پاسخ اجمالی:
خداوند در آیات مختلف قرآن، به شجاعت و پایمردی مومنان راستین و ترس گروهی از منافقان عصر پیامبر(ص) خصوصاً در جنگ های صدر اسلام اشاره کرده است. با دقت در آیات فوق استفاده می شود که سخنان وحشت انگیز بعضی از شیاطین که مسلمانان را از اجتماع لشکر قریش می ترساندند، نه تنها ترس و وحشتی در آنها ایجاد نکرد بلکه به ایمان و میزان توکل آنها افزود، چرا که ترس و جبن ریشه شیطانی دارد، در حالی که شجاعت دارای ریشه ایمان است و مومن نیز با اتکا به همین اصل و توکل بر قدرت خدا در همه صحنه ها پیروز می شود.
پاسخ تفصیلی:
در آيات 13 و 22 سوره «احزاب»، سخن از ترس و جُبن گروهى از منافقان و افراد ضعيف الايمان عصر پيامبر(صلى الله عليه و آله) در جنگ احزاب و نيز سخن از شجاعت و پايمردى و ثبات قدم مؤمنان راستين است. نخست مى فرمايد: «وَ اِذْ قَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ يَا اَهْلَ يَثْرِبَ لَامُقَامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا وَ يَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِنْهُمُ النَّبِىَّ يَقُولُونَ اِنَّ بُيُوتَنَا عَوْرَةٌ وَ مَا هِىَ بِعَوْرَةٍ انْ يُرِيدُونَ اِلّا فِرَاراً»؛ (به خاطر بياوريد زمانى را كه گروهى از آنها [منافقان] گفتند: اى مردم مدينه! اينجا [ميدان جنگ احزاب] جاى توقّف نيست، به خانه هاى خود بازگرديد و گروهى از آنان از پيامبر(صلى الله عليه و آله) اجازه بازگشت مى خواستند و مى گفتند: خانه هاى ما بدون حفاظ است، در حالى كه بدون حفاظ نبود؛ بلكه [اينها بهانه بود، به خاطر ترس و وحشت] مى خواستند فرار كنند!).
البتّه ميدان جنگ احزاب آنچنان به خاطر فزونى لشكر دشمن و تجهيزات زياد آنها وحشتناك بود كه افراد سست و ترسو هرگز تاب مقاومت نداشتند؛ ولى چنانكه در آيه 22 همين سوره آمده: «وَ لَمَّا رَأَى الْمُؤْمِنُونَ الْاَحْزَابَ قَالُوا هَذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ مَا زَادَهُمْ اِلّا اِيمَاناً وَ تَسْلِيماً»؛ (مؤمنان راستين نه تنها از مشاهده لشكر احزاب هراسى به دل راه ندادند؛ بلكه آن را دليل بر صدق وعده هاى الهى و پيامبر دانستند و بر ايمان و تسليم و پايمردي شان افزوده شد!). جالب اينكه از بعضى روايات استفاده مى شود كه پيامبر(صلى الله عليه و آله) به منافقان و افراد ضعيف الايمان و ترسو اجازه بازگشت به مدينه را داد، چرا كه اگر مى ماندند نه تنها كارى از آنها ساخته نبود، بلكه بذر ضعف و سستى را در دل ديگران مى پاشيدند! به همين دليل در آيه 47 سوره «توبه» درباره جمعى از اين گونه افراد مى خوانيم: «لَوْ خَرَجُوا فِيكُمْ مَا زَادُوكُمْ اِلّا خَبَالاً»؛ (اگر آنها همراه شما [به سوى ميدان جهاد] خارج مى شدند جز اضطراب و ترديد، چيزى بر شما نمى افزودند!).
