پاسخ اجمالی:
اولا: واژه اسلام در همه جای قرآن به معنی تسلیم نیامده بلکه در آیه 3 سوره مائده «وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً»؛ به معنی شریعت محمدی(ص) آمده است.
ثانیا: علامه طباطبایی اساسا قائل به تعدّد ادیان نیست؛ بلکه دین را امری واحد و ثابت و مشترک بین همه ی شرایع می داند که در طول تاریخ نزول وحی در قالب شرایع متعدد ظهور کرده و در حال تکامل بوده است تا به آخرین و کاملترین شریعت یعنی اسلام محمدی(ص) رسیده است.
ثالثا: ایشان با توجه به ادامه آیه، بیان می کنند که لازمه «حقیقت تسلیم»، پذیرفتن اسلام محمدی(ص) هست.
رابعا: ایشان می افزاید آیه نه تنها در مقام تایید اسلام اهل کتاب نیست، بلکه در مقام تهدید آنان به عذاب اخروی است.
پاسخ تفصیلی:
إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ
یکی از آیاتی که طرفداران پلورالیسم یا کثرت گرایی دینی به سود مدعای خود می آورند، آیه 19 سوره آل عمران است. قرآن می فرماید: «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ»؛ (دین در نزد خدا، اسلام است).
بسیاری مفسران از جمله علامه طباطبایی(1) می گویند «اسلام» در این آیه، نه به معنای دین اسلام محمدی(صلی الله علیه و آله)، بلکه به معنای تسلیم شدن در برابر خداست.
لذا آن حقیقتی که خدا بعنوان دین از انسان می خواهد، همان «تسلیم» و مطیع خدا بودن است و لازم نیست در قالب آیین خاصی مانند یهودیت، مسیحیت یا اسلام باشد. از منظر قرآن «اسلام» معنای عامی دارد و آن تسلیم شدن در برابر خداست که شامل همه ادیان می شود؛ پس اسلام و مسلمانی ویژه امت اسلامی نیست و شامل ادیان دیگر و پیروان آنها نیز می شود. پیروان هر آیینی اگر تسلیم و مطیع دستورات خدا باشند، هم حقانیت دارند و هم رستگاری.
قرآن بر خلاف ما که اسلام و مسلمانی را مخصوص خودمان می دانیم، پیامبران گذشته و پیروانشان را هم مسلمان می خواند. از منظر قرآن، «اسلام» حقیقت یکتایی است که همان تسلیم شدن در برابر خداست؛ لذا شامل ادیان دیگر و پیروان آنها نیز می شود.
به عنوان نمونه، در آیه 128 سوره بقره دعای حضرت ابراهیم(علیه السلام) را نقل می کند: «رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ وَ أَرِنا مَناسِکَنا وَ تُبْ عَلَیْنا»؛ (پروردگارا! ما را تسلیم فرمان خود قرار ده! و از دودمان ما، امتى که تسلیم فرمانت باشند، به وجود آور! و طرز عبادتمان را به ما نشان ده و توبه ما را بپذیر). و در آیه 84 سوره یونس می فرماید: «وَ قالَ مُوسى یا قَوْمِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ فَعَلَیْهِ تَوَکَّلُوا إِنْ کُنْتُمْ مُسْلِمین»؛ (موسى گفت: اى قوم من! اگر شما به خدا ایمان آورده اید، بر او توکّل کنید اگر تسلیم فرمان او هستید!).
بنابراین پیروان حضرت ابراهیم(علیه السلام) دارای اسلام ابراهیمی اند و پیروان حضرت موسی(علیه السلام) دارای اسلام موسوی؛ و همین گونه است اسلام عیسوی(علیه السلام) و اسلام محمدی(صلی الله علیه و آله). گوهر همه ادیان یکسان است و چیزی جز تسلیم شدن در برابر خداوند نیست؛ پس همگی بهره ای از حقانیت و نجات بخشی دارند و مدّعای نظریه پلورالیسم نیز جز این نیست.
