پاسخ اجمالی:
بالاترين دشمن انسان، پيروى از هواى نفس و سخنهاى بيهوده است. هواى نفس، خواهشهاى كنترل نشده دل آدمي است كه اگر با عقل كنترل شد، خطرى ندارد؛ ولى اگر مطابق خواست دل قرار گرفت، هلاك ميشود، به همين خاطر است كه امام صادق(ع) ميفرمايد: «از هواى نفس دورى كنيد؛ همانگونه كه از دشمنانتان دورى مىكنيد، چيزى براى افرادِ بافضيلت، دشمنتر از پيروى هواى نفس و درو شدههاى زبان نيست».
پاسخ تفصیلی:
امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: «إِحْذِرُوا أَهْوَائَكُمْ كَمَا تَحْذَرُونَ أَعْدَائَكُمْ فَلَيْسَ شَىْءٌ أَعْدَى لِلرِّجَالِ مِنْ اِتِّبَاعِ أَهْوَائِهِمْ وَ حَصَائِدِ أَلْسِنَتِهِمْ»(1)؛ (امام صادق(عليه السلام) فرمودند: از هواى نفس دورى كنيد؛ همانگونه كه از دشمنانتان دورى مىكنيد، چيزى براى افرادِ بافضيلت، دشمنتر از پيروى هواى نفس و درو شدههاى زبان نيست).
بالاترين دشمن انسان، پيروى از هواى نفس و سخنهاى بيهوده و تمايلات و غرايز سركش است. هواى نفس، خواهشهاى كنترل نشده و طغيانگر دل انسان است. اگر هواى نفس تحت كنترل عقل باشد، خطرى ندارد؛ ولى اگر بى قيد و شرط و مطابق خواست دل قرار گرفت، ديگر قانون خدا و وجدان را به رسميّت نمىشناسد، نام اين خواستههاى طغيانگر «هواى نفس» است كه بزرگترين دشمن انسان است.
انسان وقتى وجود دشمن را احساس كند، سعى مىكند كه در تيررس او قرار نگيرد و براى اينكه در دام او نيفتد كارى مىكند؛ ولى متأسّفانه بسيارى در مقابل اين دشمن عكسالعملى نشان نمىدهند و از هواى نفس خود پيروى مىكنند و از آن بالاتر بسيارى هستند كه هواى نفس، امير و فرمانده آنهاست و بسيارى هستند كه هواى نفس، معبود آنهاست: «أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ»(2)؛ (آيا ديدى كسى را كه هواى نفسش را معبود خود برگزيده است؟!)، پس گاهى انسان در مقابل هواى نفس سجده مىكند.
يكى از شاخههاى توحيد، «اطاعت» است. انسان موحّد، كسى است كه غير خدا را اطاعت نكند و اطاعت از پيامبر، امام، پدر و مادر و مرجع تقليد همه به فرمان خداست؛ حال اگر مُطاع ديگرى در كنار خدا قرار دهد، شرك در عبادت است. هواى نفس گاهى قلب را بتخانه مىكند، قلبى كه بايد فقط جايگاه خدا باشد؛ ولى بتهاى مختلفى مانند عشق به مال، مقام و فرزند در آن جاى مىگيرد.
بت ساخته اى در دل و خنديدى *** بر كيش بد برهمن و بودا را
شاعر مىگويد ما بت پرستان را مذمّت مىكنيم؛ در حالىكه وقتى به دل خود نگاه مىكنيم بتخانهاى است كه در درونش انواع بتهاست.
در روايت است كه: «مَنْ أصْغَى إلَى نَاطِق فَقَدْ عَبَدَهُ»(3)؛ (كسى كه به گويندهاى گوش كند، مثل اين است كه او را عبادت مىكند). انسان وقتى به هواى نفس خود گوش مىكند در واقع او را مىپذيرد. اگر سخنگو حرف از خدا بزند قطعاً اطاعت خدا كرده و اگر سخنگو از شيطان بگويد از شيطان اطاعت كرده است.
چند نكته در اين حديث قابل توجّه است:
1. روايت تعبير به «إحْذِرُوا» مىكند و نمىگويد اطاعت نكنيد. برحذر بودن به اين معناست كه انسان هميشه حواس خود را جمع كند تا در دام نفس نيفتد و اين، بالاتر از اين است كه بگويد پيروى نكنيد.
2. روايت تعبير «أَعْدَى لِلرِّجَالِ» دارد و به نظر مىرسد مراد از آن، افراد بافضيلت و با ايمان است، يعنى براى اين افراد هم، بزرگترين دشمن، هواى نفس است. آنها بيشتر بايد از اين دشمن بترسند. تعبير معروفى كه شايد مضمون حديث باشد اين است كه: «النَّاسُ كُلُّهُمْ هَالِكُونَ إلاَّ العَالِمُونَ وَ العَالِمُونَ كُلُّهُمْ هَالِكُونَ إلاَّ الْعَامِلُونَ وَ الْعَامِلُونَ كُلُّهُمْ هَالِكُونَ إلاَّ الْمُخْلَصُونَ وَ الْمُخْلَصُونَ فِى خَطَرٍ عَظِيمٍ»(4) كه خطر عظيم، همان خطر هواى نفس است.
3. «حصائد» جمع «حصيده» و به معناى چيزى است كه از درو شدن به دست مىآيد. زبان به يك داس تشبيه شده كه چيزهايى را درو مىكند. گناهان زبان، مربوط به هواى نفس است؛ ولى چرا در روايت جداگانه ذكر شده است؟
گناهان زبان هم از قبيل هواى نفس است و جدا شدن آن در كلام امام(عليه السلام) به جهت اهمّيّت آن است؛ به اين معنا كه گناهانِ زبان، گناهانى است كه ابزار و وسيله خاصّى نمىخواهد و شب و روز و در همه حال در اختيار انسان است. خطر اين گناهان خيلى بيشتر است و حدود سى گناه كبيره از زبان صادر مىشود. هيچ گناهى مانند گناه زبان نيست، هيچ گناهى در نظر مردم كم اهمّيّتتر از گناه زبان نيست و از همه خطرناكتر اينكه هميشه در اختيار انسان است؛ ولى متأسفانه قُبح آن گناهان از بين رفته است.
در روايت آمده است كه: «پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) در مورد زبان و خطرات زبان صحبت مىكرد، عربى عامّى گفت: «أَفَنُؤَاخِذُ بِمَا نَتَكَلَّمُ؟» (آيا به خاطر آنچه را كه با زبان مىگوييم مؤاخذه مىشويم؟) پيامبر در جواب فرمود: «وَ هَلْ تَكُبُّ النَّاسَ عَلَى مَنَاخِرِهُمْ فِى النَّارِ إلَّا حَصَائِدُ ألْسِنَتِهِمْ»؛ (تو مىگويى سخنان ما جزء اعمالى است كه مورد مؤاخذه قرار مىگيرد، من مىگويم بيشترين عامل دوزخى شدن كه به رو انسانها را در جهنّم مىاندازد، گناهان زبان است)».(5)
بنابراين دليل اهمّيّت گناهان زبان سه چيز است:
1. تعداد گناهان اين عضو از اعضاى ديگر بيشتر است و حدود سى گناه كبيره از زبان سر مىزند.
2. وسيله اين گناه به آسانى در اختيار همه است.
3. قُبح گناهان زبان از بين رفته است.(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.