پاسخ اجمالی:
هواپرستى سرچشمه غفلت از خدا و خلق خدا است و عامل بیگانگى از همه اصول اخلاقى است. انسان را در خویشتن فرو مى برد و از همه حقایق جهان دور مى سازد. یک انسان هواپرست جز به اشباع شهوات خویش نمى اندیشد و برای او آگاهى، گذشت، ایثار، فداکارى و معنویت مفهومى ندارد.
پاسخ تفصیلی:
روح آدمى را یا خدا پر مى کند و یا هوا، که جمع میان این دو ممکن نیست، هواپرستى سرچشمه غفلت از خدا و خلق خدا است، هواپرستى عامل بیگانگى از همه اصول اخلاقى است، و بالاخره هواپرستى، انسان را در خویشتن فرو مى برد، و از همه حقایق جهان دور مى سازد.
یک انسان هواپرست جز به اشباع شهوات خویش نمى اندیشد، آگاهى، گذشت، ایثار، فداکارى و معنویت براى او مفهومى ندارد.
رابطه این دو با هم در آیات قرآن به خوبى بازگو شده است، آنجا که مى گوید: (هرگز چشم هاى خود را از این گروه با ایمان، اما ظاهراً فقیر، برمگیر، و به خاطر زینت هاى دنیا به این مستکبران از خدا بى خبر، دیده میفکن)؛ «وَ لاتَعْدُ عَیْناکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا».
(و از آنها که قلبشان را از یاد خود غافل ساختیم اطاعت مکن)؛ «وَ لاتُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا».
(از آنها که پیروى هواى نفس کردند)؛ «وَ اتَّبَعَ هَواهُ».
(همانها که همه کارهایشان افراطى است و خارج از رویه و توأم با اسرافکارى)؛ «وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطاً». (1)
در اینجا نخست، غفلت از خدا مطرح است و به دنبال آن پیروى از هوا، و جالب این که: نتیجه آن افراط کارى هم به طور مطلق ذکر شده است.
چرا هواپرست، همیشه گرفتار افراط است، شاید یک دلیلش این باشد که: طبع آدمى در لذت هاى مادى همیشه رو به افزون طلبى مى رود، کسى که دیروز از فلان مقدار مواد مخدر نشئه مى شد، امروز با آن مقدار نشئه نمى شود، و باید تدریجاً بر مقدار آن بیفزاید.
کسى که دیروز، یک قصر مجهز چند هزار مترى او را سیر مى کرد، امروز براى او یک امر عادى است، و به همین ترتیب، در همه شاخه هاى هوا و هوس، دائما رو به افراط گام برمى دارند، تا خود را هلاک و نابود کنند. (2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.