پاسخ اجمالی:
تأمل در این آیاتی که از این امور سخن گفته اند، نشان می دهد که گمراهی و مهر شدن قلب ها، نتیجه عمل و انتخاب خود انسان است؛ نه حاصل جبر الهی. مثلا هواپرستی، کفر، عناد، غفلت، نفاق و... از مهم ترین عوامل گمراهی و مهر شدن دلها در این آیات است. اگر مى بينيم گمراهی، قفل شدن دلها و زینت اعمال زشت، به خدا نسبت داده شده است، به خاطر آنست كه خداوند این خاصيت را در اعمال و انتخابهای غلط انسانها نهاده است که در صورت ارتکاب و انتخاب آنها دچار گمراهی، لعن و کج فهمی شوند.
پاسخ تفصیلی:
دلالت قرآن بر هدايت و گمراهى جبری!
در آیات متعددی از قرآن چنین آمده است که خداوند با زينت دادن اعمال، مهر نهادن بر دل و گوش و چشمها، پرده کشيدن بر دل و چشمها، قفل زدن بر قلبها و لعن کردن، مانع از هدايت کافران، منافقان و بعضي از اهل کتاب مي شود. بعضی از این آیات به شرح ذیل است:
1- آیه 23 سوره جاثیه: «أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ يَهْديهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ»؛ (آيا ديدى كسى را كه معبود خود را هواى نفس خويش قرار داده و خداوند او را با آگاهى [بر اينكه شايسته هدايت نيست] گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مُهر زده و بر چشمش پرده اى افكنده است؟! با اين حال چه كسى مى تواند غير از خدا او را هدايت كند؟! آيا متذكّر نمى شويد؟).
2- آیات 6 و 7 سوره بقره:«إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ * خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ»؛ (كسانى كه كافر شدند، براى آنان تفاوت نمى كند كه آنان را [از عذاب الهى] بترسانى يا نترسانى ايمان نخواهند آورد* خدا بر دلها و گوش هاى آنان مهر نهاده؛ و بر چشمهاي شان پرده اى افكنده شده و عذاب بزرگى در انتظار آنهاست).
3- در آیه 16 سوره محمد نیز با این بیان قرآنی مواجه هستیم که: «وَ مِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ حَتَّى إِذا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِكَ قالُوا لِلَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ ما ذا قالَ آنِفاً أُولئِكَ الَّذينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ»؛ (گروهى از آنان به سخنانت گوش فرا مى دهند، امّا هنگامى كه از نزد تو خارج مى شوند به كسانى كه علم و دانش به آنان بخشيده شده [از روى استهزا] مى گويند: «[اين مرد] الان چه گفت؟!» آنها كسانى هستند كه خداوند بر دلهای شان مُهر نهاده و از هواى نفسشان پيروى كرده اند [از اين رو چيزى نمى فهمند])!
4- آیه 108 سوره نحل:«أُولئِكَ الَّذينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ سَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ وَ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ»؛ (آنها كسانى هستند كه [بر اثر فزونى گناه] خدا بر قلب و گوش و چشمانشان مهر نهاده [به همين دليل نمى فهمند] و غافلان واقعى همانها هستند!).
5- آیه 46 سوره نساء: «مِنَ الَّذينَ هادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ يَقُولُونَ سَمِعْنا وَ عَصَيْنا وَ اسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَ راعِنا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ طَعْناً فِي الدِّينِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ اسْمَعْ وَ انْظُرْنا لَكانَ خَيْراً لَهُمْ وَ أَقْوَمَ وَ لكِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلا يُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَليلاً»؛ (بعضى از يهود، سخنان را از جاى خود تحريف مى كنند و [به جاى اينكه بگويند: «شنيديم و اطاعت كرديم»] مى گويند: شنيديم و مخالفت كرديم! و [نيز مى گويند:] بشنو! كه هرگز نشنوى! و [از روى تمسخر مى گويند:] راعنا [ما را تحميق كن!] تا با زبان خود حقايق را بگردانند و در آيين خدا طعنه زنند. ولى اگر آنها [به جاى اين همه لجاجت] مى گفتند: شنيديم و اطاعت كرديم و سخنان ما را بشنو و به ما مهلت ده [تا حقايق را درك كنيم] براى آنان بهتر و با واقعيت سازگارتر بود. ولى خداوند آنها را به خاطر كفرشان از رحمت خود دور ساخته است از اين رو جز عدّه كمى ايمان نمى آورند).
