پاسخ اجمالی:
اولا: آیاتی از قرآن اهل کتاب را به خاطر اسلام نیاوردنشان، کافر و فاسق و مشمول لعن الهی خوانده، مانند آیه 89 سوره بقره.
ثانیا: این آیه نه تنها دلالتی بر پلورالیسم ندارد بلکه خودش دلیل نسخ و عدم مشروعیت شرایع قبلی است؛ زیرا ابتدا فرمان جنگ می دهد، سپس آنان را فاقد ایمان به خدا و فاقد دین حق می داند.
ثالثا: این آیه فقط دلالت بر همزیستی مسالمت آمیز اهل کتاب در کنار مسلمانان پس از تسلیم شدن در برابر حکومت اسلامی دارد و هیچ ربطی به پلورالیسم به معنای مشروعیت و حقانیت اهل کتاب ندارد.
پاسخ تفصیلی:
پرداخت جزیه، دلیلی بر نجات و حقانیت!
طرفداران پلورالیسم، یا کثرت گرایی ادعا می کنند که حقانیت و نجات بخشی منحصر در دینی خاص مانند اسلام نیست؛ لذا پیروان هر آیینی با حفظ آیین خود می توانند به سعادت برسند؛ و نیازی نیست که به دین خاتم انبیاء(صلّى اللّه علیه و آله) یعنی دین اسلام درآیند.
بخشی از ادله کثرت گرایان برای اثبات مدعای خود، دستور قرآن کریم است که اهل کتاب را به باقی ماندن در دین خود و پرداخت جزیه مخیر می کند، همانطور که در آیه 29 سوره توبه آمده است: «قاتِلُوا الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ لا یُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا یَدینُونَ دینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ حَتَّى یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ»؛ (با کسانى از اهل کتاب که نه به خدا، و نه به روز جزا ایمان دارند، و نه آنچه را خدا و رسولش تحریم کرده حرام مى شمرند، و نه آیین حق را مى پذیرند، پیکار کنید تا زمانى که با خضوع و تسلیم، جزیه را به دست خود بپردازند).
طرفداران پلورالیسم با استناد به این آیه می گویند چون قرآن کریم اهل کتاب را میان جنگ یا پرداختن جزیه مخیر کرده است و آنان در صورت پرداختن جزیه، می توانند بر آیین خود باقی بمانند، پس می توان از این آیه رسمیت اهل کتاب را برداشت کرد. اگر اهل کتاب جزیه دهند مشمول حمایت های امنیتی، اجتماعی و اقتصادی حکومت اسلامی خواهند شد؛ و این مطلب دلالت بر مشروعیت و حقانیت دین و دینداری آنها دارد.(1)
پاسخ:
نادرستی مدعا و استدلال و برداشت کثرت گرایان از این گونه آیات را در طی نکاتی روشن می کنیم:
1. آیات زیادی از قرآن، اهل کتاب را به اسلام آوردن دعوت و تشویق وبلکه الزام کرده است، مانند آیه 46 سوره نساء که درباره دعوت اهل کتاب به اسلام و قرآن و تهدید از عاقبت اسلام نیاوردن است. همچنین آیات زیادی از قرآن اهل کتاب را به خاطر اسلام نیاوردنشان، کافر و فاسق و مشمول لعن الهی خوانده است مانند آیه 89 سوره بقره.
2. این آیه نه تنها دلالتی بر پلورالیسم ندارد بلکه خودش دلیل نسخ و عدم مشروعیت شرایع قبلی است؛ زیرا ابتدا فرمان جنگ با اهل کتاب را می دهد: «قاتِلُوا»؛ آیا اگر آیین های اهل کتاب مشروعیت و حقانیت داشتند و نسخ نشده بودند، فرمان جنگ با آنها چه توجیهی دارد؟
3. این آیه اهل کتاب را فاقد ایمان به خدا و قیامت می داند: «قاتِلُوا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ». حال چگونه اهل کتاب مانند یهود و نصارى ایمان به خدا و روز رستاخیز ندارند، با اینکه به ظاهر مىبینیم هم خدا را قبول دارند و هم معاد را؟! این به خاطر آن است که ایمان آنان آمیخته به خرافات و مطالب بى اساس است. مثلا در مورد ایمان به مبدأ و حقیقت توحید، گروهى از یهود «عزیر» را فرزند خدا مىدانستند؛ و مسیحیان عموما، ایمان به الوهیت مسیح و تثلیث (خدایان سهگانه) دارند.(2)
4.این آیه اهل کتاب را این گونه معرفی می کند که در برابر محرمات الهى تسلیم نیستند، و آنچه را که خدا و پیامبرش تحریم کرده، حرام نمی شمرند: «وَ لا یُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ».
ممکن است منظور از رسول او، موسى(علیه السلام) و مسیح(علیه السلام) باشد، زیرا آنها به محرمات آئین خود نیز عملا وفادار نیستند، و بسیارى از اعمالى که در آئین موسى(ع) یا مسیح(ع) تحریم شده است مرتکب مىشوند، نه تنها مرتکب مىشوند، گاهى حکم به حلال بودن آن نیز مىکنند!
