پاسخ اجمالی:
خداوند قدرت بخشش مستقیم را دارد؛ امّا خود برای ایجاد امید و شایستگی بیشتر در شفاعت شونده جهت توبه و نیز برای ترفیع مقام توبه کننده و هر بنده ای شفاعت را جعل فرموده است. شفاعت در شکل صحیح که مد نظر قرآن و روایات می باشد، در عرض توبه نیست تا با وجود یکی، توجیهی برای عملکرد دیگری وجود نداشته باشد. بلکه شفاعت از طرف خود خداوند متعال به عنوان یکی از راه های توبه معرفی شده است تا شفاعت شونده امید بیشتری به بخشش خداوند پیدا کند. در واقع شفاعت بر محور دگرگونى موضع «شفاعت شونده» دور مى زند؛ يعنى شخص شفاعت شونده به کمک شفیع خود را در وضع مطلوبى قرار دهد كه شايسته و مستحق بخشودگى گردد و در مسیر کمال قرار گیرد. ضمن اینکه طبق برخی روایات شفاعت برای همه انسانها، اعم از گناه کار و نیکوکار مفید است و می تواند باعث افزایش مقام و عامل مؤثری در کمال باشد.
پاسخ تفصیلی:
معنای لغوی «شفاعت»، ضمیمه کردن و پیوند دادن چیزی به چیز دیگر(1) و معنای اصطلاحی آن به واسطه شدن یکی از آفریده های خداوند میان آن وجود مقدس و آفریده ای دیگر برای رساندن خیری به او یا دفع شری از اوست.(2) گناهکاری که مورد شفاعت قرار می گیرد، دچار تحول می گردد بدین معنا که دیگر نه سزاوار کیفر و مجازات که مستحق غفران و بخشش است. البته چنین شخصی اسباب و مقدمات اینکه مورد رحمت الهی قرار بگیرد، عذاب از او ساقط شود و حتی درجات رشد معنوی اش افزوده گردد را در وجود خود دارد، اما این مقدمات به صورت ناقص در وجود او مستقرند و تنها با منضم شدن به شفیعی که شرایط شفاعت را دارا می باشد، مشمول رحمت کامل الهی قرار می گیرد.(3)
یکی از مهمترین شبهاتی که حول مسأله شفاعت مطرح می شود، امکان بخشش مستقیم و بی واسطه بندگان توسط خداوند است؛ بدین بیان که گفته می شود: ما می دانیم که خدا به همه چیز آگاه است و دوست دارد که بندگانش را ببخشد و مانعی هم بر سر بخشش او نیست. در این صورت چه نیازی به شفاعت دیگران برای این کار است؟
پاسخ این سؤال را در ادامه ذیل چند عنوان ارائه می دهیم:
توضیحی پیرامون ماهیت شفاعت
این سؤال در حقیقت از عدم شناخت معنای صحیح شفاعت ناشی می شود. اگر ما از شفاعت اولیاء الهی چنین تصوری داشته باشیم كه علم خدا را مى توان تغيير داد و مجهولى را درباره شفاعت شونده براى او روشن ساخت؛ یا اگر نگاه ما به شفاعت این گونه باشد که مبدأ و منشأ قدرتی غير از خداوند در جهان وجود داشته باشد كه بتوان روى آن تكيه كرد و خشم او را به وسيله آن فرو نشاند و يا محبّت او را به سوى خود جلب كرد؛ يا اگر معتقد باشيم كه خداوند ممكن است نياز به موقعيّت بعضى از بندگان خود داشته باشد و به خاطر اين نياز، شفاعت او را درباره مجرمى بپذيرد و يا اگر باورمان این باشد که خداوند ممکن است از نفوذ وسايطى بهراسد و شفاعت آنها را بپذيرد، همه اينها ما را از اصل توحيد در صفات خدا دور مى سازد و در درّه شرك و بت پرستى پرتاب مى نمايد و یقینا خداوند به چنین شفاعتی نیاز ندارد.(4)
اما اينها همه خاصيت شفاعت در عرف عام و معناى نادرست آن است و شفاعت در شكل صحيح، هيچ يك از اين عيوب را به خود راه نمى دهد؛ زیرا شفاعت در شکل صحیح که مد نظر قرآن و روایات می باشد بر محور دگرگونى و تغيير موضع «شفاعت شونده» دور مى زند. يعنى شخص شفاعت شونده موجباتى فراهم مى سازد كه از يك وضع نامطلوب و درخور كيفر بيرون آمده و به وسيله ارتباط با شفيع، خود را در وضع مطلوبى قرار دهد كه شايسته و مستحق بخشودگى گردد و در مسیر کمال قرار گیرد و ايمان به اين نوع شفاعت در واقع يك مكتب عالى تربيتی و وسيله اصلاح افراد گناهكار و آلوده و بيدارى و آگاهى است.(5)
چرایی نیاز توبه کاران به شفاعت؟
توبه و شفاعت در عرض هم نیستند که با وجود یکی نیازی به دیگری نباشد. شفاعت یکی از راه های توبه است و از طرف خداوند به عنوان راهی برای بازگشت وضع و جعل شده است. حکمت جعل شفاعت از سوی خداوند برای بندگان هم این است که شفاعت شونده در وضعیت بهتری از حیث امید به بخشش و مراتب توبه قرار گیرد و در پیشگاه معبود خود از مقامات شفاعت کننده برای خویش وسیله و اعتبار بیشتری کسب کرده و خود را خس بی ارزشی نپندارد که توبه او ارزشی نزد خدا ندارد.