6- آیه 155 سوره نساء:«فَبِما نَقْضِهِمْ ميثاقَهُمْ وَ كُفْرِهِمْ بِآياتِ اللَّهِ وَ قَتْلِهِمُ الْأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَ قَوْلِهِمْ قُلُوبُنا غُلْفٌ بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْها بِكُفْرِهِمْ فَلا يُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَليلاً»؛ ([ولى] به خاطر پيمان شكنى آنها و انكار آيات خدا و كشتن پيامبران بناحق و به خاطر اينكه [از روى استهزا] مى گفتند: بر دلهاى ما، پرده افكنده [شده و سخنان پيامبر را درك نمى كنيم! رانده درگاه خدا شدند] آرى، خداوند به علّت كفرشان بر دل هاى آنها مهر زده كه جز عده كمى [كه راه حق مى پويند و لجاج ندارند] ايمان نمى آورند).
7- آیه 87 سوره توبه: «رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ وَ طُبِعَ عَلى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَفْقَهُونَ»؛ ([آرى] آنها راضى شدند كه با متخلّفان باشند و بر دل هايشان مهر نهاده شده از اين رو [چيزى] نمى فهمند). آیه 93 همین سوره در بیانی مشابه، این گونه این مضمون را مجددا بیان می کند که: «إِنَّمَا السَّبيلُ عَلَى الَّذينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ وَ هُمْ أَغْنِياءُ رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ وَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَعْلَمُونَ»؛ (راه مؤاخذه تنها به روى كسانى باز است كه از تو اجازه مى خواهند در حالى كه توانگرند [و امكانات كافى براى جهاد دارند] آنها راضى شدند كه با متخلّفان [زنان و كودكان و بيماران] بمانند و خداوند بر دل هايشان مهر نهاده؛ به همين جهت چيزى نمىدانند!).
8- آیه 100 سوره اعراف نيز همین مضمون را این گونه تکرار می کند: «أَ وَ لَمْ يَهْدِ لِلَّذينَ يَرِثُونَ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ أَهْلِها أَنْ لَوْ نَشاءُ أَصَبْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَ نَطْبَعُ عَلى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَسْمَعُونَ»؛ (آيا كسانى كه وارث روى زمين بعد از صاحبان آن مى شوند، عبرت نمى گيرند كه اگر بخواهيم آنها را نيز به گناهان شان هلاك مى كنيم و بر دلهايشان مهر مى نهيم تا (صداى حق را) نشنوند؟!).
9- آیه 4 سوره نمل: «إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ»؛ (كسانى كه به آخرت ايمان ندارند اعمال [بد]شان را براى آنان زينت مى دهيم به طورى كه سرگردان مى شوند).
و آیاتی دیگر... .
ظاهر چنین آیاتی اين ذهنیّت را به وجود می آورد كه: «هدايت و گمراهى جنبه اجبارى دارد» و تنها منوط به خواست خداست و بدیهی است در این میان جایی برای انتخاب انسان باقی نمی ماند. حال ممکن است این سؤال به ذهن برسد که چرا خداوند متعال بندگانش را گمراه می کند؟! به عبارت دیگر چرا خداوند با زينت دادن اعمال، مهر نهادن بر دل و گوش و چشمها، پرده کشيدن بر دل و چشمها، قفل زدن بر قلبها و لعن کردن، مانع از هدايت کافران، منافقان و بعضي از اهل کتاب مي شود؟!
نسبت اختیار با ایمان، بندگی و تکامل؟
پیش از جواب به این سؤال لازم است نکته ای راجع به اختیار انسان بیان شود؛ آن هم اینکه تحقّق هدف نهایی خداوند از خلقت انسان، یعنی «عبودیّت و رشد در مسیر تکامل معنوی» مبتنی است بر اعطای علم و آگاهی به انسان از سوی خداوند و وجود میدانی برای آزمایش و سنجش او (1) و این موضوع پیوند وثیقی با مؤلفه «اختیار انسان» دارد. زیرا تكامل انسانى چيزى نيست كه بتوان آن را به اجبار به دست آورد؛ بلكه راه طولانى و درازى است كه انسان بايد با پاى خود آن را طى كند و با اراده و تصميم و افعال اختيارى خويش طرح آن را بريزد. خداوند نیز با اوامر و تكاليف و برنامه هاى تربيتى كه توسط پيامبرانش ابلاغ مى فرماید، این مسير را نشان داده، تا ما با اختيار و اراده خويش اين راه را بپيمایيم.(2) بدیهی است که اگر به انسان اختیار اعطا گردیده است، این اختیار هم می تواند سرچشمه امور مثبت گردد و هم می تواند سرمنشاء امور منفی باشد؛ چرا که اگر تنها بتوانیم با اختیار، امور مثبت را به جا آوریم و قادر به انجام امور منفی نباشیم، دیگر اختیار مفهومی نخواهد داشت.
