پاسخ اجمالی:
برخى مى گويند: «معروف نزد قدما چنين بوده كه هر روايتى در مسائل تاريخى و از آن جمله موضوع مهدويت را بدون بررسى سند آن نقل مى كردند؛ ولى بعد از آن عصر، حركت جديدى پديد آمد و بين روايات تمييز داده شد و اخبار را به دسته هاى مختلف از قبيل: صحيح، حَسَن، قوى و ضعيف تقسيم نمودند؛ ولى اين پيشرفت و حركت شامل روايت هاى تاريخى كه از آن جمله روايات مهدويت است، نگرديد ...». این سخن باطلی است و دلایل زیادی بر رد آن وجود دارد؛ از جمله اینکه سیره محدثین کاملا برخلاف این ادعا بوده و آنان نهايت احتياط را در جمع و نقل احاديث در كتب خود داشته اند.
پاسخ تفصیلی:
برخى در رد احادیث «مهدویت» مى گويند: «معروف نزد قدما چنين بوده كه هر روايتى در مسائل تاريخى و از آن جمله موضوع مهدويت را بدون بررسى سند آن نقل مى كردند؛ ولى بعد از آن عصر، حركت جديدى پديد آمد و بين روايات تمييز داده شد تا زمانى كه حركت اصوليين پديد آمد و اخبار را به دسته هاى مختلف از قبيل: صحيح، حَسَن، قوى و ضعيف تقسيم نمودند؛ ولى اين پيشرفت و حركت شامل روايت هاى تاريخى كه از آن جمله روايات مهدويت است، نگرديد ...».(1)
در پاسخ به این اشکال چند نكته را يادآور مي شويم:
1. آنچه از قدماى محدثين اماميه مى دانيم آن است كه آنان نهايت سعى و كوشش و احتياط خود را در جمع و نقل احاديث در كتب خود داشته اند كه از آن جمله محدث بزرگ مرحوم كلينى(رحمة الله عليه) است. او نزد اهل فن حديث، معروف به دقت نظر و احتياط در نقل اخبار است و نيز مى دانيم كه بزرگانى امثال شيخ طوسى(رحمة الله عليه) چه اهتمام وافرى به شناخت شيوخ روايى خود داشته اند. شخصى مثل شيخ صدوق(رحمة الله عليه) عادتاً شيوخ خود را مى شناخته و نيز از حالات آنان و از ايمان و عدالت آنها آگاهى داشته است و از كسى كه او را نمى شناخت روايت نقل نمى كرده است.
2. ما اطمينان داريم كه اين بزرگان به صحت اين گونه روايات كه در باب امامت و مهدويت وارد شده اطمينان كامل داشته اند و يا لااقل به جهت برخى قرائن معتبر كه همراه آنها بوده و موجب جبران ضعف برخى از آنها مى شده، آنها را با اطمينان كامل نقل مى كردند. و گرنه جاى اين سؤال باقى است كه امثال شيخ صدوق و طوسى و ديگران چه اهدافى غير از احتجاج و استدلال به آنها داشته اند؟ مگر اين نيست كه شيخ صدوق كتابش را براى رفع حيرت در امر حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشريف) نوشته است!
3. تمام يا بيشتر اصول و منابع اصلى احاديث مهدويت كه در سه قرن اول نوشته شده به دست شيخ صدوق، طوسى و نعمانى رسيده و لذا به آن روايات استدلال مى نمودند.
4. گرچه تقسيم حديث به چهار قسم از اصطلاحات متأخرين است؛ ولى قدماى محدثين از آن جمله شيخ طوسى(رحمة الله عليه) روش خاصى در قبول خبر داشته اند. شيخ بهايى بعد از تقسيم حديث به چهار قسم معروف، مى گويد: اين اصطلاح نزد قدما معروف نبوده؛ بلكه آنان حديث صحيح را به حديثى اطلاق مى كردند كه همراه قرائن، مورد وثوق و اطمينان باشد. اين قرائن انواعى دارد:
الف) وجود حديث در اصول چهارصدگانه حديثى كه نزد راويان مشهور بوده است.
ب) تكرار حديث در يك يا دو اصل يا بيشتر از اين اصول با سندهاى متعدد و معتبر.
ج) وجود حديث در اصلى كه انتسابش به يكى از اصحاب ائمه ثابت و اجماع اصحاب بر صدق او بوده است.
د) وجود حديث در يكى از كتبى كه بر ائمه عرضه شده و آن حضرات، مصنّف آن كتب را تمجيد نموده اند، از قبيل كتاب: عبيدالله بن على حلبى كه بر امام صادق(عليه السلام) عرضه شد.(2)
ه) وجود حديث در كتبى كه نزد قدما مورد وثوق و اطمينان بوده است.(3)
5. علماى رجال، مجهول را بر دو نوع تقسيم كرده اند:
الف) مجهول اصطلاحى: و آن به كسى اطلاق مى شود كه تصريح به مجهوليت او از سوى رجاليون شده باشد.
ب) مجهول لغوى: و آن به كسى اطلاق مى شود كه وضعيت او معلوم نيست و لذا در كتب رجال از او سخنی به ميان نيامده است. تنها قسم اول از مجهولیت است كه موجب ضعف راوى است و در مورد دوم احتياج به بررسى دقيق دارد كه سبب مطرح نشدن او در كتب رجال چيست؟ چون ممكن است به جهت معروف بودنش درباره او سكوت كرده باشند.(4)
6. احتمالى نيز وجود دارد كه بناى قدما بر تمسك به «اصالة الصدق و العدالة» باشد. يعنى اصل اولى بر صدق و عدالت راوى است؛ مگر آنكه خلاف آن ثابت شود و مقصود به آن، همان اصل عدم و يا استصحاب عدم فسق است به همين جهت است كه ما احتياجى به اثبات عدالت [خواه به معناى ملكه يا حُسن ظاهر] نداريم؛ زيرا احراز آن، مستلزم تعطيل امور و تضييع بسيارى از مصالح است. كمتر كسى است كه بتوان عدالت او را به اثبات رسانيد. اين مطلب مورد تأييد عقلا نيز هست.
7. براى اثبات اعتبار روايات نبايد تنها اعتبار سندى را مطرح ساخت؛ بلكه بايد به همه راه ها و اسباب اعتبار شخص توجه كرد و در نظر داشت كه مبناى بسيارى از عالمان شيعه بلكه اكثريت قريب به اتفاق آنان، حجيت «خبر موثوق به» است؛ يعنى خبرى كه از طرق مختلف به آن اطمينان و وثوق حاصل شود.(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.