برای توضیح بیشتر می گوییم که توبه شرايطى دارد و چه بسا انسان موفق به انجام شرائط آن نشود. زيرا در چندين آيه از «قرآن مجيد» شرط توبه اصلاح گذشته بيان شده، يعنى كسى كه ساليان دراز مرتكب گناهى شود و بعد نادم گردد و از در توبه درآيد بايد خطاهاى گذشته را هرچند «حقّ الله» بوده با اعمال نيك خود جبران كند و اگر «حقّ الناس» بوده همه را تا آخر بپردازد، بنابراين «توبه» برخلاف آنچه تصور مى شود تنها ندامت نيست. چه بسا خطاكارانى كه موفق به اين جبران و اصلاح نمى شوند، در حالى كه ندامت و پشيمانى سراسر وجود آنها را فرا گرفته است. چنین اشخاصی اگر به شفاعت دل نبندند از آمرزش الهى مأيوس شده و اين يأس، آنها را غرق در گناهان بيشتر مى كند.
علاوه بر آن ممكن است كسى به گناهى آلوده باشد و هنوز توفيق توبه و ندامت براى او حاصل نشده باشد. چنین شخصی اگر احساس كند كه امكان دارد در قيامت شفيعان دست او را بگيرند، به شرط اينكه گناهان ديگر را ترك كند و يا كارهاى خير و مثبتى انجام دهد همين معنا لااقل سبب تشويق او به ترك گناهان ديگر و انجام اعمال خير خواهد شد.(6)
با توجه به آنچه تا اینجا گفته شده روشن مى شود كه چرا - با اینکه توبه طبق اعتقادات مسلم مذهبی به تنهایی موجب آمرزش گناهان می گردد - توبه كاران به شفاعت نیز نيازمندند. دليل اين موضوع همان طور که شرح دادیم به این برمی گردد که توبه كاران براى افزايش مقامات معنوى و پرورش و تكامل و ارتقاء مقام، نياز به شفاعت دارند؛ اگر چه نيازشان به بخشش و آمرزش در زمينه جرم و گناه با «توبه» بر آورده شده باشد.
اشتباه بزرگى كه براى بسيارى در زمينه تاثير توبه رخ داده موجب اين گونه اشكالات مى شود و آن اينكه تصورشان اين است كه توبه و ندامت و پشيمانى از گناه مى تواند انسان را به حالت قبل از گناه در آورد در حالى كه ندامت از گذشته و تصميم نسبت به آينده تنها مرحله نخستين توبه است و درست همانند دارويى است كه بيمارى را قطع مى كند، بديهى است با قطع تب و از بين رفتن ريشه بيمارى، اگر چه بيمار بهبودى يافته و سالم شده، ولى هرگز به حال يك انسان عادى در نيامده است، بلكه بايد مدتها به تقويت بنيه جسمى خود بپردازد، تا به مرحله قبل از بيمارى برسد.