با تکیه بر این اصل کلی می گوییم: سعادت هر انسانى بسته به اين است كه با حسن انتخاب و استفاده بهینه از نعمت اختیار، تمام نيروها و استعدادهاى مادى و معنوى وجود خود را به طور صحيح پرورش دهد و به اصطلاح به مقام «فعليت» در آورد. بهترين راه اين پرورش روحى و جسمى و رسيدن به سعادت شايسته انسانى، پيروى از دستورات و تعاليمى است كه خداوند به وسيله پيامبران گرامى خود به بشر عرضه داشته است. از آن سو نیز كسانى كه با سوء انتخاب خود از عمل به اين تعاليم و دستورات سرپيچى مى كنند، گناهكار مى شوند و از رسيدن به سعادت باز مى مانند.(3)
علت اصلی گمراهی و قفل شدن دلها و نابینایی چشمها در آیات فوق؟
دقت و تأمل در آیات ذکر شده در صدر بحث، نشان می دهد که این گمراهی معلول گناه آن گمراهان است؛ نه اینکه خداوند متعال به اجبار آنان را گمراه کند! معصیت کاران با دست خود تمام چراغ هاى هدايت را شكسته و راه هاى نجات را به روى خود بسته و پل هاى بازگشت را پشت سر خود ويران می کنند.(4) اصولا اصرار و لجاجت آنها در برابر حق و ادامه به ظلم و بيدادگرى و كفر سبب مى شود كه پرده اى بر حس تشخيص آنها بيافتد و این يک امر طبيعى است كه اگر انسان به كار خلاف و غلطى ادامه دهد تدريجا با آن انس مى گيرد. نخست يک «حالت» است بعدا يک «عادت» مى شود و سپس مبدل به يک «ملكه» مى گردد و جزء بافت جان انسان مى شود. گاه كارش به جايى مى رسد كه بازگشت بر او ممكن نيست؛ اما چون خود آگاهانه اين راه را انتخاب كرده است مسئول تمام عواقب آن مى باشد بى آنكه جبر لازم آيد. درست همانند كسى كه آگاهانه با وسيله اى چشم و گوش خود را كور و كر مى كند تا چيزى را نبيند و نشنود.(5)
اعمال خلاف و انواع گناهان آثار سوئى روى حس تشخيص و درک و ديد انسان مى گذارد و سلامت فكر را تدريجا از او مى گيرد هر قدر در اين راه فراتر رود پرده هاى غفلت و بى خبرى بر دل و چشم و گوش او محكم تر مى شود و سرانجام كارش به جايى مى رسد كه چشم دارد و گويى نمى بيند، گوش دارد و گويى نمى شنود و دريچه روح او به روى همه حقايق بسته مى شود و حس تشخيص و قدرت تميیز كه برترين نعمت الهى است از آنها گرفته مى شود. تعبیر به «مهر زدن» بر دل ها نیز اشاره به همین حقیقت دارد. گاهى براى اينكه مثلا كسى دست به محتواى صندوقى نزند و دَرِ آن را نگشايد آن را محكم مى بندند و بعد از بستن با نخ مخصوصى محكم مى كنند و روى آن مهر مى زنند كه اگر آن را بگشايند فورا معلوم خواهد شد. اين تعبير در اينجا كنايه از نفوذناپذيرى مطلق است.(6)
معناى «گمراه شدن اشخاص در اثر گناه» كه در برخی آیات قرآن به آن تصریح شده نیز به معنای همین اثر وضعی است که گناه گناهکاران در سرنوشت شان دارد است؛ چنانکه در تک تک آیات فوق چنین نسبتی بین انتخاب و عمل کافران، مشرکین و منافقان با نتیجه عمل و عاقبت آنها وجود دارد:
1- در آیه 23 سوره جاثیه، گمراهی نتیجه «هواپرستی» است.(7)
2- در آیات 6 و 7 سوره بقره، «فرو رفتن در کفر و عناد» موجب مهر نهاده شدن بر دلها و گوش ها شده است.(8)
3- در آیه 16 سوره محمد، «هواپرستی و نفاق» موجب از دست رفتن قدرت تشخیص حقایق و نهایتا مهر شدن دل ها می گردد.(9)
4- در آیه 108 سوره نحل، «غفلت» سبب مهر زده شدن بر قلب و گوش و چشم معرفی شده است.
