نقش عالمان شیعه در گسترش علم رجال از نگاه خاورشناسان
دکتر فروغ پارس؛ دانشیار پژوهشکده مطالعات قرآنی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، رئیس انجمن ایرانی مطالعات قرآنی و فرهنگ اسلامی (Phorough.parsa@gmail.com).
مقدمه
خورشید تابناک اسلام با طلوع خود، گستره پهناوری از عالم را نورانی کرد و پیام رسالت پیامبر عظیمالشأن اسلام(صلی الله علیه واله وسلم) در اندک زمانی توانست افزون بر شبه جزیره عربستان، قلب انبوهی از مردم سراسر جهان را مجذوب خود سازد و فرهنگ و تمدن توانمندی را بنیان گذارد.(1) تمدن اسلامی بهگواهی تاریخ، تأثیر سازندهای بر روند حیات بشری داشته و ملتهای گوناگون از آن بهرهها بردهاند.(2) قرآن کریم، بیتردید خاستگاه و مبدأ اصیل این فرهنگ مترقی و مقتدر بوده است. با اینهمه، تفسیر و توضیح کتاب خدا بیش از هرچیز بهتبیین رسول بزرگوار(صلی الله علیه واله وسلم) و امامان معصوم(علیهم السلام) نیاز دارد. در واقع، فرهنگ اسلامی مانند مجموعه باورها، دانشها، ارزشها، نمادها، هنجارها و سنّتهای اسلامی از این دو رکن عظیم (کتاب خدا و حدیث) سرچشمه گرفتهاند. با این تفصیل، حدیث و دانشهای مربوط به آن، در میان مسلمانان، اهمیت ویژهای دارد.
حدیث در لغت بهمعنای چیز نو،(3) نقیض قدیم و نیز بهمعنای خبر و مرادف کلام آمده است؛ زیرا کلام کمکم بهوجود میآید.(4) اصطلاح حدیث اما نزد دانشمندان مسلمان، بهگونهای متفاوت، ولی شبیه به هم نقلشده است. سیوطی میگوید: به قول، فعل و تقریر پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)، اصحاب و تابعین، حدیث گفته میشود؛ اگرچه برخی فقط به سخن پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) حدیث میگویند.(5) ابنحجر عسقلانی گفته است: منظور از حدیث در عرف شرعی، آن سخنی است که به پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) اضافه میشود.(6) در همان حال، شیخبهایی کلام محکمی از قول، فعل و تقریر معصوم(علیه السلام) را حدیث دانسته است.(7) علمای امامیه معتقدند: سنت، قول معصوم، فعل و تقریر اوست، نه قرآن است و نه كلام شخص عادی.(8) آن كلامی است كه دروغ در آن جایز نیست.(9) سنت در اصطلاح محدثان با حدیث مترادف و بر همان قول و فعل و تقریر معصوم(علیه السلام) و نیز صفات وی قابل اطلاق است.(10)
افزون بر این، تعاریف دیگری نیز درباره معنای اصطلاحی حدیث آمده است.(11) حدیث درعینحال که مسلمانان را بهسنّت و سیره پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) پیوند میزند، برای شناخت تفسیر، تاریخ، عقاید، اخلاق و بهویژه فقه و احکام هم بهکار میآید. حدیث معمولاً شامل دو قسمت متن و اِسناد است. متن، همان گفتار و کلماتی است که آخرین راوی آن را نقل میکند؛ بهتعبیر دیگر، کلامیاست که قوام معنای حدیث به آن است؛ خواه گفتار معصوم باشد یا حکایت کردار وی(12) و اِسناد عبارت از سلسله و زنجیره راویان است که متن حدیث را به معصوم میرسانند.(13) در واقع، شخص راوی و ناقل حدیث که مسئولیت نقل قول از راوی دیگر یا معصوم را بهعهده گرفته، باید از جهات گوناگون مورد وثوق و اطمینان قرار گیرد. بههمین دلیل، مسلمانان در جریان تلاشهای دامنهداری که برای حفظ حدیث و سنّت معصوم انجام دادهاند، برای بررسی شرایط راوی و ناقل حدیث، دانشی بهنام علم رجال را بهوجود آوردند.
