آه سوزان على عليه السّلام در كنار قبر زهرا سلام الله عليها
شرح خطبه 202 نهج البلاغه
آيت الله العظمی مکارم شیرازی
از سخنان امام امير المؤمنين عليه السّلام، خطبه ای است كه به هنگام دفن سيده زنان جهان، فاطمه سلام الله عليها، خطاب به رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله، در كنار قبر پيامبر (ص) بيان كرد؛ روي عنه أَنّه قاله عند دفن سيّدة النساء فاطمة عليها السلام، كالمناجي به رسول اللَّه صلى الله عليه و آله عند قبره:[1]
«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّي، وَ عَنِ ابْنَتِكَ النَّازِلَةِ فِي جِوَارِكَ، وَالسَّرِيعَةِ اللِّحَاقِ بِكَ، قَلَّ، يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي، وَرَقَّ عَنْهَا تَجَلُّدِي، إِلَّا أَنَّ فِي التَّأَسِّي لِي بِعَظِيمِ فُرْقَتِكَ، وَ فَادِحِ مُصِيبَتِكَ، مَوْضِعَ تَعَزِّ، فَلَقَدْ وَسَّدْتُكَ فِي مَلْحُودَةِ قَبْرِكَ، وَ فَاضَتْ بَيْنَ نَحْرِي وَ صَدْرِي نَفْسُكَ، "فَإِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ"[2] فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ، وَ أُخِذَتِ الرَّهيِنَةُ! أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ، وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ إلَى أَنْ يَخْتَارَ اللَّهُ لِي دَارَكَ الَّتي أَنْتَ بِهَا مُقِيمٌ. وَ سَتُنَبِّئُكَ ابْنَتُكَ بتَضَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِهَا، فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ، وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ، هذَا وَ لَمْ يَطُلِ الْعَهْدُ، وَ لَمْ يَخْلُ مِنْكَ الذِّكْرُ، وَالسَّلامُ عَلَيْكُمَا سَلامَ مُوَدِّعٍ لَاقَالٍ وَ لَاسَئِمٍ، فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَةٍ، وَ إِنْ أُقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِما وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرينَ».[3]
ترجمه: سلام و درود بر تو اى رسول خدا از سوى خودم و از سوى دخترت (زهرا) كه هم اكنون در جوار تو فرود آمده و به سرعت به تو ملحق شده است. اى رسول خدا! از فراق دختر برگزيده و پاكت پيمانه صبرم لبريز شده و طاقتم از دست رفته است، هرچند پس از رو به رو شدن با غم بزرگ فراق و مصيبت دردناك تو، اين مصيبت براى من قابل تحمّل شده است. [فراموش نمى كنم] من تو را با دست خود در ميان قبر نهادم و هنگام رحلتت، روح تو در ميان گلو و سينه من روان شد. پس ما "از خداييم و به سوى او باز مى گرديم". [اى رسول خدا] امانتى كه به من سپرده بودى هم اكنون بازپس داده شده و گروگانى كه نزد من بود گرفته شد. ولى اندوهم جاودانى است و شبهايم همراه بيدارى و بى قرارى؛ تا آن زمان كه خداوند منزلگاهى را كه تو در آن اقامت گزيده اى برايم برگزيند [و به تو ملحق شوم]. [اى رسول خدا] به زودى دخترت تو را آگاه خواهد ساخت كه امّت تو در ستم كردن به وى دست به دست هم داده بودند.[4]
سرگذشت دردناك او را بى پرده از او بپرس و خبر اين حوادث را از وى بگير.
اين حوادث دردناك در زمانى رخ داد كه هنوز مدّت زيادى از رحلت تو نگذشته و يادت فراموش نگشته بود. درود خدا بر شما هردو باد، درود و سلام وداع كننده؛ نه سلام [و وداع] ناخشنود خسته دل. اگر از كنار قبرت باز گردم به سبب ملالت نيست و اگر اقامت گزينم و گريه و زارى سر دهم هرگز به جهت سوءظن به وعده نيك خداوند در مورد صابران و شكيبايان نمى باشد.