همچنین درباره حکمت 125 نهج البلاغه گفته شده که دلالت بر پلورالیسم دارد؛ زیرا شامل همه آیین ها می شود: «لَأَنْسُبَنَّ الْإِسْلَامَ نِسْبَةً لَمْ یَنْسُبْهَا أَحَدٌ قَبْلِی. الْإِسْلَامُ هُوَ التَّسْلِیمُ، وَ التَّسْلِیمُ هُوَ الْیَقِینُ، وَ الْیَقِینُ هُوَ التَّصْدِیقُ، وَ التَّصْدِیقُ هُوَ الْإِقْرَارُ، وَالْإِقْرَارُ هُوَ الْأَدَاءُ، وَ الْأَدَاءُ هُوَ الْعَمَلُ»؛ (اسلام را چنان تفسیر مى کنم که هیچ کس پیش از من آن را چنین تفسیرى نکرده باشد، اسلام همان تسلیم است [تسلیم در برابر فرمان خدا] و تسلیم همان یقین است و یقین همان تصدیق است و تصدیق همان اقرار است و اقرار همان احساس مسؤولیّت است و احساس مسؤولیّت همان عمل است).
از منظر امام علی(علیه السلام) گوهر اسلام و مغز و حقیقتش همان تسلیم شدن در برابر خداست؛ و البته لوازم و آثار این تسلیم شدن را هم بیان فرموده اند. لذا «اسلام» معنای عامی دارد وآن تسلیم شدن در برابر خداست که شامل همه ادیان می شود؛ پس اسلام و مسلمانی ویژه امت اسلامی نیست و شامل ادیان دیگر و پیروان آنها نیز می شود. هر دین و آیینی که این تسلیم شدن در برابر خدا و لوازمش ـ یعنی یقین و تصدیق و اقرار و احساس مسؤولیّت و عمل ـ را دارا باشد «اسلام» است؛ مثلا یهودیت و مسیحیت را می توان اسلام موسوی و اسلام عیسوی نامید. بنابراین همه ادیان الهی دارای حقانیت و نجات بخشی هستند.(2)
نقد و بررسی:
اما برداشت کثرت گرایان از آیات قرآن و از سخنان علامه طباطبایی قابل نقد و بررسی می باشند که در قالب چند نکته به آن می پردازیم:
نکته اول:
واژه «اسلام» در قرآن همه جا به معنی تسلیم و خضوع نیامده بلکه در فرهنگ قرآن دسته کم به سه معنا آمده است:
1. اسلام و تسلیم تکوینی تمام موجودات در برابر خدای سبحان مانند آیه 83 سوره آل عمران: «وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»؛ (تمام کسانى که در آسمانها و زمین هستند، در برابرِ [فرمان] او تسلیمند).
2. تسلیم و خضوع بندگان در برابر خدا که در آیات 128 سوره بقره و 84 سوره یونس آمده است.
3. شریعت حضرت محمد(صلّى اللّه علیه و آله) که در آیه 3 سوره مائده درباره جریان روز غدیر آمده است: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً»؛ (امروز، دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین [جاودان] شما پذیرفتم).
نکته دوم:
اگر چه علامه طباطبایی «اسلام» در آیه 19 سوره آل عمران ـ «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ» ـ را اسلام لغوی و به معنای تسلیم و خضوع می دانند؛ ولکن ایشان اساسا قائل به تعدّد و تکثّر ادیان نیست؛ بلکه ایشان دین الهی را امری واحد می داند که در طول تاریخ در حال رشد و تکامل بوده است تا به کامل ترین وضع خود یعنی اسلام محمدی(صلی الله علیه و آله) رسیده است.