در این میان، دانشمندان شیعی از همان سدههای نخست بهتدوین کتابهایی درباره رجال همت گماشتند. دیدگاه خاورشناسان درباره اهمیت و کارایی دانش رجال، البته با دیدگاه مسلمانان کاملاً متفاوت است. درواقع خاورشناسان که از سده نوزدهم، فعالیتهای بسیار اندکی در حوزه رجال بهویژه رجال شیعی داشتهاند. این جستار بهاندازه بضاعت علمی میکوشد ضمن معرفی و تبیین نقش عالمان شیعی در گسترش علم رجال، گونههای مختلف مطالعات خاورشناسان در این زمینه را بیان کند.
الف) مفهومشناسی دانش رجال
علم رجال، علمى است که اعتبار راویان حدیث را بررسی میکند تا از آن رهگذر، میزان راستی و صدق سخن ایشان مشخص شود.(14) در تعریف دیگری، علم رجال دانشی برای شناخت احوال راویان از نظر شخصیت و اوصاف آنها از لحاظ مدح و ذم بیان شده تا بدانوسیله احوال خبر واحد از جهت صحت و ضعف شناخته شود.(15) با مقایسه تعاریف گوناگونی که برای این علم مطرحشده، میتوان به این نتیجه رسید که علم رجال، احوال راویان سلسله سند را از نظر تشخیص هویت راوی و تعیین اسم و رسم و نسب و نیز از نظر احراز عدالت و وثاقت یا اثبات فسق و ضعف بررسی میکند تا بدانوسیله اعتبار سند حدیث را مشخص کند.(16) بنابراین، موضوع علم رجال، بررسى احوال راویانى است که در سلسله سندى حدیث قرار دارند.(17) پیش از این دانشی که به این موضوع میپرداخته، را علم رجال نمیگفتند؛ در واقع این اصطلاح پیش از کاربرد متداول آن در سده دوازدهم، بهندرت در مشرقالشمسین شیخ بهایی (م 1030ق) و نقدالرجال تفرشی (م سده 11) و الوافیة فی اصولالفقه ملاعبداللّه تونی، یافتشده است. اهلسنت نیز ظاهراً پیش از سده اخیر برای این علم بهجای علم الرجال از تعابیر دیگر مانند جرح و تعدیل، التاریخ، تاریخ الرواة الحدیث، الطبقات، طبقات رواة الحدیث و طبقات المحدثین استفاده میکردهاند،(18) درواقع حدیثپژوهان شیعی نیز برای اطلاع از وثاقت راویان، از گزارشهای مختلف کتابهای تاریخی، تراجم و طبقات استفاده میکردند. گفتنی است در شیعه، کتب رجالی زیادی نوشتهشده است.(19)
ب) خاورشناسان و علم رجال
پس از استواری اسلام در جزیرةالعرب، حاکمان اسلامی در دیگر نقاط جهان به فتوحاتی نائل آمدند و در اندک زمانی سرزمینهای آسیا، آفریقا و اروپا بهتصرف مسلمانان درآمد.(20) دانشمندان غربی مقارن جنگهای صلیبی و در قرون وسطی (از اواخر قرن یازدهم تا اواخر قرن سیزده، 1095-1270م) با فرهنگ و تمدن اسلامی آشنا شدند و بهتحقیق و مطالعه درباره اسلام پرداختند.(21) این مطالعات که تاحدودی نظامیافته بود و ارباب کلیسا از آنهاحمایت میکردند، رفتهرفته سامان یافت؛ چنانکه خاورشناسان بهصورت تخصصی در رشتههای مختلف علوم اسلامی مطالعه میکردند.(22) دانش رجال، بنابر تعریف مشهوری که از آن وجود دارد، از شاخههای دانش حدیث است و بهبررسی میزان اعتبار راویان حدیث میپردازد. برایناساس، ارتباط خاورشناسان با دانش رجال را لابهلای دیدگاههای حدیثی خاورشناسان یا مطالعات حدیثی در غرب باید جستوجو کرد.
