پاسخ اجمالی:
ایشان در این خصوص دستوراتی به كارگزاران خود مى دهد؛ نخست دستور به تقواى الهى در نهان و آشكار مى دهد و اینکه ظاهر و باطنشان یکی باشد و دورنگی و دورویی نداشته باشند. امام(ع) در اين فرمايش خود در مسئله اخلاص و امانت، روى دو چيز انگشت گذاشته اند: يكى هماهنگى خلوت و جلوت و ديگرى هماهنگى گفتار و كردار و در واقع اخلاص بر همين دو ركن استوار است و رياكاران هر دو يا يكى از آن دو را از دست مى دهند.
پاسخ تفصیلی:
امام علي(علیه السلام) در بخشی از نامه 26 «نهج البلاغه» - که به بعضی از مأموران جمع آوری زکات(مخنف بن سلیم) نوشته است - دستوراتی به كارگزار خود مى دهد و هر كدام از اين دستورات با جمله «اَمَرَهُ» آغاز مى شود. نخست دستور به تقواى الهى در نهان و آشكار مى دهد و مى فرمايد: (او را به تقواى الهى در امور پنهانى و اعمال مخفى خود دستور مى دهد در آنجا كه هيچ كس جز خدا شاهد و گواه نيست و نه احدى غير از او ناظر و حافظ اعمال)؛ «أَمَرَهُ بِتَقْوَى اللَّهِ فِي سَرَائِرِ أَمْرِهِ وَ خَفِيَّاتِ عَمَلِهِ، حَيْثُ لَا شَهِيدَ غَيْرُهُ، وَ لَا وَكِيلَ دُونَهُ». شايان توجه است امام(عليه السلام) در اين جمله بر يكى از مهم ترين مصاديق تقوی انگشت مى گذارد؛ يعنى تقوی در امور پنهانى، اعم از نيّت درون و اعمال برون كه هيچ كس جز خدا شاهد و گواه آن نيست و اين مهمترين چيزى است كه جز از طريق ايمان به خدا و اعتقاد به حضور او در همه جا و در هر زمان، حاصل نمى شود. مشكلاتى كه در جوامع انسانى پيش مى آيد و آسيب هايى كه به مردم مى رسد غالبا مربوط به همين قسمت است؛ تصميماتى به تنهايى گرفته مى شود و كارهايى دور از چشم مردم انجام مى گيرد و در آن منافع عموم فداى منافع نامشروع اشخاص مى گردد.
جمله «حَيْثُ لَا شَهِيدَ غَيْرُهُ، وَ لَا وَكِيلَ دُونَهُ» به يقين ناظر به افراد عادى است كه در خلوت حضور ندارند؛ ولى فرشتگانى كه مأمور ثبت اعمال انسانند، در هر مكان و هر زمان با او هستند و مراقب اعمال اويند و از همه بالاتر ذات پاك پروردگار همه جا حضور دارد و چيزى از بندگان بر او مخفى نيست. سپس به او فرمان دوم را مى دهد و مى فرمايد: (به او امر كرده كه هيچ عملى را از اطاعت هاى خدا آشكارا انجام ندهد كه در پنهانى خلاف آن را انجام مى دهد)؛ «وَ أَمَرَهُ أَلَّا يَعْمَلَ بِشَيْءٍ مِنْ طَاعَةِ اللهِ فِيمَا ظَهَرَ فَيُخَالِفَ إِلَى غَيْرِهِ فِيمَا أَسَرَّ». يعنى بايد ظاهر و باطنِ خود را يكى كرد؛ زيرا اختلاف ظاهر و باطن و خلوت و جلوت مصداق آشكار نفاق است و مسلمان از نفاق بيگانه است.
سپس امام(عليه السلام) تعبيرى دارد كه در واقع به منزله دليل براى دستور گذشته است، مى فرمايد: (آن كس كه پنهان و آشكارش، عمل و سخنش برخلاف يكديگر نباشد امانت الهى را ادا كرده و بندگى خالصانه را انجام داده است)؛ «وَ مَنْ لَمْ يَخْتَلِفْ سِرُّهُ وَ عَلَانِيَتُهُ، وَ فِعْلُهُ وَ مَقَالَتُهُ، فَقَدْ أَدَّى الْأَمَانَةَ، وَ أَخْلَصَ الْعِبَادَةَ».
مفهوم اين سخن آن است كه آنهايى كه پنهان و آشكارشان متفاوت است و گفتارشان با رفتارشان هماهنگ نيست، خائن و غير مخلص اند و به واقع چنين است. چه خيانتى از اين بدتر كه انسان اعمال نيك رياكارانه در برابر مردم انجام دهد و آن گاه كه به خلوت مى رود كار ديگر كند؛ يا با زبانش وعده هاى نيكى دهد و پاكى و تقوی را بستايد؛ ولى عملش بر ضد آن باشد و مايه بى اعتمادى و سلب عقيده مردم گردد. اين كارها از هر كس كه باشد نازيباست و از دولتمردان اسلام نازيباتر.
امام(عليه السلام) در اين فرمايش خود در مسئله اخلاص و امانت، روى دو چيز انگشت گذاشته اند: يكى هماهنگى خلوت و جلوت و ديگرى هماهنگى گفتار و كردار و در واقع اخلاص بر همين دو ركن استوار است و رياكاران هر دو يا يكى از آن دو را از دست مى دهند.
البتّه رعايت اين اصل بيش از هركس در مسئولان اموال بيت المال اهمّيّت دارد كه بايد حفيظ و امين باشند. در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «مَنْ خَالَفَتْ سَرِيرَتُهُ عَلَانِيَتَهُ فَهُوَ مُنَافِقٌ كَائِناً مَنْ كَانَ وَ حَيْثُ كَانَ وَ فِي أَيِّ زَمَنٍ كَانَ وَ عَلَى أَيِّ رُتْبَةٍ كَانَ»(1) (كسى كه باطنش با ظاهرش مخالف باشد او منافق است؛ هركس باشد و در هر جا كه باشد و در هر سرزمين و در هر رتبه و مقامى كه باشد). در حديث ديگرى از امام صادق(عليه السلام) از لقمان حكيم آمده است: «لِلْمُنَافِقِ ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ: يُخَالِفُ لِسَانُهُ قَلْبَهُ، وَ قَلْبُهُ فِعْلَهُ، وَ عَلَانِيَتُهُ سَرِيرَتَهُ»(2)؛ (منافق سه نشانه دارد: زبانش با قلبش مخالف است، و قلبش با عملش، و آشكارش با نهانش).(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.