خطبه در يك نگاه
اين گفتار امام عليه السّلام به قدر كافى گوياست. سخنى است كه از سوز دل مولا عليه السّلام به هنگام دفن حضرت فاطمه زهرا عليها السّلام حكايت می کند. درد دلى است پر سوز و گداز كه مولا عليه السّلام با پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله درباره مصائب زهرا عليها السّلام از يك سو و مصيبت خودش به سبب فراق زهرا عليها السّلام از سوى ديگر دارد و بخشى از حقايق مهم تاريخى صدر اسلام را به صورت غيرمستقيم، امّا گويا و پرمعنا منعكس مى كند.
شرح و تفسير: آه سوزان على عليه السّلام در كنار قبر زهرا عليها السّلام
همان گونه كه در بالا آمد، امام عليه السّلام اين سخنان پرسوز و گداز را هنگامى مى گويد كه جسم پاك زهراى مرضيه عليها السّلام را با دست خود در قبر مى گذارد. سخنانى كه از يك سو دليل بر عظمت بانوى اسلام فاطمه زهرا عليها السّلام و از سوى ديگر نشانه شدّت ناراحتى على عليه السّلام از فراق جانگداز اوست.
امام عليه السّلام در بيان اين عبارات، بهترين و مناسب ترين مخاطب؛ يعنى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله را انتخاب كرده و با او درد دل مى كند و سخن خود را از اينجا شروع مى كند: «سلام و درود بر تو اى رسول خدا (ص)! از سوى خودم، و از سوى دخترت (زهرا) كه هم اكنون در جوار تو فرود آمده، و به سرعت به تو ملحق شده است؛ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّي، وَ عَنِ ابْنَتِكَ النَّازِلَةِ فِي جِوَارِكَ، وَالسَّرِيعَةِ اللِّحَاقِ بِكَ».
با اينكه محتواى سخنان امام عليه السّلام، شكوائيه دردناكى است؛ ولى ادب كلام ايجاب مى كند كه از سلام و درود بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله شروع كند.
جمله «النَّازِلَةِ فِي جِوَارِكَ» نشان مى دهد كه قبر بانوى اسلام در كنار قبر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بود و نظريه كسانى كه قبر مقدّس آن حضرت را در خانه اش مى دانند، تقويت مى كند.
البتّه ممكن است دفن در بقيع را نيز در جوار پيامبر صلّى اللّه عليه و آله محسوب كنيم يا جوار را به معناى همسايگى روحانى و معنوى در بهشت بدانيم؛ ولى معناى اوّل با ظاهر عبارت سازگارتر است و روايات متعددى نيز آن را تأييد مى كند.
در روايتى كه مرحوم كلينى در كافى آورده است مى خوانيم: يكى از بزرگان اصحاب به نام احمد بن محمد بن ابى نصر مى گويد: از امام على بن موسى الرضا عليه السّلام در مورد مكان قبر حضرت فاطمه عليها السّلام سؤال كردم، فرمود: «دُفِنَتْ في بَيْتِها فَلَمّا زادَتْ بَنُو امَيَّةَ في الْمَسْجِدِ صارَتْ فِي الْمَسْجِدِ؛[5] آن حضرت را در خانه اش دفن كردند و هنگامى كه بنى اميه مسجد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را توسعه دادند، خانه آن حضرت در مسجد قرار گرفت».
جمله «وَالسَّرِيعَةِ اللِّحَاقِ» اشاره پرمعنايى به مصائب شديد حضرت فاطمه زهرا عليها السّلام دارد كه او را در بهترين سالهاى جوانى به ديار باقى منتقل ساخت و فاصله آن با رحلت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله طبق بعضى روايات 45 روز و مطابق برخى 75 روز و طبق روايت ديگرى 95 روز بوده است و در روايات غير مشهورى 4 ماه و 6 ماه نيز گفته شده است.
سپس امام عليه السّلام در ادامه، خطاب به پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله عرض مى كند: «اى رسول خدا! از فراق دختر برگزيده و پاكت، پيمانه صبرم لبريز شده و طاقتم از دست رفته است، هرچند پس از رو به رو شدن با غم بزرگ فراق و مصيبت دردناك تو، اين مصيبت براى من قابل تحمّل شده است؛ قَلَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ[6] صَبْرِي، وَرَقَّ عَنْهَا تَجَلُّدِي،[7] إِلَّا أَنَّ فِي التَّأَسِّي[8] لِي بِعَظِيمِ فُرْقَتِكَ، وَ فَادِحِ[9] مُصِيبَتِكَ، مَوْضِعَ تَعَزِّ[10]».