ج) خاورشناسان و حدیث
بنابر گزارشهایی که خاورشناسان از مطالعات خود منتشر کردهاند، اگرچه اروپاییان در قرن هفدهم میلادی در زمینه حدیث اسلامی اطلاعات خوبی داشتهاند،(23) مطالعات گستردهتر غرب درباره حدیث، از قرن نوزدهم و با ترجمه برخی کتب حدیثی آغاز شد. درواقع، نخستین مطالعات حدیثی غربیان درپی مطالعات انتقادی درباره شرححال پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) شکل گرفت. گوستاوویل(24) (1889-1808م)، دانشمند آلمانی، نخستین اثر عالمانه از شرححال پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) را در 1843م در کنار مطالبی درباره تاریخ قرآن منتشر کرد. پس از وی، الویس اشپرنگر(25) (1878-1812م)، خاورشناس اتریشی، و نیز ویلیام میور(26) (1905-1819)، خاورشناس انگلیسی که وابسته سیاسی دولت انگلیس در هند بود، نیز سیره پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) را تدوین کردند. کتاب میور در چهار مجلد از سال 1858 تا 1861م منتشر شد. نویسندگان این آثار با این پیشفرض که پس از قرآن، حدیث مهمترین منبع برای بررسی سیره محمد(صلی الله علیه واله وسلم) و تاریخ صدر اسلام است،(27) به مطالعه درباره حدیث مسلمانان همت گماشتند. این دانشمندان اعتقاد داشتند که آیات قرآنی درباره سیره پیامبر و نیز احکام و امور دیگر بهاجمال بیان شده و صرفاً با توجه بهحدیث میتوان از تفصیل امور آگاه شد.
آرنت جان ونسینک (1936-1857م)، دانشمند هلندی، از دیگر شخصیتهایی است که بهتحقیق درباره خاستگاه حدیث و اصالت آن پرداخته است. بهاعتقاد ونسینگ، حدیث افزون بر تاریخ و فقه اسلامی، منبع عمدهای برای اصول عقاید و اعتقادات اسلامی است.(28) او میگوید قرآن اگرچه بنمایههای کلام اسلامی را دربردارد، اصول عقاید اسلامی (توحید، نبوت و معاد) از قرآن سرچشمه نگرفته، بلکه منبع اصلی آن حدیث است، که در خلال دهههای اولیه پس از رحلت پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) بهوجود آمد.(29) اگناتس گلدزیهر(30) (1850-1921م) خاورشناس پرکار مجارستانی نیز در چند مقاله و قسمت عمده کتاب مطالعات اسلامی،(31) حدیث اسلامی را بررسی کرده که نتایج مطالعات وی در سنّت خاورپژوهی بسیار تأثیرگذار بوده است.
1. اصالت و اعتبار حدیث
خاورشناسان، در اصالت و اعتبار حدیث، تردیدهایی را بیان کردهاند. بهاعتقاد میور، ویژگی شفاهیبودن انتقال حدیث (32) و نیز گرایشهای مختلف فرقهای، دو عامل عمده و زمینهساز جعل حدیث بودهاند.(33) ونسینگ هم، مجامع حدیثی را مجموعهای از مطالب عقیدتی و کلامی مربوط بهنسل تابعان میدانست که بهپیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) منسوب شدهاند و تصور میکرد غالباً در قرن سوّم هجری جعل و برساخته شدهاند.(34) درعینحال میور، اهتمام گردآورندگان مجموعههای حدیثی بر پالایش و نقادی احادیث را ستایش میکرد؛(35) بهویژه بیان نوع تحمل حدیث و نامبردن از زنجیره راویان را، دلیلی بر صداقت ایشان میدانست(36) و معتقد بود در خلال جستوجوی دقیق احادیث میتوان مطالب مفصل و معتبری درباره شرححال پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) یافت.