پاسخ اجمالی:
از ديدگاه عموم، انسان داراي زندگی اجتماعی است و تمام منافعش از كنار آن می گذرد. انسان چون در اين نوع زندگی، خواه ناخواه دچار كشمكش ها می شود نيازمند قوانينی است كه لازمه اجرای آنها، وجود حكومت است. پيشرفت مردم در سايه برنامه ريزي نيز محتاج حكومت است. از ديدگاه خداپرستان، جامعه با نصيحت اداره نمی شود؛ بلكه نيازمند تشكيل حكومت است تا به اهدافش برسد. پيامبر(ص) هم با ايجاد حكومت توانست به اهدافش برسد. پس تا حكومتى بر اساس اعتقادات الهى تشكيل نشود قسمت عمده احكام اسلامى روی زمين مى ماند.
پاسخ تفصیلی:
دلائل عقلي گاه از ديدگاه يك فرد خداپرست عنوان مى شود، و گاه از ديدگاه غير خداپرستان؛ زيرا هر دو در «ضرورت حكومت» براى جامعه مشتركند؛ هر چند دلائل آنها در پاره اى از جهات متفاوت باشد. دلايلى كه از ديدگاه عموم مى توان براى اين موضوع ذكر كرد، اين است كه:
اوّلا: زندگى انسان يك زندگى اجتماعى است؛ به گونه اى كه اگر حيات انسانى از اين ويژگى خالى شود به پايين ترين مراحل جاهليت و بهيميت سقوط مى كند؛ چرا كه تمام منافع و آثار مفيد و سازنده در زندگى بشرى، تمدنها و تكامل ها، علوم و فنون و صنايع گوناگون، همه از بركات زندگى اجتماعى و همكارى و تعاون در جهات مختلف است. تا نيروهاى كوچك فكرى و بدنى به هم ضميمه نشوند حركت ها و جنبش هاى عظيم اجتماع در هيچ قسمت صورت نمى گيرد.
به تعبير ساده تر: از يك سو اگر انسان از اجتماع جدا شود، هم رديف حيوانات خواهد شد، و اين تمايل و خواست درونى و حيات اجتماعى است كه به او اين همه قدرت و امكان پيشرفت و برترى بخشيده است، اين از يك سو.
از سوى ديگر واضح است كه حيات انسان در درون جامعه على رغم آن همه بركات و منافع مهمّى كه در بر دارد خالى از كشمكشها و تنازعها و تصادم منافع نيست، نه تنها به خاطر غلبه خودخواهى و خود پرستى، بلكه به خاطر اينكه بسيار مى شود كه افراد جامعه در تشخيص «حدود» و «حقوق» خود گرفتار اختلاف و اشتباه مى شوند، اينجا است كه قوانينى لازم است تا حقوق هر كس را مشخص كند و راه را بر تعدى، تجاوز و منازعات ببندد.
از سوى سوم مسلم است كه اين قوانين به تنهايى اثرى در رفع تجاوز و تنازع ندارد، بلكه در صورتى مفيد و مؤثر است كه افراد مورد قبول جامعه آن را به اجرا در آورند و به تعبير ديگر تنها بوسيله ايجاد حكومت است كه نظم در جامعه برقرار مى شود و جلو فساد، خونريزى و غصب حقوق ـ هر چند به طور نسبى ـ گرفته مى شود و به همين دليل از قديمترين ايام، اقوام بشرى هر كدام حكومتى براى خود داشتند.
ثانياً: به فرض كه مردم بدون حكومت بتوانند با هم زندگى سالمى داشته باشند (امرى كه محال است)؛ ولى پيشرفت و تكامل در علوم و دانشها و صنايع و شئون مختلف اجتماعى تنها در سايه برنامهريزى دقيق و مديريت آگاه، امكان پذير است و برنامه ريزى و مديريت عبارت ديگرى از تشكيل حكومت است. از اين رو تمام عقلاى جهان تأكيد بر ضرورت تشكيل حكومت براى جوامع بشرى مى كنند، جز چيزى كه احياناً در كلمات بعضى طرفداران كمونيسم ديده مى شود كه اگر «كمون كامل» براى انسانها حاصل شود؛ يعنى نظام طبقاتى كاملا از ميان برود، ديگر ضرورتى براى وجود حكومت نخواهد بود، چرا كه به اعتقاد آنان، دولتها و حكومتها هميشه حافظ منافع طبقه و قشر سرمايه دار هستند، هنگامى كه نظام طبقاتى برچيده شود ديگر دليلى به لزوم حكومت باقى نخواهد بود!
ولى پيداست اينها اوهام و خيالاتى است كه در ترازوى عقل و منطق وزن و ارزشى ندارد؛ چرا كه رسيدن به مرحله اى كه نظام طبقاتى از جهان برچيده شود يا به تعبير ديگر، همه انسانها در يك سطح قرار گيرند، حداقل در شرايط كنونى جامعه بشرى خواب و خيالى بيش نيست و به فرض كه به چنان جامعه اى برسيم و جنگ طبقاتى و حكومتى كه حافظ آن است برچيده شود، باز هم براى پيشرفت علوم و صنايع و حفظ سلامت مردم و حفظ نظم و آزادى و تأمين مواد غذايى و مسكن و ساير نيازمنديها، برنامهريزى و مديريت لازم است، آيا مى توان مثلا بدون وزارت علوم و آموزش و پرورش، برنامه صحيحى جهت تعليم و تربيت جوانان و نوجوانان داشت؟ و آيا بدون وزارت صنايع ممكن است به مسائل صنعتى سرو سامان بخشيد؟ آيا بدون وزارت دفاع مى توان ارتش نيرومندى براى جلوگيرى از تهاجمهاى بيگانه به وجود آورد؟ و به فرض كه در جهان هيچ جنگى نباشد آيا بدون نيروى انتظامى مى توان نظم مطلوبى به جوامع بشرى داد؟ به هر حال اين نكته از بديهيات است كه هيچ گاه جامعه بشرى حتى براى يك روز بدون حكومت نمى تواند زندگى سالمى داشته باشد، و منكران اين امر نيز هرگز به آن نرسيدند، و از وسط راه با دستپاچگى و شتاب به صورت شرم آورى بازگشتند!