ممکن است منظور از «رسوله»، پیامبر اسلام(صلّى اللّه علیه و آله) باشد، یعنى این که فرمان جهاد در برابر آنها داده شده است به خاطر آن است که آنها در برابر آنچه خداوند به وسیله پیامبر اسلام(ص) تحریم کرده تسلیم نیستند، و مرتکب همه گونه گناه مى شوند. این احتمال نزدیکتر به نظر مى رسد و شاهد آن آیه 33 همین سوره است که مى گوید: «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِینِ الْحَقِ»؛ (او کسى است که پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاد).(3)
5. این آیه اهل کتاب را این گونه معرفی می کند که آنها به طور کلى آئین حق را قبول ندارند: «وَ لا یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِ». باز در مورد این جمله دو احتمال گذشته وجود دارد، ولى ظاهر این است که منظور از «دین حق» همان آئین اسلام است که در چند آیه بعد به آن اشاره شده است.
ذکر این جمله بعد از ذکر عدم اعتقاد آنها به محرمات اسلامى، از قبیل ذکر عام بعد از خاص است، یعنى نخست به آلوده بودن آنها به بسیارى از محرمات اشاره مىکند، زیرا این آلودگى مخصوصا چشمگیر است: آلودگى به شراب، رباخوارى، خوردن گوشت خوک، و ارتکاب بسیارى از بى بند و باری هاى جنسى که روز به روز در میان آنها بیشتر و گسترده تر مى شود.
سپس مى گوید اصولا اینها در برابر آئین حق تسلیم نیستند یعنى ادیان آنها از مسیر اصلى منحرف شده بسیارى از حقایق را به دست فراموشى سپردهاند و انبوهى از خرافات را به جاى آن نشانیدهاند، به همین دلیل یا باید انقلاب تکاملى اسلام را بپذیرند و دنیاى فکرى مذهبى خود را نوسازى کنند، و یا حد اقل به صورت یک اقلیت سالم در کنار مسلمانها قرار گیرند، و شرائط زندگى مسالمت آمیز را بپذیرند.(4)
6. رها کردن جنگ با اهل کتاب را مشروط به پرداخت جزیه کرده است. با توجه به نکات بالا، پرداخت جزیه هرگز نشانگر حقانیت و مشروعیت آنها نیست، بلکه فقط ارفاقی است از جانب حکومت اسلامی که اجازه می دهد آنان پس از تسلیم شدن در برابر حکومت اسلامی، با همزیستی مسالمت آمیز در کنار مسلمانان زندگی کنند.
«جزیه» یک نوع مالیات سرانه اسلامى است که به افراد تعلق مى گیرد، نه بر اموال و اراضى، و به تعبیر دیگر«مالیات سرانه سالانه» است. فلسفه اصلى این مالیات را چنین نوشته اند که دفاع از موجودیت و استقلال و امنیت یک کشور وظیفه همه افراد آن کشور است، بنابراین هر گاه جمعى عملا براى انجام این وظیفه قیام کنند، و عدهاى دیگر به خاطر اشتغال به کسب و کار نتوانند در صف سربازان قرار گیرند وظیفه گروه دوم این است که هزینه جنگجویان و حافظان امنیت را به صورت یک مالیات سرانه در سال بپردازند. قرائنى در دست داریم که این فلسفه را در مورد جزیه چه قبل از دوران اسلام و چه در دوران اسلامى تایید مى کند.
در اسلام جزیه بر مسلمانان لازم نیست، زیرا جهاد بر همه واجب است و به هنگام لزوم همگى باید در میدان نبرد در برابر دشمن حاضر شوند، اما چون اقلیتهاى مذهبى از شرکت در جهاد معافند بجاى آن باید جزیه بپردازند، تا از این طریق در حفظ امنیت کشور اسلامى که در آن آسوده زندگى مىکنند سهمى داشته باشند. و نیز معاف بودن کودکان اقلیتهاى مذهبى و هم چنین زنان، پیر مردان و نابینایانشان از حکم جزیه دلیل دیگرى بر این موضوع است. از آنچه گفته شد روشن مىشود که جزیه تنها یک نوع کمک مالى است، که از طرف اهل کتاب در برابر مسئولیتى که مسلمانان به منظور تامین امنیت جان و مال آنها به عهده مىگیرند، پرداخت مىگردد.
و با توجه به اینکه آنها در برابر پرداخت جزیه علاوه بر استفاده از مصونیت و امنیت هیچ گونه تعهدى از نظر شرکت در میدان جنگ و کلیه امور دفاعى و امنیتى بر عهده ندارند، روشن مىشود که مسئولیت آنها در برابر حکومت اسلامى به مراتب از مسلمانان کمتر است. یعنى آنها با پرداخت مبلغ ناچیزى در سال از تمام مزایاى حکومت اسلامى استفاده مىکنند، و با مسلمانان برابر مىشوند، در حالى که در متن حوادث و در برابر خطرات قرار ندارند.(5)
7. تعبیر «وَ هُمْ صاغِرُونَ» نیز در این آیه که دلالت بر تسلیم و لزوم خضوع ویژه اهل کتاب در برابر حکومت اسلامی دارد، نشانگر هم ردیف نبودن اهل کتاب با مسلمانان است.
حال با این همه تصریحات این آیه بر ضد اهل کتاب، بسیار عجیب است که طرفداران پلورالیسم از این آیه برای اثبات مشروعیت و حقانیت اهل کتاب استفاده کنند. البته می توان گفت دلالت بر همزیستی مسالمت آمیز اهل کتاب در کنار مسلمانان پس از تسلیم شدن در برابر حکومت اسلامی دارد، ولی این مطلب هیچ ربطی به پلورالیسم به معنای مشروعیت و حقانیت اهل کتاب ندارد.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.