(37) ونسینک هم میگوید: «نمیتوان بدون بررسی، حدیثی را بهدور انداخت؛ زیرا ممکن است برخی مسائل اصیل و ناب از قول پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) درباره مبادی اسلام در آن وجود داشته باشد.»(38) گلدزیهر با این پیشفرض که احادیث بهمثابه منابع تاریخی برای دوران نوزایی اسلام بهکار نمیآیند و صرفاً گرایشها و تحولات جامعه اسلامی در دوران بلوغ آن را منعکس میکنند،(39) بهسراغ احادیث در منابع اسلامی رفته و درباره علل و انگیزههای جعل حدیث، مطالب مفصلی بیان کرده است. گلدزیهر معتقد است: «با معیارهای علمی تنها بخش کوچکی از محتوای تألیفات رسمی، واقعاً چنان قدمتی که ادعا میکنند دارند».(40)
چند دهه پس از گلدزیهر، یوزف شاخت که بیشتر مطالعات وی بر احادیث فقهی متمرکز است، ادعا میکند اساساً همه احادیث منسوب به پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) جعلی هستند.(41) شاخت در کتاب مبادی فقه اسلامی،(42) نظرات حدیثی خود را بهتفصیل بیان کرده است. طیفی از حدیثپژوهان غربی البته دیدگاههای افراطی شاخت را نپذیرفتند و ایدههای میانهروتری را مطرح کردند. برای مثال هارالد موتسکی، معتقد است گلدزیهر و شاخت نتایج مطالعات خود را درباره بخش کوچک و خاصی از احادیث به همه احادیث تعمیم دادهاند و با روشهای نوین نقادی حدیث میتوان اصالت و اعتبار بسیاری از احادیث اسلامی را ثابت کرد.(43)
2. خاستگاه و اصالت اِسناد
در سنت رایج مسلمانان، حدیث شامل دو قسمت متن و اِسناد است. براساس دیدگاه لغتشناسانی همچون ابنمنظور و جوهری، اِسناد در لغت برگرفته از سند بهمعنای تکیهگاه، بخش بالایی دامنه کوه و نیز بالارفتن است، اما در اصطلاح علوم حدیث، به دو معنا بهکار رفته: نخست بهمعنای بالابردن و نسبتدادن سخن به گوینده آن و دیگر بهمعنای طریقى به گوینده سخن که پیش از متن حدیث قرار مىگیرد. به بیان دیگر، همان زنجیره تشکیلشده از راویان تا معصوم (پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و اهلبیت ایشان(علیهم السلام)) که به آن سند، إسناد یا سلسله اِسناد نیز گفته میشود.(44)
مسلمانان در جریان تلاشهای دامنهداری که برای حفظ حدیث و سنّت معصوم انجام دادهاند، نظام اسانید را پایهگذاری کردند. در واقع، سلسله اِسنادی که برای هر حدیث نقل میشود، از نظر حدیثشناسان اسلامی اهمیت زیادی دارد و غالباً هر حدیث را با توجه بهکاملبودن، یعنی اتصال راویان و نیز وثاقت مجموعه راویان ارزیابی میکنند. خاورشناسان غالباً به اسانید حدیث اعتماد نمیکردند، بهگونهای که در خوشبینانهترین حالت، حتی اتصال سلسله اسناد واقعی را نیز دلیل بر وثاقت و اعتبار حدیث نمیدانستند از نظر آنان نقّادی و بررسی متن حدیث ضروری بود.(45)