درست است كه حكومتهاى خودكامه و ظالم و ستمگر، مفاسد بيشمارى به وجود مى آورند، و سرچشمه بدبختى هاى فراوانى در تمام طول تاريخ براى انسان ها بوده و هستند، ولى اگر لحظاتى را كه نظام همين حكومتها به هم ريخته و به طور موقت يك يا چند روز پيش از آنكه حكومت ديگرى جايگزين شود در نوعى بى حكومتى به سر مى بردند در نظر بگيريم و هرج و مرج عجيب و ناامنى شديد و در هم ريختن همه چيز و گسترش آشوب در تمام سطوح جامعه رابه خاطر بياوريم، باز ملاحظه مى كنيم كه آن حكومت ظالم نيز از بى حكومتى بهتر بود.
و اما از ديدگاه خداپرستان يعنى آنها كه معتقد به ارسال رسل و انزال كتب از سوى خداوند مى باشند، ضرورت حكومت واضحتر و آشكارتر است؛ زيرا از يك سو اهدافى كه براى بعثت انبياء در منابع دينى آمده و دلايل عقلى نيز آن را تأييد مى كند، بدون تشكيل حكومت غير ممكن خواهد بود، مثلا تعليم و تربيت صحيح و تزكيه نفوس بدون تشكيل حكومت بسيار مشكل يا غير ممكن است. فكر كنيد اگر تمام مدارس و دانشگاهها در عصر و زمان ما در اختيار يك حكومت ضد مذهبى يا بى تفاوت در برابر مذهب باشد و وسائل ارتباط جمعى از قبيل راديو و تلويزيون و مطبوعات نيز به همين شكل اداره شوند، و ما بخواهيم تنها با نصيحت و اندرز، مردم و يا حداكثر استفاده كردن از مساجد و منابر آنها به اهداف انبياء و تعليم و تربيت الهى نزديك كنيم مطمئناً به جائى نمى رسيم، و تنها شعله ضعيفى از ايمان و تقوا در نفوس اقليت باقى و برقرار خواهد بود، ولى هرگاه حكومتى بر مبناى ايمان و توحيد و اعتقاد به خدا و مقدسات تشكيل شود، و تمام اين مراكز حساس را در اختيار بگيرد آنگاه مسأله شكل ديگرى به خود خواهد گرفت. در مورد «عدالت اجتماعى» و «قيام ناس به قسط» كه هدف ديگرى است باز مطلب همين گونه است، چگونه ممكن است با وجود يك حكومت ظالم و فاقد دين و ايمان يا وابسته به مستكبران و استعمارگران اقامه قسط و عدل نمود؟
كوتاه سخن اينكه هيچ يك از اهداف مقدس پيامبران الهى بدون تشكيل حكومت جز در مقياس محدود، تحقق نمى يابد، به همين دليل پيامبر اسلام تا تشكيل حكومت نداد به اهداف والاى خود نرسيد، در ميان ساير پيامبران نيز آنها كه موفق به تشكيل حكومت الهى شدند، به پيروزى و موفقيت چشمگيرى نائل گشتند، ولى آنها كه اين توفيق نصيبشان نشد شديداً از سوى قشرهاى فاسد و مفسد در محاصره قرار گرفتند. و نيز به همين دليل در آخر الزمان نيز گسترش توحيد و عدل تنها از طريق تشكيل حكومت جهانی حضرت مهدى(عجل الله تعالي فرجه الشريف) صورت مى گيرد، اينها هم از يك سو.
از سوى ديگر احكام اسلام منحصر به «عبادات» نيست، بلكه احكام فراوانى داريم كه به شئون سياسى و اجتماعى مسلمين مربوط است، مانند احكام حدود، ديات، خمس، زكات، انفال و مانند آنها. آيا بدون تشكيل حكومت مى توان حقوق نيازمندان را به عنوان زكات از همه اغنياء گرفت؟ و يا قضاوت اسلامى را در تمام سطوح پياده كرد؟ چه تضمينى براى اجراى حدود و جلوگيرى از فاسدان در دست داريم؟ و اگر دشمنى به كشور اسلام هجوم آورد چگونه بدون تشكيل حكومت و بسيج لشگرهاى كار آزموده و تهيه سلاحهاى مختلف، دفاع از حوزه اسلام و دفع هجوم خارجى امكان پذير است؟!
كوتاه سخن اينكه: تا حكومتى عادلانه و مردمى بر اساس اعتقادات الهى تشكيل نشود قسمت عمده احكام اسلامى روي زمين مى ماند، چرا كه از بخشهاى سه گانه احكام، «سياسات» برنامه حكومت است و در متن حكومت قرار گرفته، و «معاملات» بدون پشتوانه حكومت صالح هرگز سامان نمى پذيرد، حتى «عبادات» مانند حج و نماز جمعه و جماعت، نيز در سايه حكومت الهى عظمت و شكوه دارد.(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.