيم در حقيقت «خالق» و «رازق» و «محيى» و «مميت» و امثال آن را مى پرستيم و همه اين اسامی، اسامی ای هستند كه تنها در موجوداتی چون ملائكه و جن جلوه دارند نه اینکه بر ذات خداوند دلالت کنند. زیرا ذات متعالى خدا اجل و بالاتر از آن است كه عقل و وهم و يا حس آدمى او را درک نمايد. به هر حال بطلان این نظریه با توجه به نکته ای ساده اما دقیق روشن می شود و آن هم اینکه معقول نيست كه مسمى از اسم جدا باشد. زیرا اسم از خود استقلالی ندارد و به اعتبار ذات قائم است در حالی که متصف به صفتی از صفت هاست.(8)
در همین راستا در حدیثی از امام صادق(علیه السلام) می خوانیم که فرمود: «مَنْ عَبَدَ اللَّهَ بِالتَّوَهُّمِ فَقَدْ كَفَرَ وَ مَنْ عَبَدَ الِاسْمَ وَ لَمْ يَعْبُدِ الْمَعْنَى فَقَدْ كَفَرَ وَ مَنْ عَبَدَ الِاسْمَ وَ الْمَعْنَى فَقَدْ أَشْرَكَ وَ مَنْ عَبَدَ الْمَعْنَى بِإِيقَاعِ الْأَسْمَاءِ عَلَيْهِ بِصِفَاتِهِ الَّتِي وَصَفَ بِهَا نَفْسَهُ فَعَقَدَ عَلَيْهِ قَلْبَهُ وَ نَطَقَ بِهِ لِسَانُهُ فِي سَرَائِرِهِ وَ عَلَانِيَتِهِ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام)»(9)؛ (هر كس خداى را با توهم عبادت كند كافر شده و هر كه اسم را بپرستد و معنا را رها كند كافر گشته و هر كس اسم و معنا هر دو را بپرستد مشرک شده و هر كس معنا را بپرستد و اسم را عنوان و معرف آن قرار دهد و با صفاتش او را توصيف كند و بر اين معنا اعتقاد قلبى داشته و زبانش هم همين را در پنهان و آشكار بگويد چنين كسى از اصحاب امير المؤمنين(علیه السلام) است). در اینجا می بینیم که امام صادق به همین موضوع معنا(ذات) اسم را اصل و ملاک اعتقاد صحیح قرار داده است و در این بین اعتبار اسم را در همین اندازه عنوان و معرف آن معنا باشد معتبر دانسته است.
با این توضیحات معنا و جایگاه اسمای الهی در دستگاه معرفت شناسی توحیدی روشن شد.
معنای اصطلاحی صفات
در اصطلاح علم کلام، صفت مفهومی است که بر مبدأ دلالت می کند بدون اینکه علامتی بر ذات بوده باشد مانند: علم، قدرت، رزق و خلقت.(10) در کتاب های مربوط به علم کلام، تقسیمات متفاوت و متعددی برای صفات الهی ایجاد شده است؛ و این صفات به اعتبارهای گوناگون به تقسیم های گوناگونی همچون صفات جمال(ثبوتی) و جلال(سلبی) یا صفات ذات و صفات فعل یا صفات نفسی و اضافی یا صفات خبری(تشبیهی) و تنزیهی طبقه بندی شده اند.
متکلمین هنگام بحث از صفات الهی می گویند که این صفات عین ذات خداوند هستند و زائد بر ذات او نیستند. به عبارتی، ما هنگامى كه به خودمان مراجعه مى كنيم مى بينيم در آغاز فاقد بسيارى از صفات بوديم! هنگام تولد نه علم داشتيم و نه قدرت؛ و تدريجا اين صفات در ما پرورش يافت به همين دليل مى گویيم اينها امورى زائد بر ذات ما هستند. لذا ممكن است روزى فرا رسد كه ما باشيم و آن زور بازو و علوم و دانش ها كه داريم از ميان برود. ولى در خداوند هيچ يک از اين معانى تصوّر نمى شود. تمام ذات او علم است و تمام ذاتش قدرت و همه چيز در آنجا يكى است.(11)
تفاوت اعتباری اسماء وصفات
با این توضیحات حالا دیگر تشخیص تفاوت اسماء و صفات الهی نباید زیاد کار مشکلی باشد. در بیان این تفاوت می گوییم که تفاوت اسماء و صفات در این است که صفت بر معنایی که در ذات وجود دارد دلالت می کند، خواه عین ذات باشد یا غیر آن؛ ولی اسم بر ذات به همراه صفت و با لحاظ وصف دلالت می کند. پس «حیات» و «علم» دو صفت هستند ولی «حی» و «عالم» دو اسم.(12) به همین خاطر می توان اسم را محمول قرار داده و آن را بر ذات حمل کرد و گفت: خداوند «عالم» یا «خالق» یا «رحمان» یا «رحیم» است ولی صفت را نمیتوان محمول قرار داد و گفت: خداوند خلق است.(13) با این حال تفاوت میان اسماء و صفات تفاوتی اعتباری است و صفات نیز مانند اسماء جلوه ای از وجود مطلق و ذات غیرمتناهی خدا هستند.
از همین روست که برخی از احادیث اهل بیت(علیهم السلام) تصریح می کنند که اسماء و صفات خداوند تفاوتی ندارند. از امام باقر(علیهالسلام) نقل شده است که فرمودند که (نام های خدا، صفاتی هستند که خداوند با آنها خود را وصف کرده است)؛ «إنَّ الأَسماءَ صِفاتٌ وَصَفَ بِها نَفسَهُ»(14). امام رضا(علیه السلام) نیز در پاسخ محمد بن سنان که از «اسم» پرسیده بود فرمود: «صِفَةٌ لِمَوصوفٍ»(15)؛ (صفتی است برای یک موصوف).
نکته بسیار دقیقی که در احادیث اهل بیت(علیهم السلام) در تبیین معنای اسماء و صفات الهی آمده این است که آن ها هویتی جدا از ذات مقدّس حق ندارند. چنان که از امام رضا(علیه السلام) روایت شده است: «الاِسمُ غَیرُ المُسَمّی، فَمَن عَبَدَ الاِسمَ دونَ المَعنی فَقَد کفَرَ و لَم یعبُد شَیئا، و مَن عَبَدَ الاِسمَ وَ المَعنی فَقَد کفَر و عَبَدَ اثنَینِ، و مَن عَبَدَ المَعنی دونَ الاِسمِ فَذاک التَّوحیدُ»(16)؛ (نام، غیر از ناموَر است. هر که نام را پرستد نه معنا را کافر شده و چیزی را نپرستیده است، و هر که نام و معنا را پرستد هم کافر شده و دو چیز را پرستیده است و هر که معنا را پرستد نه نام را یکتاپرست است). این حدیث بر این نکته دلالت دارد که استعمال اسمای الهی از یک سو نباید به گونه ای باشد که فاقد مفهوم و معنا باشد تا موجب تعطیل معرفت خداوند متعال گردد. همچنین نباید برای آنها مفهومی جدا از ذات باری تعالی تصوّر کرد تا به تشبیه و شرک منتهی گردد بلکه اسماء و صفات الهی چیزی جز تعبیر از ذات واجد همه کمالات و فاقد تمام کاستی ها نیستند.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.