قبله و طریق و شریعت اختصاصی هر یک از ادیان، تاییدی بر پلورالیسم

آیا شریعت و منهاج و قبله اختصاصی هر یک از شرایع تاییدی بر پلورالیسم است؟

اولا: قرآن در آیات دیگر اشاراتی به تحریف انجیل و تورات و همچنین انحراف عقاید اهل شرایع گذشته از مسیر اصلی دارد؛ در آیاتی دیگر فقط اسلام را دین کامل می داند و دیگران را به سوی خویش دعوت می کند و مخالفان خویش را سرزنش می کند. وقتی قرآن عقاید اهل کتاب را انحرافی و باطل می داند و فقط به خود دعوت می کند، نمی توان گفت مشروعیت شرایع گذشته را تایید می کند.
ثانیا: دین الهی دینی است واحد که به صورت شریعت های متعدد ظهور یافته است. پیامبر هر عصری آن خطوط کلی را به انضمام خطوطی جزئی در فروع احکام بیان کرده است، که در آیه 48 سوره مائده از آن تعبیر به شریعت و منهاج شده است. این خطوط جزئی بر حسب شرایط و استعداد امت ها در طول تاریخ تغییر کرده است در حالی که آن خطوط کلی ثابت مانده است. بنابراین اختلاف شریعت و منهاج هر یک از انبیای اولواالعزم‌‌(ع) با دیگر شرایع و مناهج، به معنای اختلاف خطوط جزئی و متغیر شریعت آن هاست، نه اختلاف در خطوط کلی. در نتیجه کسی که شریعت اسلام محمدی(ص) را می‌ پذیرد، در حقیقت به رهاورد حقیقی و بدون تحریف انبیای گذشته مانند موسی و عیسی‌‌(ع) ایمان آورده و تنها در شریعه و منهاج، با آن ها تفاوت دارد.
ثالثا: از آنجا که هر پیامبر اولواالعزمی شریعت و منهاجی مستقلّ دارد، شریعت پیامبر پیشین، با آمدن شریعت پیامبر جدید نسخ می‌ شود. اینکه هر امتی منهاج و قبله‌ ای دارد از اصول دین و احکام تکوینی تغییرناپذیر نیست و از فروع دین بوده و به حسب گونه‌ گونی احوال و مصالح امت ها مختلف است که در این باره باید تسلیم وحی بود، هرچند حکمت آن بر مردم پوشیده باشد.

 

ارسال «پیامبران و شرایع متعدّد» از سوی خداوند، سرمنشاء و دلیل پلورالیسم! (همه از سوی خدا است)

آیا ارسال پیامبران و شرایع متعدّد از سوی خداوند، دلیلی بر تایید پلورالیسم است؟

قرآن از سویی تاکید بر تحریف انجیل و تورات دارد و از سوی دیگر فقط اسلام را دین کامل می داند و به سوی آن دعوت می کند؛ پس قرآن مشروعیت کنونی شرایع گذشته را تایید نمی کند.
اساساً در فرهنگ قرآن خبری از کثرت ادیان نیست، بلکه دین الهی دینی است یگانه و ثابت و مشترک بین همه ی شرایع که عبارت است از خطوط کلی اعتقادی، اخلاقی و فقهی که «اسلام» نامیده می شود. پیامبر هر عصری آن خطوط کلی را به انضمام جزئیاتی در فروع احکام بیان کرده که شریعت و منهاج نامیده می شود و شریعت پیامبر پیشین، با آمدن شریعت پیامبر جدید نسخ می‌ شود. این دین واحد که در قالب شرایع متعدد ظهور کرده، سیری تکاملی داشته و به کاملترین شرایع یعنی اسلام محمدی(ص) ختم شده است. از این رو انسان ها از نظر «شریعت و منهاج» امت‌ هایی متعدّد و از نظر «دین» امّتی واحدند.
بنابراین لزوم ایمان به شریعت ختمی از چند جهت است: اولا رها کردن کاملترین شرایع معقول نیست؛ ثانیا لازمه ی تسلیم خدا بودن تسلیم در برابر شریعت ختمی است؛ ثالثا شرایع پیشین نسخ شده اند.

