پاسخ اجمالی:
عقيل برادر اميرمؤمنان(ع) است و با هم از يك پدر و مادر هستند. او پسر دوم ابوطالب می باشد و بيست سال از امام علی(ع) بزرگتر بوده است. از مجموع آنچه درباره او نقل شده، چنين استفاده مى شود كه او مرد با ايمان و نيك نفسى بود، ولى از نظر روحى ضعيف بود و اگر گاهى لغزشى از او سرزده به علت همين ضعف بود. يكى از امتيازات او آگاهى وسيعش نسبت به علم انساب بود؛ قبائل عرب را خوب مى شناخت و از نسبهاى آنها آگاه بود. حتی بعضى او را يكى از نسب شناسان چهارگانه عرب شمرده اند.
پاسخ تفصیلی:
عقيل پسر ابوطالب و برادر اميرمؤمنان على(عليه السلام) است و با هم از يك پدر و مادر هستند و در ميان چهار پسر ابوطالب، پسر دوم و بيست سال از آن حضرت بزرگتر بود و كنيه اش ابو يزيد است. ابوطالب علاقه شديدى به عقيل داشت و پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) روزى خطاب به عقيل فرمود: «يا أبا يَزيد إنّي أُحِبّكَ حُبَّيْنِ، حُبّاً لِقَرابَتِكَ مِنّي وَ حُبّاً لِما كُنْتُ أعْلَمُ مِنْ حُبِّ عَمّي إيّاكَ»؛ (اى عقيل! من تو را به دو جهت دوست دارم يكى از اين جهت كه خويشاوند نزديك منى و ديگر اينكه عمويم ابوطالب تو را بسيار دوست مى داشت).
در بعضى از روايات نيز آمده كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) پس از اين جمله به على(عليه السلام) فرمود: «إِنَّ وَلَدَهُ لَمَقْتُولٌ في مَحَبَّةِ وَلَدِكَ فَتَدْمَعُ عَلَيْهِ عُيُونُ الْمُؤمِنينَ وَ تُصَلّي عَلَيْهِ الْمَلائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ ثُمَّ بَكى حَتّى جَرَتْ دُمُوعُهُ عَلى صَدْرِهِ»؛ (فرزند او [اشاره به مسلم است] در طريق محبّت فرزند تو [اشاره به امام حسين(عليه السلام) سالار شهيدان است] شهيد مى شود و مؤمنان بر وى مى گريد و فرشتگان مقرب الهى بر او درود مى فرستند. سپس پيامبر(صلى الله عليه وآله) گريست به گونه اى كه اشكهاى او بر سينه اش فرو ريخت).
عقيل نيز مانند عمويش عباس بن عبدالمطلب به اجبار در صف مشركان در جنگ بدر حاضر و اسير شد و با دادن فديه به مكّه بازگشت و پيش از صلح حديبيه مسلمان شد و هجرت كرد و به خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) رسيد و در جنگ موته در صف مسلمانان همراه برادرش جعفر شركت جست و در زمان خلافت معاويه در سنه 50 هجرى ديده از جهان فروبست در حالى كه بيش از 90 سال داشت. او در هيچ يك از جنگهاى برادرش اميرمؤمنان(عليه السلام) حضور نيافت، ولى «ابن عبد ربّه» در كتاب «استيعاب» نقل مى كند كه عقيل همراه با ابن عباس در جنگ «جمل»، «صفين» و «نهروان» شركت داشت و اين مسئله منافات با نابينايى او ندارد، زيرا «ابن ابى الحديد» مى گويد: «عقيل در جنگ صفين بود، ولى پيكار نكرد و از خيرخواهى و مشورت نيك مضايقه ننمود».
درباره اينكه آيا عقيل سرانجام به شام رفت و به معاويه پيوست دو قول مختلف نقل شده، بعضى معتقدند كه در زمان حيات اميرمؤمنان(عليه السلام) به شام نرفت، ولى بعد از شهادت آن حضرت به شام رفت و به معاويه پيوست.
بعضى ديگر مانند علاّمه »شوشترى» در شرح نهج البلاغه خود معتقدند اساساً برنامه ملحق شدن به معاويه در كار نبوده، ملاقاتى كرده و باز گشته است. در مجموع چنين استفاده مى شود كه او مرد با ايمان و نيك نفسى بود، ولى از نظر روحى ضعيف بود و اگر گاهى لغزشى از او سرزده به علت همين ضعف بود.
يكى از امتيازات عقيل آگاهى وسيع او نسبت به علم انساب بود، قبائل عرب را خوب مى شناخت و از نسبهاى آنها آگاه بود و بعضى او را يكى از نسب شناسان چهارگانه عرب شمرده اند.(1)،(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.