البته برخی آنها نظیر الویس اشپرنگر و یوهان فوک بهاھمیت استفاده از اِسناد در تحقیقات تاریخی اعتقاد داشتند.(46) به اعتقاد گلدزیهر، مسلمانان فقط براساس اِسناد احادیث را بررسی میکنند و به متن حدیث اهمیت نمیدهند. از نظر وی، نظام اِسناد، امری مشکوک و بیاعتبار است و نقد حدیثی که صرفاً برپایه بررسی سند صورت پذیرفته باشد، قادر بهشناسایی روایات جعلی نیست.(47) شاخت میگوید: «حجم فراوانی از روایات موجود در نخستین جوامع حدیثی و غیرآنها، تنها پس از عصر شافعی (یعنی در قرن سوّم هجری) رواج و تداول یافتند».(48)
براساس نظریه شاخت، قدیمیترین بخش سند، که شامل نام مراجعی از قرن نخست هجری، مانند پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و صحابه است برساخته هستند، ولی بخشهای جدیدتر اِسناد، احتمالاً اصالت دارند.(49) هارالد موتسکی و خاورشناسان میانهرو نیز اگرچه این دیدگاههای افراطی را نپذیرفتهاند، اعتبار و اصالت همه اسانید را نیز باور ندارند. نگارنده بحث خاستگاه اسانید را در جستار مستقلی بررسی کرده است.(50)
د) فعالیتهای خاورشناسان درباره علم رجال شیعی
نامعتبربودن اسانید نزد خاورشناسان، بیش از همه باعث شد اهمیت زیادی برای علم رجال بهمثابه ابزاری برای ارزیابی راویان حدیث قائل نباشند. در واقع از منظر خاورشناسان، کتابهایی باعنوان رجال، سیره، طبقات و تراجم، تفاوت چندانی ندارند و صرفاً بهعنوان گزارشهای تاریخی موردتوجه قرار میگیرند. از سوی دیگر، باید توجه داشت که خاورشناسان غالباً نسبت بهمنابع شیعی چندان توجهی نداشتهاند؛ اگرچه در چند دهه اخیر، بهویژه بهدلیل انقلاب اسلامی ایران در حوالی سال 1979 میلادی، این توجه بسیار بیشتر شده است. در واقع، منابع تاریخی و رجالی شیعی از منظر خاورشناسان دربردارنده نوعی تعصب و گرایش فرقهای هستند،(51) آنها به اصطلاح تلاش کردهاند از منابع مستقل مانند تاریخ طبری در تحقیقات خود استفاده کنند؛ حال آنکه بیتردید، منابع دیگر نیز حاوی نوعی گرایش خواهد بود. مطالعات خاورشناسان درباره موضوعات و دانشهای مختلف اسلامی، اعم از تفسیر، حدیث، قرائت، فقه و علوم دیگر، بهگونههای مختلفی از جمله ترجمه و تحقیق، تصحیح و نشر، معرفی و نقد و نیز پژوهش مستقل انجامگرفته است. درخصوص علم رجال نیز این گونههای مختلف در کارهای خاورشناسان قابل تشخیص است. مهمترین کارهای خاورشناسان درباره علم رجال چنین است:
1. تصحیح و انتشار منابع رجالی
یکی از کارهای مهم خاورشناسان در زمینه منابع اسلامی، تصحیح و انتشار بوده است. در واقع خاورشناسان، در جریان استعمار کشورهای مسلمان در خلال سده نوزدهم بهکتابخانهها و نسخ خطی مسلمانان دسترسی پیدا کردند و خوشبختانه بسیاری از این آثار را بهچاپ رساندند. در شمار مهمترین آنها میتوان به این موارد اشاره کرد:
یکم. تصحیح و انتشار کتب رجالی شیخ طوسی
الویس اشپرنگر، خاورشناس اتریشی که در حوزه مطالعات اسلامی کارهای متعددی انجام داده،(52) دو اثر مهم رجالی شیعه یعنی فهرست کتبالشیعة و اسماءالمصنفین کتاب الرجال، تألیف شیخ طوسی تصحیح و منتشر کرده است. اشپرنگر در شمار خاورشناسانی است که نسبت بهاعتبار حدیث خوشبین بود و در آثار گوناگون خود، از ایدههای مسلمانان جانبداری میکرد.