به تعبير ديگر توبه مراحلى دارد، و ندامت از گناه و تصميم براى پاك بودن در آينده تنها مرحله نخستين آن است. مرحله نهايى آن به اين حاصل مى شود كه توبه كار از هر نظر به حالت روحانى قبل از گناه در آيد و در اين مرحله است كه شفاعت شافعان و پيوند و ارتباط با آنها مى تواند اثر بخش باشد.(7)
شاهد زنده براى این سخن، همان است که در آیات مربوط به استغفار مى بینیم علاوه بر توبه شخص مجرم، استغفار پیامبر(صلى الله علیه وآله) شرط پذیرش توبه قرار داده شده است.(8) همچنین در مورد استغفار یعقوب(علیه السلام) برای فرزندانش بعد از توبه از کاری که با برادرشان یوسف(علیه السلام) کرده بودند.(9)
ویژگی های تربیتی و رشددهنده شفاعت
اگر هدف از شفاعت فقط بخشش گناهکاران بود در این صورت با توبه نیز این بخشش مستقیما از سوی خداوند صورت می پذیرد و نیازی به شفاعت نبود اما همان طور که اشاره هم کردیم آنچه در بحث شفاعت اهمیت دارد مسأله امید بخشی به بندگان و تقویت اراده آنها است. به عبارت دیگر كسانى كه مرتكب جرائم سنگينى مى شوند از يك سو گرفتار ناراحتى وجدان و از سوى ديگر گرفتار يأس از بخشودگى در پيشگاه خدا مى گردند و چون راه بازگشت را به روى خود مسدود مى يابند عملا حاضر به هيچ گونه تجديد نظر در رفتار خود نيستند و با توجه به تيره شدن افق آينده در نظرشان، ممكن است دست به طغيان و سركشى بيشتر بزنند و يك نوع آزادى عمل براى خود تحت اين عنوان كه رعايت مقررات براى آنها سودى ندارد، قائل شوند؛ درست همانند بيمارى كه از بهبودى مايوس شده و سد پرهيز را به كلى شكسته است چون آن را بى دليل و فاقد تاثير مى داند.
گاه ناراحتى وجدان كه ناشى از اينگونه جرائم است موجب اختلالات روانى و يا موجب تحريك حس انتقام جويى از جامعه اى كه او را چنين آلوده كرده است نیز مى گردد و به اين ترتيب گناهكار مبدل به يك عنصر خطرناك و كانون ناراحتى براى جامعه مى شود. اما ايمان به شفاعت روزنه اى به سوى روشنايى به روى او مى گشايد و اميد به آمرزش، او را به كنترل خويش و تجديد نظر و حتى جبران گذشته تشويق مى كند. حس انتقام جويى در او تحريك نمى گردد و آرامش روانى به او امكان تبديل شدن به يك عنصر سالم و صالح مى دهد.
بنابراين اگر بگوئيم توجه به شفاعت به معناى صحيح، يك عامل سازنده و بازدارنده است كه مى تواند از يك فرد مجرم و گناهكار فرد صالحى بسازد گزاف نگفته ايم. لذا مشاهده مى كنيم كه حتى براى زندانيان ابد، روزنه شفاعت و بخشودگى در قوانين مختلف دنيا باز گذارده شده است مبادا ياس و نوميدى آنها را مبدل به كانون خطرى در درون خود زندان ها كند و يا گرفتار اختلال روانى سازد!(10)
عدم اختصاص شفاعت به گناهکاران
علاوه بر آنچه گفته شد، طبق برخی روایات شفاعت اختصاص به گناهکاران ندارد و مفید به حال همه انسان هاست و می تواند باعث افزایش مقام و عامل مؤثری در کمال باشد؛ چنان که در روايت معروفى كه از امام باقر(علیه السلام) نقل شده مى خوانيم: «مَا أَحَدٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ إِلَّا وَ هُوَ مُحْتَاجٌ إِلَى شَفَاعَةِ مُحَمَّدٍ يَوْمَ الْقِيَامَة»(11)؛ (همه انسانها از اولین و آخرین در روز قیامت به شفاعت حضرت محمد نیازمند می باشند).
به اين ترتيب حتى كسانى كه از گناه توبه كرده اند و جرم آنها بخشوده شده، باز نياز به شفاعت دارند و اين در صورتى ممكن است كه اثر شفاعت دو جانبه باشد و افزايش مقام را نيز شامل شود. و اگر در بعضى از روايات مى خوانيم نيكوكاران نياز به شفاعت ندارند، منظور نفى آن نوع شفاعت است كه در مورد مجرمان و گناهكاران مى باشد.
از سوى ديگر چنان که از روایت فوق نیز برداشت می شود حقيقت شفاعت ضميمه شدن موجود قوی ترى به موجود ضعيف تر براى كمك به او است و از آنجا که پیامبر(صلی الله علیه وآله) در بالاترین رتبه نزد پروردگار قرار دارد همه انسان ها برای کمال خود به کمک ایشان نیاز دارند. اين كمك ممكن است براى افزايش نقاط قوت باشد و نيز ممكن است براى پيرايش نقاط ضعف.(12)
بنابراين شفاعت به دلائل مختلف اثر چندگانه دارد و انحصار به زدودن آثار جرم و گناه ندارد.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.