پاسخ اجمالی:
این سوره، با بیان سرگذشت «موسى»(ع) خصوصا زمانی که طفل شیرخوارى در چنگال فرعونیان بود شروع می شود و با ذکر تاریخچه زندگی او، نوید حکومت حق و عدالت مستضعفین و درهم شکستن شوکت ظالمان را می دهد. در ادامه، داستان«قارون» آن مرد ثروتمند مستکبر را که تکیه بر علم و ثروت خود داشت، بازگو مى کند. و در خلال این دو داستان، درس هاى زنده و ارزنده اى از توحید، معاد، اهمیت قرآن، حال مشرکان در قیامت، مسأله هدایت و ضلالت و پاسخ به بهانه جوئى هاى افراد ضعیف، آمده است.
پاسخ تفصیلی:
معروف این است که، این سوره در «مکّه» نازل شده است، بنابراین، محتواى کلّى و خطوط اصلى آن، همان محتوا و خطوط سوره هاى مکّى است.(1)
گرچه بعضى از مفسران، آیه 85 این سوره، یا آیه 52 تا 55 را استثناء کرده اند و معتقدند اوّلى در «جحفه» (سرزمینى است میان «مکّه» و «مدینه») و پنج آیه دیگر در مدینه نازل شده است، ولى دلیل روشنى بر گفته آنان در دست نیست. شاید محتواى آیات پنج گانه، که سخن از «اهل کتاب» مى گوید و اهل کتاب بیشتر ساکن «مدینه» بوده اند، سبب چنین تصورى شده است، در حالى که چنین نیست که قرآن در «مکّه»، تنها سخن از مشرکان بگوید، به خصوص که اهل «مکّه» و «مدینه» رفت و آمد فراوانى با هم داشتند.
البته شأن نزولى براى آیات 52 تا 55 ذکر کرده اند که، تناسب با مدنى بودن آن دارد .
آیه 85، که سخن از بازگشت پیامبر(صلى الله علیه وآله) به موطن اصلى، یعنى «مکّه» مى گوید: هیچ مانعى ندارد، به هنگام هجرت و خروجش از «مکّه» در نزدیکى این سرزمین مقدس، نازل شده باشد، چرا که پیامبر(صلى الله علیه وآله) به سرزمین «مکّه» که حرم امن خدا و مرکز خانه توحید بود، عشق مى ورزید و خداوند در این آیه به او بشارت مى دهد که سرانجام، تو را به این شهر بازمى گردانم.
بنابراین، آیه مزبور نیز مى تواند، مکّى باشد، و به فرض که در سرزمین «جحفه» نازل شده باشد، آن نیز به «مکّه» از «مدینه» نزدیک تر است.
بنابراین، نمى توان در تقسیم دوگانه آیات به «مکّى» و «مدنى» جائى براى این آیه 85 در غیر آیات مکّى باز کرد.
آرى این سوره در «مکّه» نازل شده است، در شرائطى که مؤمنین در چنگال دشمنان نیرومندى گرفتار بودند، دشمنانى که هم از نظر جمعیت و تعداد و هم قدرت و قوت، بر آنها برترى داشتند، این اقلیت مسلمان، چنان تحت فشار آن اکثریت بودند، که جمعى از آینده اسلام، بیمناک و نگران به نظر مى رسیدند.
از آنجا که، این حالت شباهت زیادى به وضع «بنى اسرائیل» در چنگال «فرعونیان» داشت، بخشى از محتواى این سوره را داستان «موسى»(علیه السلام) و «بنى اسرائیل» و «فرعونیان» تشکیل مى دهد، بخشى که در حدود نیمى از آیات این سوره را در برمى گیرد.
مخصوصاً از زمانى سخن مى گوید که، «موسى»(علیه السلام) طفل ضعیف شیرخوارى در چنگال فرعونیان بود، اما آن قدرت شکست ناپذیرى که بر سراسر عالم هستى سایه افکنده، این طفل ضعیف را در دامان دشمنان نیرومندش، بزرگ کرد، و سرانجام، آن قدر قدرت و قوت به او بخشید که دستگاه فرعونیان را در هم پیچید و کاخ بیدادگریشان را واژگون ساخت.
تا مسلمانان به لطف پروردگار، و قدرت بى انتهاى او دلگرم باشند و از فزونى جمعیت و قدرت دشمن، هراسى به خود راه ندهند.
آرى، بخش اول این سوره را، همین تاریخچه پر معنى و آموزنده تشکیل مى دهد و مخصوصاً در آغازش نوید حکومت حق و عدالت را براى مستضعفین و بشارت در هم شکستن شوکت ظالمان را، بازگو مى کند، بشارتى آرام بخش و قدرت آفرین.
مى گوید: بنى اسرائیل تا آن زمان که رهبر و پیشوائى نداشتند و در زیر چتر ایمان و توحید قرار نگرفته بودند، و فاقد هرگونه حرکت و تلاش و کوشش منسجم و متحدى بودند، زنجیر اسارت و بردگى را در گردن داشتند، اما به هنگامى که رهبر خود را یافتند، و قلب خود را به نور علم و توحید روشن نمودند ، چنان بر فرعونیان تاختند که، حکومت را براى همیشه از دست آنها بیرون آورده و بنى اسرائیل را آزاد نمودند.
بخش دیگرى از این سوره را، داستان «قارون» آن مرد ثروتمند مستکبر را که تکیه بر علم و ثروت خود داشت، بازگو مى کند که بر اثر غرور، سرنوشتى همچون سرنوشت فرعون پیدا کرد.
او در آب فرو رفت، و این در خاک، او تکیه بر قدرت نظامى و حکومت داشت و این تکیه بر ثروت.
تا روشن شود، نه «ثروتمندان مکّه»، نه «قدرتمندان مشرک» در آن سرزمین، و نه «بازیگران سیاسى» آن محیط، توانائى دارند که در برابر اراده اللّه که به پیروزى «مستضعفان» بر «مستکبران» تعلق گرفته، کمترین مقاومتى نشان دهند.
این بخش، در اواخر سوره آمده است.
و میان این دو بخش، درس هاى زنده و ارزنده اى از توحید و معاد و اهمیت قرآن، و وضع حال مشرکان در قیامت و مسأله هدایت و ضلالت و پاسخ به بهانه جوئى هاى افراد ضعیف، آمده است که، در حقیقت نتیجه اى است از بخش اول و مقدمه اى است براى بخش دوم.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.