دوم. تصحیح و انتشار فهرست ابنندیم
گوستاو لبرشت فلوگل،(53) خاورشناس آلمانی (۱۸۰۲-۱۸۷۰م)، کار تصحیح و انتشار کتاب الفهرست ابنندیم را انجام داده است. در واقع، کتاب الفهرست ابنندیم نخستینبار بهوسیله فلوگل تصحیح و پس از مرگ وی بهکمک رودیگر و مولر در لایپزیک بهچاپ رسید.(54) چاپ فلوگل نسبت بهچاپهای بعدی تفاوتهایی دارد.(55) الفهرست در 1348ق در قاهره و پس از آن در 1350ش در تهران چاپ شده است. رضا تجدد کتاب الفهرست را در سال 1343ش بهفارسی ترجمه و منتشر کرد که همان ترجمه در 1970م در نیویورک توسط بایارد داج بهانگلیسی ترجمه شد و در دو مجلد بهچاپ رسید. درباره مذهب ابنندیم، اختلافنظرهایی وجود دارد، اما دلایلی بر تشیع وی مطرح شده است، از جمله آنکه ابنندیم از برخی امامان شیعه و فرزندانشان با جمله علیهالسلام یاد و اهلبیت پیامبر(علیهم السلام) را همچون فردی شیعی ستایش کرده است. از سوی دیگر الفاظ مدح را نسبت بهشیخین و دیگر خلفا بهکار نبرده است. به دیگر سخن، ابنندیم برای شیعیان، از اصطلاح خاصه و برای اهلسنت، از تعبیر عامه استفاده میکند. رجالیان اهلسنت همواره بهدلیل گرایش ابنندیم بهتشیع و اعتزال از او بهسختی انتقاد کردهاند. البته علمای امامیه همچون شیخ طوسی و نجاشی، ابنندیم را در شمار رجال امامیه میدانند.(56)
2. ترجمه و انتشار منابع رجالی
خاورشناسان در مطالعات خود بسیاری از کتابهای تاریخی را ترجمه کردند که برخی از آنها قابلیت آن را دارد که در علم رجال و جهت شناسایی راویان استفاده شود که از جمله آنها میتوان بهموارد زیر اشاره کرد:
یکم. ترجمه و انتشار سیره ابناسحاق
فردیناند وستنفلد(57) (د ١٨٩٩م) با همکاری گوستاو ویل (د 1889م)، سیره ابناسحاق را پس از تصحیح و ترجمه، بههمراه متن اصلی آن در فاصله سالهای ١٨٥٨ تا ١٨٦٠میلادی بهچاپ رساندند. درباره تشیع ابناسحاق برخی دیدگاهها مطرح شده است.(58) از سوی دیگر، گفته شده که وستنفلد سیره ابناسحاق بهروایت ابنهشام را روایت کرده و میدانیم ابنهشام بیشک شیعه نبوده است.
دوم. تحقیق و ترجمه طبقات ابنسعد
اوتو لوت(59) (1844-1881م)، خاورشناس آلمانی، کتاب طبقات ابنسعد را باعنوان تحقیق اولیه درباره اصالت و محتوای طبقات ابنسعد بهآلمانی ترجمه کرده است. باید دانست کتاب طبقات ابنسعد، بین سالهای 1094- 1918م با سرپرستى ادوارد زاخائو و با همکاری جمعى از مستشرقین در هشت مجلد در لیدن منتشر شد و مجدداً در بیروت براساس همان نسخه در فاصله 1957-1960م بهچاپ رسید.(60)
3. پژوهش مستقل
پژوهش و تحقیق مستقل درباره علم رجال و شخصیتهای رجالی، از دیگر فعالیتهای خاورشناسان است که در اینجا بهبرخی اشاره میکنیم:
یکم. مدخل «رجال» در دایرةالمعارف اسلام
مهمترین مجموعهای که خاورشناسان درباره اسلام تدوین کردهاند، دائرةالمعارف اسلام (The Encyclopedia of Islam) است. این اثرمجموعهای از مقالات نظاممند بهترتیب الفبایی، در قلمرو مطالعات اسلامی و فرهنگ و تمدن مسلمانان است که در فاصله سالهای 1913-1936 میلادی در لایدن هلند منتشر شد. در این مجموعه، مدخلی را باعنوان رجال تدارک ندیدهاند. از دهه 1950 میلادی کار تدوین چاپ دوم دائرةالمعارف اسلام با اصلاح و تكمیل و افزایشهای اساسی آغاز شد که در مجموع شامل 12 مجلد است و آخرین مجلد در 2004م منتشر شده است. در مجلد هشتم این اثر، مدخلی باعنوان رجال وجود دارد که خوتیر یونبل آن را تألیف کرده است. بهاعتقاد یونبول، نگارشهای رجالی از اواخر سده دوم هجری آغاز و بهمجموعه عظیمی تبدیل شدهاند. یونبول در این مدخل، تصریح کرده که دانش رجال با نقادی حدیث در هم آمیخته و قابلانفکاک نیستند. وی همچنین دو دانش رجال و جرح و تعدیل را به هم پیوسته میداند. این مدخل بیش از همه بر منابع اهلسنّت تکیه کرده و شعبةبن حجاج (160ق) را پایهگذار رجال میداند. نخستین و متقدمترین نگارش