علامه می گوید: «دین نزد خداى سبحان یکى است و اختلافى در آن نیست و بندگان خود را امر نکرده مگر به پیروى از همان دین و بر انبیاى خود هیچ کتابى نازل ننموده مگر درباره همان دین، که عبارت است از اسلام، یعنى تسلیم حق شدن، و به عقیده هاى حق معتقد گشتن، و اعمال حق انجام دادن. و این بیان هر چند به طورى که در قرآن حکایت شده در شرایع رسولان و انبیاى او از نظر مقدار و کیفیت مختلف است، لیکن در عین حال از نظر حقیقت چیزى به جز همان امر واحد نیست. اختلافى که در شریعت ها هست از نظر کمال و نقص است؛ نه اینکه اختلاف ذاتى و تضاد و تنافى اساسى بین آنها باشد، و معناى جامعى که در همه آنها هست عبارت است از تسلیم شدن به خدا در انجام شرایعش، و اطاعت او در آنچه که در هر عصرى با زبان پیامبرش از بندگانش مى خواهد».(3)
نکته سوم:
ایشان با توجه به ادامه آیه: «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِآیاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَریعُ الْحِسابِ»؛ (دین در نزد خدا، اسلام [و تسلیم بودن در برابر حق] است. و کسانى که کتاب آسمانى به آنان داده شد، اختلافى [در آن] ایجاد نکردند، مگر بعد از آگاهى و علم، آن هم به خاطر ظلم و ستم در میان خود و هر کس به آیات خدا کفر ورزد، [خدا به حساب او مى رسد زیرا] خداوند، سریع الحساب است)، بیان می کنند که اگرچه «اسلام» در اینجا به معنی «تسلیم» است ولکن لازمه «حقیقت تسلیم»، پذیرفتن اسلام محمدی(صلی الله علیه و آله) هم هست؛ زیرا یکی از دستورات الهی که همگان باید در برابر آن تسلیم شوند دستور به پذیرفتن اسلام محمدی(ص) است، ولی اهل کتاب علی رغم آگاهی از نبوت ایشان ایمان نیاوردند.
علامه طباطبایی می گوید: «و اما اختلافى که اهل کتاب از یهود و نصارا در دین کردند، با اینکه کتاب الهى بر آنان نازل شده، و خداى تعالى اسلام را برایشان بیان کرده بود، اختلاف ناشى از جهل نبود، و چنان نبود که حقیقت امر برایشان مجهول بوده باشد، و ندانسته باشند که دین خدا یکى است. بلکه این معنا را به خوبى مى دانستند و تنها انگیزه آنان در این اختلاف، حس غرور و ستمگریشان بود، و هیچ عذرى ندارند، و همین خود کفرى است که به آیات خدا ورزیدند، آیاتى که حقیقت امر را بر ایشان بیان کرد».(4)
نکته چهارم:
علامه طباطبایی می افزاید: آیه فوق نه تنها در مقام تایید اسلام اهل کتاب نیست، بلکه در مقام تهدید آنان به عذاب اخروی است.(5)
نکته پنجم:
از آیه بعد همین سوره هم بعضی ها استفاده پلورالیستی کرده اند. آیه ای که می فرماید: «وَ قُلْ لِلَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ وَ الْأُمِّیِّینَ أَ أَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْکَ الْبَلاغُ»؛ (و به آنها که اهل کتاب هستند [یهود و نصارى] و بى سوادان [مشرکان] بگو: «آیا شما هم تسلیم شده اید؟» اگر [در برابر فرمان و منطق حق] تسلیم شوند، هدایت مى یابند و اگر سرپیچى کنند، [نگران مباش! زیرا] بر تو، تنها ابلاغ [رسالت] است). آنان چنین استفاده کردند که اهل کتاب و مشرکین آزادند هرگونه آیین و عقیده ای داشته باشند.
امّا علامه طباطبایی معنی درست آیه را تهدید اهل کتاب و دوری از اصرار با اهل لجاجت می داند و صریحا برداشت کثرت گرایانه را رد می کند و می گوید: «اینکه بعضى از مفسرین گفته اند که آیه شریفه مورد بحث، دلالت بر آزادى عقیده دارد، و اینکه مردم در انتخاب دین آزادند «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ»، حرف صحیحى نیست».(6)
نکته ششم:
نکته ششم درباره حکمت 125 نهج البلاغه است. با توجه به نکات بالا روشن می شود که در واقع، این حکمت درباره حقیقت واحد و مشترک و ثابت دین و دینداری است و ربطی به مشروعیت و حقانیت کنونی شرایع گذشته ندارد.
حاصل سخن: این آیه نه تنها تاییدی بر پلورالیسم نیست؛ بلکه در مقام تهدید اهل کتاب است؛ بنابراین آیه تاییدی بر حجیّت انحصاری اسلام محمدی(صلی الله علیه و آله) است.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.