5- در آیه 46 سوره نساء، «کفر و سرکشی و طغیان» یهودیان ـ با مصادیقی همچون تحریف سخنان از جایگاه خود یا طعنه در آیین خدا و... ـ موجب دور افتادن آنها از رحمت خدا شده است.(10)
6- در آیه 155 سوره نساء، «کفر، پیمان شکنی، انکار آیات خدا و کشتن پیامبران» علت مهر زده شدن بر دلهاست.
7- در آیه 87 سوره توبه، «گناه و نفاق» ـ که تخلف از شرکت در جهاد یکی از مصادیقش است ـ سبب مهر شدن دل ها معرفی شده است.(11) در آیه 93 همین سوره نیز چنین است.
8- در آیه 100 سوره اعراف، رابطه «گناه» عامل مهر زده شدن بر دل معرفی می گردد.
9- در آیه 4 سوره نمل، «انکار آخرت» سبب کج فهمی و تغییر ارزشها شده و در نهایت اعمال زشت در نظر منکرین قیامت زیبا جلوه می کنند.
و آیاتی دیگر که هر کدام دلیل و سببی را برای قفل شدن دلها، هدایت نیافتن و گمراهی کافران، منافقان و مشرکان بیان کرده اند.
علت انتساب این گمراهی ها به خداوند؟
اگر مى بينيم گمراهی به خدا نسبت داده شده است؛ به خاطر آنست كه خداوند اين خاصيت را در اين گونه اعمال [و انتخابها] نهاده است.(12) اشخاص گناهکار چنان در آلودگی های پیرامون خود غرق می شوند که به سختی می توان دوباره آنها را به کشتی نجات هدایت الهی بازگرداند و این به این خاطر است که آلودگى در نظر آنها پاكى، زشتی ها نزد آنها زيبا، پستی ها افتخار و بدبختی ها و سيه روزی ها سعادت و پيروزى محسوب مى شود. چنين است حال كسانى كه در طريق غلط گام مى نهند و بر آن ادامه مى دهند. واضح است وقتى انسان كار زشت و نادرستى را انجام داد تدريجا قبح و زشتی آن کار در نظر او كم مى شود و به آن عادت مى كند. پس از مدتى كه به آن خو گرفت توجيهاتى براى آن مى تراشد. كم كم به صورت زيبا و حتى به عنوان يک وظيفه در نظرش جلوه مى كند و چه بسيارند افراد جنايتكار و آلوده اى كه به راستى به اعمال خود افتخار مى كنند و آن را نقطه مثبتى مى شمرند. اين دگرگونى ارزش ها و به هم ريختن معيارها در نظر انسان كه نتيجه اش سرگردان شدن در بيراهه هاى زندگى است، از بدترين حالاتى است كه به يک انسان دست مى دهد. امّا اينكه این تزیین اعمال به خدا نسبت داده شده است به خاطر آنست كه او «مسبب الاسباب» در عالم هستى است و تاثير هر موجودى به خدا منتهى مى شود. آرى اين خاصيت را خداوند در تكرار عمل قرار داده كه انسان تدريجا به آن خو مى گيرد و حس تشخيص او دگرگون مى شود بى آنكه مسئوليت انسان از بين برود و يا براى خدا ايراد و نقصى باشد.(13)
بنابراین گمراهی این افراد نتیجه هواپرستی، عناد و لجاجت، غفلت، گناه، نفاق، سرکشی ، پیمان شکنی، قتل انبیاء، طعنه در آیین خدا و... است و محروم شدن چنین اشخاصی از نعمت هدایت نه منافاتی با اختیارشان دارد و نه به معنای ظلمی از سوی خداوند در حق آنهاست. زیرا خداوند هیچ دخالت مستقیمی در اینکه چه کسی در کدامین راه صواب یا خطا قدم بگذارد نمی کند. این خود شخص است که با حسن انتخاب یا سوء انتخاب خود زمینه هدایت ها یا گمراهی های بعدی را برای خود فراهم می آورد.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.