بايد توجّه داشت كه «خَبَل» و «خَبَال» به معنى اضطراب و ترديدى است كه از ضعف عقل و عدم قدرت بر تصميم گيرى حاصل مى شود كه يكى از عوامل آن ترس و وحشت زياد است كه موجب مى شود انسان تعادل فكرى خود را از دست بدهد. در آيه 52 سوره «توبه»، با چهره ديگرى از شجاعت ياران پيامبر(صلى الله عليه و آله) رو به رو مى شويم، شجاعتى كه از منطق ايمان سرچشمه مى گرفت، آنها به خوبى مى ديدند كه در ميدان نبرد بر سر دو راهى قرار دارند كه هر دو به سوى بهشت و خشنودى خدا مى رود: راهى به سوى «شهادت» پيش مى رود كه نهايت آن سعادت است و راهى به سوى زنده ماندن و پيروز شدن بر دشمن، كه آن هم باعث افتخار در دنيا و آخرت است.
اين در حالى است كه دشمن در هر صورت محكوم به شكست است يا مرگ ذلّت بار در اين دنيا يا عذاب پروردگار در آخرت. بديهى است كسى كه چنين درك و ديدى داشته باشد هرگز ترس و سستى به خود راه نمى دهد و از اين رذيله بزرگ اخلاقى بركنار است: «قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا اِلَّا اِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ وَ نَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِكُمْ اَنْ يُصِيبَكُمُ اللَّهُ بِعَذَابٍ مِنْ عِنْدِهُ اَوْ بِاَيْدِينَا فَتَرَبَّصُوا اِنَّا مَعَكُمْ مُتَرَبِّصُونَ» و به گفته بعضى از دانشمندان، عامل اصلى پيروزى مسلمانان همين شجاعت زاييده از ايمان و منطق «قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا اِلَّا اِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ» بود. در آيه 173 الی 175 سوره «آل عمران»، با چهره ديگرى از شجاعت اين دين باوران شجاع در جنگ احد رو به رو مى شويم:
مى دانيم در اُحد، مسلمانان بر اثر غفلت گروهى از افراد دنياپرست - كه سنگرهاى حسّاس خود را رها كردند و به جمع غنايم پرداختند - گرفتار شكست سختى شدند و ضايعات فراوانى به بار آمد و طبق آنچه در تواريخ آمده است دشمن پيروزمند به هنگام بازگشت از ميدان جنگ در اثناى راه مكّه از بازگشت خود پشيمان شد و با يكديگر توافق كردند كه به مدينه بازگردند و از فرصت به دست آمده استفاده كنند و ضربه نهايى را بر مسلمين وارد كنند. هنگامى كه پيامبر اسلام(صلى الله عليه و آله) از اين مسئله آگاه شد ابتكار مهمّى به خرج داد، دستور داد لشكر اسلام حتّى كسانى كه جراحتى در ميدان احد بر تن داشتند به استقبال لشكر دشمن بروند. اين دستور بسيار مؤثّر واقع شد و وحشت و اضطرابى در لشكر دشمن افكند به گونه اى كه ترجيح دادند، پيروزى نسبى خود را با حمله مجدّد به خطر نيافكنند و به مكّه بازگشتند.
آيه مورد بحث به اين معنى اشاره كرده و شجاعت مسلمانان و عدم ترس آنها را از دشمن مى ستايد، مى فرمايد: «اَلَّذِينَ اِسْتَجَابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ مَا اَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ اَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوا اَجْرٌ عَظِيمٌ»؛ (آنها كه دعوت خدا و پيامبر(صلى الله عليه و آله) را پس از آنكه جراحاتى به آنها رسيده بود اجابت كردند [و در حالى كه هنوز زخم هاى ميدان اُحد التيام نيافته بود، به سوى ميدان «حَمراء الاسد» شتافتند آرى] كسانى از آنها كه نيكى كردند و تقوا پيش گرفتند پاداش بزرگى دارند). سپس ايمان و شهامت را چنين مى ستايد: «اَلَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ اِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ اِيمَاناً وَ قَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ»؛ (آنها كسانى بودند كه مردم به آنان گفتند: مردم [لشكر دشمن] براى حمله به شما اجتماع كرده اند، از آنان بترسيد، امّا [نه تنها نترسيدند؛ بلكه] بر ايمانشان افزوده شد و گفتند: خدا ما را كافى است و بهترين حامى ماست!).