امتحان الهی برای همه یا عدّه ای خاصّ؟!

چرا امتحان الهي فقط مخصوص بعضي هاست؟ و بقيه در اين مورد بايد استثنا شوند؟!

امتحان يك سنّت الهى است كه در تمام امت هاى پيشين جارى بوده است و حتّى شامل انبياء بزرگ الهی نیز شده است. آنها نیز با شديدترين و سخت‏ ترين آزمايش ها روبرو بوده اند. این سنّت الهی نسبت به بندگان یكسان نیست؛ خداوند بعضی را با سختی و تلخی، گرسنگی و تهی دستی، یا بیماری و ناراحتی می آزماید و برخی را با مال و ثروت، قدرت و ریاست، یا خوبی و آسایش آزمایش می كند.

ضرورت «آزمایش» انبیای الهی؟!

اگر آزمايش الهي براي پرورش است، انبياء كه انسان هاي كاملی هستند، چرا آزمايش مي شوند؟!

انبیاء نیز بسیاری از کمالات را در دنیا و در بوته آزمایشات الهی به دست می آورند. هر انسانی کمال ویژه خود را دارد و مدارج کمال برای انسانهای مختلف متفاوت است؛ کسانی که زمینه و بهره بیشتری از مقدمات و استعدادهای معنوی دارند، هدفهای تعالی بالاتری برای آنها تعیین می شود. بنابراین از آنجا كه نظام حيات در جهان هستى نظام تكامل و پرورش است، تمامى موجودات زنده این مسير را مى‏ پيمايند. طبق اين قانون عمومى، همه مردم آزمايش می شوند تا استعدادهای نهفته در وجودشان شكوفا شوند. هر فردی به تناسب شخصيت خود در بوته آزمايش قرار می گيرد؛ تا در روند حركت خويش به تكامل راه یابد.
علاوه بر بحث تکامل، ابتلاء انبیای الهی حکمت های دیگری نیز دارد؛ پیامبران الهی باید در هر زمان برای مقابله با جریانات و حوادث گوناگون از آمادگی کافی برخوردار باشند؛ آزمايش های گوناگون، فراز و نشيب ها و سختي های زندگی، سبب ایجاد روحيه مقاومت و بالا رفتن تحمّل این مردان الهی در مسیر تبلیغ می شود. ضمن اینکه به وسیله این امتحانات، برتری و فضیلت انبیای الهی بر همگان روشن می گردد و با مردم اتمام حجت می شود که موفقیت در برابر امتحانات الهی ممکن و شدنی است.

بی عدالتی در نادیده گرفتن «حقّ خودکشی»!

چرا خدا «حقّ خودکشی» را از انسان سلب کرده است؟!

انسان ذاتا عاشق کمال است و کسی که خودکشی می کند به یک اختلال روانی دچار است و راه كمال را گم كرده است؛ لذا باید درمان شود نه اینکه کار او حق محسوب شود و جلوگیری از آن سلب حق باشد. ضمن اینکه خودکشی تنها یک مسئله فردی نیست و صدمات جدی روحی، عاطفی، اقتصادی و... به بستگان، نزدیکان و اجتماع انسانی وارد می نماید؛ لذا بجای اعتراض به حکم خودکشی باید عوامل آن مثل مشکلات اقتصادی و عدم ایمان و... را شناسایی و برطرف کرد.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قالَ الصّادقُ عليه السّلام :

مَنْ ذُکِرْنا عِنْدَهُ فَفاضَتْ عَيْناهُ حَرَّمَ اللّهُ وَجْهَهُ عَلَى النّارِ.

نزد هر کس که از ما (و مظلوميت ما) ياد شود و چشمانش پر از اشک گردد، خداوند چهره اش را بر آتش دوزخ حرام مى کند.

بحارالانوار، ج 44، ص 285