اشاره به اينكه گرچه مصيبت زهرا عليها السّلام فوق العاده جانكاه است؛ ولى درد مصيبت تو از آن، سنگين تر و جانكاه تر بود و تحمّل آن، راه را براى تحمّل اين، هموار ساخت.
به يقين مصيبتى بزرگ تر از مصيبت رحلت پيامبر (ص) براى على عليه السّلام نبود. هرچند فاطمه زهرا (س) همسرى بسيار گرانقدر و بىمانند بود، امّا پيامبر (ص) به منزله پدر على عليه السّلام و افزون بر آن، رهبر، راهنما، معلم، استاد و خلاصه، همه چيز آن حضرت بود. لذا در حديثى آمده است كه پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله خطاب به على عليه السّلام فرمود: «يا أَبَا الرَّيْحانَتَيْنِ ... عَنْ قَليلِ يَنْهَدُّ رُكْناك؛ اى پدر دو گل خوشبو ... به زودى دو ستون حياتت درهم مى شكند».
هنگامى پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله رحلت فرمود على عليه السّلام فرمود: «هذا أَحَدُ رُكْنَي الَّذي قالَ لي رَسُولُ اللَّهُ؛ اين يكى از آن دو ستونى است كه پيامبر فرمود» و چون فاطمه زهرا عليها السّلام شربت شهادت نوشيد، فرمود: «هذَا الرُّكْنُ الثّاني الَّذي قالَ رَسُولُ اللَّهُ؛ اين ستون ديگرى است كه رسول اللّه فرمود».[11]
آنگاه امام عليه السّلام در شرح اين سخن مىافزايد: «[فراموش نمى كنم] من تو را با دست خود در ميان قبر نهادم و هنگام رحلتت، روح تو در ميان گلو و سينه من روان شد پس "ما از خداييم و به سوى او باز مى گرديم"؛ فَلَقَدْ وَسَّدْتُكَ[12]فِي مَلْحُودَةِ[13]قَبْرِكَ، وَ فَاضَتْ بَيْنَ نَحْرِي وَ صَدْرِي نَفْسُكَ، "فَإِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ"».
بعضى از شارحان نهج البلاغه «نفس» را در اينجا به معناى خون گرفته اند؛ زيرا يكى از معانى «نفس» خون است و گفته اند: به هنگام رحلت پيامبر خون مختصرى از دهان آن حضرت بيرون پريد و بر سينه على عليه السّلام نشست. ولى اين تفسير، بعيد به نظر مى رسد.
به هرحال قرائن نشان مى دهد - و خطبه 197 نيز دلالت دارد - كه سر مبارك پيامبر به هنگام رحلت بر سينه پاك على عليه السّلام بود و در همان حال روح پاكش به عالم بقا شتافت و از ميان سينه و گلوى على عليه السّلام گذشت. هرچند بعضى از راويان اهل سنت نقل كرده اند كه عايشه مى گويد: «سر مبارك پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله در حال رحلت بر سينه من بود». ولى اين سخن دليل معتبرى ندارد و شايد از قبيل روايات فراوانى است كه ضمن آن كوشيده اند فضائل على عليه السّلام را يك به يك به نام ديگرى ثبت كنند!
آنگاه امام بار ديگر به شرح مصيبت حضرت زهرا باز مى گردد و خطاب به پيامبر عرضه مى دارد: «[اى رسول خدا] امانتى را كه به من سپرده بودى هم اكنون باز پس داده شد و گروگانى كه نزد من بود گرفته شد. ولى اندوهم جاودانى است و شبهايم همراه بيدارى و بى قرارى. تا آن زمان كه خداوند منزلگاهى را كه تو در آن اقامت گزيده اى برايم برگزيند [و به تو ملحق شوم]؛ فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ، وَ أُخِذَتِ الرَّهيِنَةُ! أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ[14] وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ[15] إلَى أَنْ يَخْتَارَ اللَّهُ لِي دَارَكَ الَّتي أَنْتَ بِهَا مُقِيمٌ».
اين عبارت كه از شدّت اندوه على عليه السّلام در برابر حادثه غم انگيز شهادت حضرت زهرا عليها السّلام حكايت مى كند به خوبى نشان مى دهد كه تا چه حد اين بانوى عزيز در نظر على عليه السّلام گرامى و پيوند عاطفى و روحانى و معنوى آن دو به يكديگر عميق و ريشه دار بود.