در كجاى دنيا ديده شده كه مجروحان جنگى فوراً به ميدان بازگردند و در صفوف مقدّم جاى گيرند، آرى اين شجاعت و شهامت بى نظير بود كه وسوسه هاى دشمن را خنثى كرد و با چنين حضورى در ميدان جنگ او را مأيوس و ناكام نمود. به هر حال حمراء الاسد صحنه عجيبى بود كه طعم پيروزى موقّت اُحد را در كام قريش تلخ كرد و به آنها نشان داد كه مسلمانان اگر چه بر اثر اشتباه گروهى موقّتاً عقب نشستند؛ ولى ابتكار عمل را از دست نداده اند و دشمن بايد منتظر ضربات آينده مسلمين باشد. به اين ترتيب نه تنها از يك شكست خطرناك پيشگيرى كردند؛ بلكه پايه پيروزي هاى آينده را نهادند و آثار منفى شكست را از دل دوستان خود زدودند و با توكّل بر پروردگار، چراغ اميد را در قلب ها فروزان ساختند. از آيه فوق استفاده مى شود كه سخنان وحشت انگيز بعضى از شياطين - كه مسلمانان را از اجتماع لشكر قريش مى ترساندند - نه تنها ترس و وحشتى در آنها ايجاد نكرد؛ بلكه بر ايمانشان افزود و ميزان توكّل آنها را بالا برد، اين به خاطر آن بود كه متذكّر وعده هاى الهى و صدق گفتار پيامبر(صلى الله عليه و آله) شدند كه اگر در ميدان اُحد به دستور حضرتش عمل مى كردند، هرگز آن شكست نيز به وجود نمى آمد.
از شگفتى هاى اين جنگ آن است كه پيامبر(صلى الله عليه و آله) فرمود: «تنها كسانى كه در اُحُد شركت كردند به ميدان حمراء الاسد بيايند و به ديگران اجازه نداد كه در اين پيكار شركت جويند، تا به دشمن بفهماند لشكر احد حتّى با وجود آن همه مجروحان جنگى باز نيرومند و آماده پيكار است و به هيچ وجه ضعف و فتورى در آن راه نيافته و اين همان است كه دشمن را به شدّت مضطرب ساخت». در ادامه اين آيات، در آيه 175 همين سوره به تفاوت ميان افراد جبان و ترسو و شجاعان مؤمن اشاره مى كند و چنين مى فرمايد: «اِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ اَوْلِيَائَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَ خَافُونِ اِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ»؛ (اين فقط شيطان است كه پيروان خود را مى ترساند، از آنها نترسيد و تنها از من بترسيد اگر ايمان داريد). از اين تعبير به خوبى استفاده مى شود كه اين گونه ترس ها جنبه شيطانى دارد و هدفش تضعيف روحيّه مؤمنان و كشاندن آنها به موضع انفعالى است تا از زير بار مسئوليّت ها فرار كنند، در حالى كه مؤمنان راستين هيچ گونه ترس و وحشتى جز از خدا ندارند! مطابق اين تعبيرات، ترس و جُبن ريشه شيطانى دارد، در حالى كه شجاعت و شهامت داراى ريشه ايمانى است، آرى شجاعت از آثار ايمان است، چرا كه مؤمن با اتّكا به خدا - كه قدرتش ما فوق همه قدرت هاست - خود را در همه صحنه ها پيروز مى بيند و افراد ضعيف الايمان با اتّكا به قدرت خود - كه به هر حال شكست پذير است خويش را ناتوان مشاهده مى كنند و به همين دليل ترس و وحشت در صحنه هاى مهمّ زندگى بر آنها چيره مى شود. در داستان غزوه «حمراء الاسد» شياطين انس و جنّ دست به دست هم دادند تا قدرت لشكر قريش را بزرگ نشان دهند و مؤمنان را از رويارويى با آنها بترسانند، در حالى كه به تعبير قرآن تنها اولياى شيطان و دوستان او از اين گونه امور مى ترسند و اولياء اللَّه وحشتى به خود راه نمى دهند.(1)،(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.