پاسخ اجمالی:
مورخین گفته اند: ولید بن عقبه شراب خورد و نماز جماعت صبح را چهار رکعت خواند و در رکوع و سجودش مى گفت: «إشرب واسقنی»، سپس در محراب قى کرد. آنگاه نماز را سلام داد و گفت: برایتان زیادتر بخوانم؟ لکن عثمان بجای ولید، شهود را تازیانه زد، پس شهود پیش على آمدند و شکایت کردند. آن حضرت به عثمان گفت: «حدود را تعطیل کردى و گروهى را که علیه برادرت شهادت دادند تازیانه زدى و حکم خدا را تغییر دادى، در حالى که عمر گفت: بنى اُمیّه و خصوصاً خاندان ابو معیط را بر مردم مسلّط نکن».
پاسخ تفصیلی:
بلاذرى در «الأنساب»(1) از طریق محمّد بن سعد ، با سند خود از ابواسحاق همدانى نقل کرده است : «ولید بن عقبه(2) شراب خورد و مست شد و نماز جماعت صبح را دو رکعت خواند(3) سپس متوجّه مأمومین شده و گفت : بیشتر بخوانم؟ گفتند : خیر نمازمان را خواندیم . سپس ابو زینب و جندب بن زهیر أزدى در حالى که او مست بود بر او وارد شدند و انگشترش را از دستش در آوردند و او که مست بود نفهمید . . .» .
و واقدى نوشته است : گفته شده : عثمان برخى شهود را تازیانه زد ، پس پیش على آمدند و شکایت کردند ; آن حضرت پیش عثمان آمده و گفت : «عطّلْتَ الحدود وضربْتَ قوماً شهدوا على أخیک فقلّبْتَ الحکم ، وقد قال عمر : لا تحمل بنی اُمیّة وآل أبی معیط خاصّة على رقاب الناس»؛ (حدود را تعطیل کردى و گروهى که علیه برادرت شهادت دادند را تازیانه زدى و حکم خدا را تغییر دادى ، در حالى که عمر گفت : بنى اُمیّه و خصوصاً خاندان ابو معیط را بر مردم مسلّط نکن) . عثمان گفت : چه نظرى دارى؟ حضرت فرمود : «أرى أن تعزله ولا تولّیه شیئاً من اُمور المسلمین ، وأن تسأل عن الشهود فإن لم یکونوا أهل ظنّة ولا عداوة أقمْتَ على صاحبک الحدّ»؛ (به نظر من او را عزل کن و چیزى از امور مسلمین را به او نسپار ، و از شهود سؤال کن و اگر اهل بدگمانى و دشمنى نیستند بر رفیقت حدّ جارى کن) .
در «السیرة الحلبیّة» آمده است(4) : «نماز را بر اهل کوفه چهار رکعت خواند و در رکوع و سجودش مى گفت : «إشرب واسقنی»؛ (مِىْ را بنوش و به ما هم بنوشان ) . سپس در محراب قى کرد(و شرابى که خورده بود بالا آورد) . آنگاه نماز را سلام داد و گفت : برایتان زیادتر بخوانم؟ ابن مسعود(رضی الله عنه) به او گفت : خدا خیرش را بر تو و کسى که تو را به سوى ما فرستاد زیاد نکند ، و لنگه چکمه اش را برداشت و به صورت ولید زد و مردم او را سنگباران کردند ، و او داخل قصر شد ، در حالى که سنگها به سوى او پرتاب مى شد و او به خاطر مستى ، افتان و خیزان راه مى رفت . . .» .
و واقدى از چندین طریق نقل کرده است : «طلحه و زبیر پیش عثمان آمدند و گفتند : ما تو را نهى کردیم که چیزى از امور مسلمین را به ولید بسپارى و تو امتناع کردى، و حال علیه او شهادت داده اند که شراب خورده و مست شده است پس او را عزل کن . . .» .
قابل ذکر است ولید همان کسى است که قرآن او را فاسق معرفى کرده: «أَفَمَن کَانَ مُؤْمِناً کَمَن کَانَ فَاسِقاً لاَّ یَسْتَوُونَ»(5)؛ ( آیا کسى که با ایمان باشد همچون کسى است که فاسق است؟! نه ، هرگز این دو برابر نیستند) ، و آیه : «إِنْ جَآءَکُمْ فَاسِقُ بِنَبَإ فَتَبَیَّنُواْ»(6)؛ ( اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بیاورد، درباره آن تحقیق کنید!) .
ابن عبد البرّ در «الاستیعاب» نوشته است(7) :
تا آنجا که من مى دانم بین کسانى که به تأویل و تفسیر قرآن علم دارند ، اختلافى نیست که آیه: «إِنْ جَآءَکُمْ فَاسِقُ بِنَبَإ فَتَبَیَّنُواْ»)؛ (اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بیاورد، درباره آن تحقیق کنید!) ، درباره ولید نازل شده است .(8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.