تعبير به «وديعه» اشاره به همان چيزى است كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در آستانه رحلتش دست فاطمه را گرفت و در دست على عليه السّلام گذارد و فرمود: «يا أَبَاالْحَسَنِ هذِهِ وَديعَةُ اللَّهِ وَوَديعَةُ رَسُولِهِ عِنْدَك فَاحْفَظَ اللَّه وَاحْفَظْني فيها وَإِنَّك لَفاعِلُه؛ اى ابو الحسن اين وديعه خدا و وديعه رسولش محمد نزد توست، حق خداوند و حق مرا در مورد آن رعايت كن و مى دانم رعايت خواهى كرد».[16]
بعضى معتقدند كه پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله اين سخن را در شب زفاف زهرا فرمود.
جمعى از شارحان نهج البلاغه تعبير به «وديعه» را در اينجا اشاره به اين دانسته اند كه ارواح انسانى در بدنها شبيه وديعه و امانت است كه هنگام وفات بازپس گرفته مى شود؛ ولى اين تفسير در اينجا بسيار بعيد به نظر مى رسد.
يكى از معانى «رهينه» نعمت بزرگ است و حضرت زهرا بزرگترين نعمتى بود كه خدا به على عليه السّلام داده بود، تعبير بالا در اينباره به كار رفته است.
جمله «أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ» تفسيرش روشن است. زيرا هر زمان على عليه السّلام به ياد فاطمه زهرا مى افتاد غم و اندوهش تجديد مى شد و اين اندوه بزرگى بود كه سراسر زندگى على عليه السّلام را دربر گرفته بود.
جمله «وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ» كنايه از اين است كه بسيار شبها به ياد آن بانوى عزيز مى افتم و خاطره او خواب را از چشم من مى ربايد. گواه اين سخن اشعار معروفى است كه از آن حضرت در فراق حضرت زهرا عليها السّلام انشاء فرمود:
نَفْسي عَلى زَفَراتِها مَحْبُوسَةٌ | يا لَيْتَها خَرَجَتْ مَعَ الزَّفَراتِ | |
لا خَيْرَ بَعْدَكَ فِي الْحَياةِ وَإِنَّما | أَبْكي مَخافَةَ أَنْ تَطُولَ حَياتي |
جانم گرفتار مصيبت دردناك اوست و اى كاش با آه و ناله از اين تن بيرون مى آمد
بعد از تو زندگى در نظرم بى ارزش است و اگر اشك مى ريزم براى اين است كه مى ترسم بعد از تو عمرم طولانى شود [و همواره گرفتار درد فراق تو باشم].[17]
آنگاه امام عليه السّلام به گوشه اى از مصائب دردناك حضرت زهرا عليها السّلام اشاره كرده، عرضه مى دارد: «[اى رسول خدا] به زودى دخترت تو را آگاه خواهد ساخت كه امّت تو در ستم كردن به وى دست به دست هم داده بودند. سرگذشت دردناك او را بى پرده از او بپرس و خبر اين حوادث را از وى بگير. اين حوادث دردناك در زمانى رخ داد، كه هنوز مدّت زيادى از رحلت تو نگذشته و يادت فراموش نگشته بود؛ وَ سَتُنَبِّئُكَ ابْنَتُكَ بتَضَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِهَا، فَأَحْفِهَا [18] السُّؤَالَ، وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ، هذَا وَ لَمْ يَطُلِ الْعَهْدُ، وَ لَمْ يَخْلُ مِنْكَ الذِّكْرُ».
ظاهر اين است كه اين عبارات سربسته كه امير مؤمنان على عليه السّلام براى رعايت ادب در پيشگاه پيامبر آن را زياد نمى شكافد و شرح نمى دهد، اشاره به حوادث بسيار اسف انگيزى است كه پس از مدّت كوتاهى از رحلت پيامبر رخ داد؛ هجوم به خانه زهرا عليها السّلام، آتش زدن در خانه، اسقاط جنين آن حضرت و بردن امام را به زور به سوى مسجد براى بيعت. حوادثى است كه نه تنها به صورت پررنگ در تاريخ شيعه آمده، بلكه در منابع اهل سنت نيز با كمال تعجّب صريحا ذكر شده است.
