پاسخ اجمالی:
خداوند در آیه 34 سوره «فصّلت» مى فرماید: «با روشى که بهتر است بدى ها را پاسخ گوى و دفع کن»؛ به وسیله حق، باطل را دفع کن، و با حلم و مدارا، جهل و خشونت را، و با عفو و گذشت به مقابله با خشونت ها برخیز. در پایان آیه، در یک جمله کوتاه به فلسفه عمیق این برنامه اشاره کرده و مى فرماید: «نتیجه این کار، آن خواهد شد که دشمنان سرسخت، همچون دوستان گرم و صمیمى شوند». البته این یک قانون غالبى است نه دائمى، زیرا همیشه اقلیتى هستند که از این روش سوء استفاده مى کنند.
پاسخ تفصیلی:
پاسخ این سؤال را مى توان با توجه به آیه 34 سوره «فصّلت» به دست آورد. خداى متعال مى فرماید: (با روشى که بهتر است بدى ها را پاسخ گوى و دفع کن)؛ «إِدْفَعْ بِالَّتِی هِىَ أَحْسَنُ» .
به وسیله حق، باطل را دفع کن، و با حلم و مدارا، جهل و خشونت را، و با عفو و گذشت به مقابله با خشونت ها برخیز، هرگز بدى را با بدى، و زشتى را با زشتى پاسخ مگوى، که این روش انتقام جویان است و موجب لجاجت و سرسختى منحرفان مى گردد.
در پایان آیه، به فلسفه عمیق این برنامه در یک جمله کوتاه اشاره کرده، مى فرماید: (نتیجه این کار، آن خواهد شد که دشمنان سرسخت، همچون دوستان گرم و صمیمى شوند)؛ «فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِىٌّ حَمِیمٌ».
آنچه را قرآن، در این آیه، بیان کرده، و در آیه 96 سوره «مؤمنون» نیز به شکل دیگرى آمده «إِدْفَعْ بِالَّتِی هِىَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ» از مهم ترین و ظریف ترین و پربارترین روش هاى تبلیغ، مخصوصاً در برابر دشمنان نادان و لجوج است، و آخرین تحقیقات روان شناسان، نیز به آن منتهى شده است.
زیرا هر کس بدى کند، انتظار مقابله به مثل را دارد، مخصوصاً افراد بد، چون خودشان از این قماشند و گاه یک بدى را چند برابر پاسخ مى گویند، هنگامى که ببینند طرف مقابل، نه تنها بدى را به بدى پاسخ نمى دهد، بلکه با خوبى و نیکى، به مقابله برمى خیزد، اینجا است که طوفانى در وجودشان بر پا مى شود، وجدانشان تحت فشار شدیدى قرار مى گیرد و بیدار مى گردد، انقلابى در درون جانشان صورت مى گیرد، شرمنده مى شوند، احساس حقارت مى کنند و براى طرف مقابل، عظمت قائل مى شوند.
اینجا است که کینه ها و عداوت ها، با طوفانى از درون جان برخاسته و جاى آن را محبت و صمیمیت مى گیرد.
بدیهى است، این یک قانون غالبى است نه دائمى، زیرا همیشه اقلیتى هستند که از این روش سوء استفاده مى کنند، و تا زیر ضربات خرد کننده شلاق مجازات قرار نگیرند، آدم نمى شوند و دست از اعمال زشت خود بر نمى دارند.
البته حساب این گروه، جدا است و باید در برابر آنها از شدتِ عمل استفاده کرد، ولى نباید فراموش کرد که این دسته همیشه در اقلیت هستند، قانونى که حاکم بر اکثریت است، همان قانون «دَفْعِ سَیِّئَه با حَسَنَه» است.
و لذا ملاحظه مى کنیم پیغمبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) و پیشوایان معصوم(علیهم السلام) همیشه از این روش عالى قرآنى بهره مى گرفتند، فى المثل، به هنگام «فتح مکّه» که نه تنها دشمنان، بلکه دوستان، انتظار انتقام جوئى شدید مسلمین، و به راه انداختن حمام خون، در آن سرزمین کفر و شرک و نفاق و کانون دشمنان سنگدل و بى رحم را داشتند، و حتى بعضى از پرچمداران سپاه اسلام در آن روز، رو به سوى «ابو سفیان» کرده، و شعار «أَلْیَوْمُ یَوْمُ الْمَلْحَمَةِ، أَلْیَوْمُ تُسْبَى الْحُرْمَةُ، أَلْیَوْمُ أَذَلَّ اللّهُ قُرَیْشاً!»؛ (امروز، روز انتقام، روز از بین رفتن احترام نفوس و اموال دشمنان، و روز ذلت و خوارى قریش است) سر دادند، پیغمبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) با جمله «إِذْهَبُوا فَأَنْتُمُ الطُّلَقاءُ»؛ (بروید و همه آزادید)، همه را مشمول عفو خود قرار داد، رو به سوى «ابو سفیان» شعار انتقام جویانه را به این شعار محبت آمیز تبدیل فرمود که: «أَلْیَوْمُ یَوْمُ الْرَّحْمَةِ أَلْیَوْمُ أَعَزَّ اللّهُ قُرَیْشاً!»؛ (امروز روز رحمت است، امروز روز عزت قریش است)!.(1)
همین عمل چنان طوفانى در سرزمین دل هاى مکّیان مشرک، بر پا کرد که به گفته قرآن: «یَدْخُلُونَ فِی دِیْنِ اللّهِ أَفْواجاً»؛ (فوج، فوج مسلمان شدند و آئین اسلام را با جان و دل پذیرا گشتند).(2)
ولى با تمام این احوال، به طورى که در تواریخ اسلام آمده است، پیامبر(صلى الله علیه وآله) چند نفر را نام برد و از عفو عمومى مستثنا کرد، چرا که افرادى خطرناک و غیرقابل بخشش بودند، اما بقیه را ـ جز این چند نفر ـ مشمول عفو عمومى ساخت، و در ضمن، این جمله پر معنى را بیان کرد: من درباره شما همان مى گویم که «یوسف» درباره برادران خود که بر او ستم کرده بودند، گفت: «لاتَثْرِیْبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللّهُ لَکُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرّاحِمِیْنَ»؛ (امروز ملامتى بر شما نیست، خدا شما را ببخشد که او ارحم الراحمین است)!.(3)
«وَلِىّ» در اینجا به معنى «دوست»، و «حَمِیْم» در اصل به معنى «آب داغ و سوزان» است، و اگر به عرق بدن، «حمیم» گفته مى شود به خاطر گرمى آن است، و «حمام» را نیز به همین مناسبت «حمام» مى گویند، به دوستان پر محبت و گرم و داغ نیز «حمیم» گفته مى شود، و منظور در آیه همین است.
قابل توجه این که: مى فرماید: «کَأَنَّهُ وَلِىٌّ حَمِیْمٌ»؛ (گویا یک دوست گرم و صمیمى است) اشاره به این که، اگر واقعاً در صف دوستان صمیمى هم در نیاید، حداقل در ظاهر چنین خواهد بود.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.