رجالی از نظر یونبول، طبقات کبیر اثر محمدبن سعد کاتب واقدی (د 230ق) است، وی محتمل میداند که برخی اطلاعات کتاب مربوط به واقدی باشد. از نظر یونبول، کتابهایی با عنوان طبقات، تاریخ، اعلام، وفیات، علل و اطراف میتوانند کارکرد کتب رجالی را داشته باشند. یونبول، کتابهای متقدم رجالی اهلسنّت را با تفصیل توضیح داده، درحالیکه درباره آثار رجالی شیعی فقط دو پاراگراف؛ یعنی حدود 24 سطر نوشته است. در این قسمت، وی نخستین اثر رجالی شیعه را مربوط به محمدبن عمر کشّی (340ق) دانسته که 520 مدخل دارد و اشخاص براساس ملازمت با امامان(علیهم السلام) مربوطه مرتب شدهاند. یونبول از کتابهای رجال شیخ طوسی و نجاشی نیز یاد کرده و گفته است که عنایتالدین علی قهپایی (1016ق) مجموعهای از 5 کتاب رجالی متقدم را باعنوان مجمعالرجال پدید آورده است.(61)
دوم. تدوین شرح حال امامان شیعه(علیهم السلام) و علمای بزرگ شیعی
تدوین مقالات و مدخلهایی درباره اهلبیت(علیهم السلام) و امامان بزرگوار شیعه(علیهم السلام) و نیز علمای بزرگ شیعی در شمار فعالیتهای خاورشناسان است.
یک. شخصیت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)
درباره شخصیت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) تعدادی مقاله نوشته شده است. خانم وچیا واله یری(62) (1893-1988م) دانشمند ایتالیایی، مدخل فاطمه در دایرةالمعارف اسلام ((EL2 را نوشته است. والهیری ادعا میکند که تحقیق و مطالعهای بیطرفانه انجام داده، ولی منابع تاریخی و مجموعههای حدیثی، علاقه زیادی بهثبت وقایع زندگی فاطمه(سلام الله علیها) نداشتهاند و برخی مطالب، گاهی عمداً در ابهام و پیچیدگی قرار گرفته است. والهیری، اگرچه کوشیده برخی مسایلی که در منابع اهلسنّت برای تخطئه رابطه فاطمه و علی5 مطرح شده را در تحقیق خود عنوان کند، ولی بهفضایل و مناقب مثالزدنی حضرت نیز اشاره کرده است.(63) هنری لامنس (1937-1862م)، خاورشناس بلژیكی در كتابی با عنوان فاطمه و دختران محمد،(64) تلاش كرده چهرهای كاملاً تیره و تاریك و بیمار از دختر پیامبر ارائه کند.(65) در مقابل، لویی ماسینون(66) (1962-1883م) خاورشناس فرانسوی در مقالهای درباره شخصیت فاطمه از دیدگاه شیعه در سال 1938م و نیز در كتابی با عنوان مباهله در مدینه و عظمت فاطمه(سلام الله علیها) با رویکردی متصوفانه، وجود مقدس فاطمه را با مبادی اصیل اسلام پیوند میزند(67) و برای ایشان وجودی فوقالعاده متعالی و ورای طبیعت مادی ترسیم میکند.(68)
دو. شخصیت علی(علیه السلام) و امامان شیعه
خانم واچیا والهیری خاورشناس ایتالیایی، مدخل علیبن ابیطالب(69) و امام حسن و امام حسین(علیهم السلام) را در دایرةالمعارف اسلام نوشته است. والهیری، در مدخل امام علی(علیه السلام) به رشادتهای حضرت اشاره کرده، ولی به موضوع غصب خلافت ایشان نمیپردازد و صرفاً مسایل حاشیهای را مطرح میکند. مدخل مربوط به امام سجاد، امام رضا، امام هادی(علیهم السلام) را برنارد لوئیس و امام صادق، امام جواد، امام عسکری و امام زمان(علیهم السلام) را بهترتیب هاجسن، مادلونگ و الیاش و یوهان ترنر نوشتهاند. در این مقالات، امامان(علیهم السلام) مانند افراد عادی بررسی شدهاند و مسئله عصمت ایشان از نظر شیعه به هیچروی مورد توجه قرار نگرفته است.(70)
سه. زندگینامه ابنبابویه و علامه مجلسی
در دایرةالمعارف دین، ویراسته میرچا الیاده، شرححال حدود هفتاد نفر از شخصیتهای اسلامی بیان شده که در این میان، اتان کلبرگ، در مقالهای دو نفر از رجال شیعی (ابنبابویه و علامه مجلسی) را معرفی کرده که به زبان فارسی نیز ترجمه شده است.(71)
چهار. اهمیت رجال کشی برای شناخت نقش اولیه فقهای شیعه
این مقاله(72) اثر عبدالعزیز ساچادینا، استاد مطالعات اسلامی دانشگاه ویرجینیاست.(73) ساچادینا در این مقاله، بهخوبی اهمیت این کتاب را توضیح داده است.