واژه «تضافر» كه از ريشه «ضفر» (بر وزن ضعف) گرفته شده و به معناى تعاون و همكارى بر انجام چيزى است، اشاره به اين است كه گروهى از امّت در انجام اين جرائم شركت داشتند و از آنجا كه بسيارى با سكوتشان، اين كار را تأييد كردند، نسبت به همه امت داده شد و «هضم» در اصل به معناى ظلم كردن و شكستن است و واژه «عهد» در اينجا به معناى زمان است و معانى ديگرى نيز دارد.
اين احتمال نيز داده شده است كه عهد، اشاره به پيمانهايى باشد كه پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله در مورد خلافت على عليه السّلام و حفظ احترام اهل بيت عليهم السّلام مخصوصا دخترش زهرا سلام الله عليها و قرار دادن آنها در كنار قرآن به مقتضاى حديث ثقلين و امثال آن گرفته بود؛ يعنى مدت طولانى از اين پيمانها نگذشته بود كه گروهى از امت همه را به فراموشى سپردند و دست به جناياتى زدند كه عقل را حيران مى كند.
سرانجام امام در آخرين سخن خود خطاب به پيامبر و بانوى اسلام، زهراى مرضيه چنين مى گويد: «درود خدا بر شما هردو باد، درود و سلام وداع كننده؛ نه وداع ناخشنود خسته دل، اگر از كنار قبرت باز گردم به سبب ملالت نيست، و اگر اقامت گزينم [و گريه و زارى] سر دهم، هرگز به جهت سوءظن به وعده نيك خداوند در مورد صابران و شكيبايان نمى باشد؛ وَالسَّلامُ عَلَيْكُمَا سَلامَ مُوَدِّعٍ لَاقَالٍ[19]وَ لَاسَئِمٍ[20]فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَةٍ، وَ إِنْ أُقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِما وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرينَ».
در روايت كافى در ذيل اين سخن چنين آمده است: «واه واهاً وَالصَّبْرُ أَيْمَنُ وَأجْمَلُ وَلَوْ لا غَلَبَةُ الْمُسْتَوْلينَ لَجَعَلْتُ الْمَقامَ وَاللَّبْثَ لِزاماً مَعْكُوفاً وَلأعْوَلْتُ إِعْوالَ الثَّكْلى عَلى جَليلِ الرَّزِيَّةِ فَبِعَيْنِ اللَّه تُدْفَنُ ابْنَتُك سِرّاً وَتُهْضَمُ حَقَّها وَتُمْنَعُ إِرْثَها وَلَمْ يَتَباعَدِ الْعَهْدُ وَلَمْ يَخْلُقْ مِنْك الذِّكْرُ وَإِلَى اللَّه يا رَسُولَ اللَّه الْمُشْتَكى وَفيك يا رَسُولَ اللَّه أحْسَنَ الْعَزاء وَصَلَّى اللَّه عَلَيْك وَعَلَيْها السَّلامُ وَالرِّضْوانُ؛ آه آه! ولى شكيبايى مى كنم كه شكيبايى بهتر و زيباتر است و اگر بيم آن نبود كه نظام حاكم از جايگاه قبر تو آگاه شوند پيوسته در كنار قبر تو مى ماندم و ناله هايى همچون ناله هاى مادرى كه به داغ فرزندش گرفتار شده، براى اين مصيبت بزرگ سر مى دادم. [اى رسول گرامى] خدا مى بيند كه دخترت پنهان به خاك سپرده مى شود و حقّش [آشكارا] بر باد مى رود و او را از ارثش محروم مى كنند، حال آنكه زمان زيادى نگذشته و نامت فراموش نشده است. اى رسول خدا! اين شكايت را به درگاه حق و به نزد تو مى آورم. اى رسول خدا! تسليت مرا بپذير! درود و سلام و رضوان خدا بر تو و بر دخترت زهرا باد».[21]
از اين تعبيرات و آنچه در نهج البلاغه آمده به خوبى روشن مى شود كه حق نشناسان در زمان كوتاهى بعد از رحلت پيامبر، چه مصائبى بر اهل بيت عليهم السّلام او و عزيزترين عزيزانش وارد كردند؛ مصائبى كه على عليه السّلام را كه كوه شكيبايى و استقامت بود به لرزه درآورد و همچون مادر جوان مرده به گريه و ناله واداشت. عجب اينكه مدارك اين تهاجم بى رحمانه بر بيت وحى، در كتب اهل سنّت[22] نيز به صورت گسترده آمده است.[23]
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.