پنج. کتابخانه ابنطاووس و احوال و آثار او، تألیف اتان کلبرگ
اتان کلبرگ، شیعهشناس و استاد دانشگاه حیرو در فلسطین اشغالی، این کتاب را درباره زندگى، اندیشه، آثار و كتابخانه ابنطاووس به زبان انگلیسى تألیف کرده که برگردان فارسی آن را رسول جعفریان و سیدعلى قرائى انجام دادهاند.(74) مطالب كتاب در چهار باب بیان شده است. عناوین مطالب و مباحث بیان شده در این ابواب عبارتند از:
باب اول، زندگى و اندیشه، در ضمن دو فصل با عناوین زندگى و اندیشه؛
باب دوم، آثار ابنطاووس، مشتمل بر شش فصل با عناوین منابع، فهرست آثار، برخى از عناوین دیگر، فهرستهاى پیشین از تألیفات ابنطاووس، تاریخگذارى موقت تألیفات ابنطاووس و موارد نقلشده از تألیفات ابنطاووس در آثار بعدى؛
باب سوم، كتابخانه، شامل هشت فصل با عناوین درآمد، كتابخانه ابنطاووس، روش ابنطاووس در ارجاعات، قطع و قالب كتاب، تاریخگذارى نسخهها، روش كار، منابع مورد استفاده ابنطاووس و ابنطاووس و كفعمى؛
باب چهارم، فهرست كتابهاى كتابخانه ابنطاووس، شامل دو فصل با عناوین درآمد و فهرست.
مؤلف تلاش کرده اطلاعات خود را بیطرفانه بیان کند و بهارزش و اهمیت ابنطاووس بارها اشاره کرده است. با اینهمه، دیدگاههای سیاسی و مذهبی کلبرگ بهمثابه یک دانشمند یهودی در نتایج تحقیات وی کاملاً تأثیر داشته است.
نتیجهگیری
نتایج بهدستآمده از پژوهش حاضر بهشرح زیر است:
- خاورشناسانی که بهویژه بهدلیل اهمیت تاریخ و سیره پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) از سده نوزدهم میلادی به اینسو مطالعاتی درباره حدیث انجام دادهاند. غالباً نسبت بهاصالت و وثاقت اِسناد حدیث تردید داشتهاند. آنان شبهات زیادی دراینباره مطرح میکنند. اسانید حدیث که در سنّت حدیثپژوهی مسلمانان اهمیت محوری دارد، از نظر خاورشناسان امر اصیل و معتبری نیست؛ بههمین دلیل، برای دانش رجال، سودمندی خاصی قائل نیستند.
- در واقع نگاشتههای رجالی از منظر خاورشناسان، منابع تاریخی برای شرح حال دانشمندان مسلمان است و در زمینه داوری درباره صدق روایت ایشان از حدیث معصوم(علیه السلام) کاربردی ندارد.
- مطالعات خاورشناسان درباره تشیع و آثار و تألیفات شیعیان در مقایسه با اهلسنت بهدلایلی بسیار اندک بوده است.
- تحقیق و انتشار برخی کتابهای رجالی شیعیان مانند فهرست و رجال شیخ طوسی و نیز مطالعه درباره شخصیتها و رجال شیعه از مهمترین فعالیتهای خاورشناسان بهشمار میرود.(75)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.