پاسخ اجمالی:
طبق آموزه های اسلامی خداوند انسان را بر اساس اختیار و حق انتخاب بین شقاوت و سعادت آفریده و این خود انسان است که عاقبتی پرسعادت یا مملو از شقاوت برای خود رقم می زند.
این حدیث نیز یا به معنای علم خداوند به سعادت و شقاوت فرد از زمان پیش از تولدش و یا به معنای اختلاف استعدادها و زمینه های هر انسان برای قدم گذاشتن در مسیر سعادت و شقاوت است.
طبق تفسیر و معنای دیگری «ام» به معنای کانون جامعه یا رحم دنیاست؛ یعنی همان جایی که سعادت و شقاوت او بر اساس انتخاب های آزاد و آگاهانه اش شکل می گیرد.
بنابراین با توجه به این تفسیرها و آموزه های مسلّم فراوان دیگری که دلالت بر اختیار آدمی در اعمالش دارند، شائبه هیچ گونه جبر و ظلمی از طرف خدا پدید نمی آید.
پاسخ تفصیلی:
در آموزه های دین اسلام این گزاره مطرح است که همه انسان ها با بهره مند بودن از اختیار کارهای خویش در این دنیا می گذارند و اگر در ادامه حیات شان، دچار انحراف از مسیر توحید گردند، به سبب تأثیر امور خارج از وجود آنها و به خاطر سوء انتخاب های شان است. این در حالی است که در حدیثی از پیامبر اسلام یعنی «الشَّقِيُّ مَنْ شَقِيَ فِي بَطْنِ أُمِّهِ»(1) - با تصریح به اینکه شقاوت امری است که از ابتدای تولد هر شخص و از زمانی که هنوز از شکم مادر به دنیا نیامده، برای او مقدر می گردد - موضوع اختیار انسان برای انتخاب بین سعادت و شقاوت نفی می گردد. حال ممکن است این سؤال به ذهن برسد که این دو گزاره اسلامی چگونه با هم قابل جمع اند و مهم تر از آن، چگونه خداوندی که از سوی پرستندگانش به وصف عدل شناخته می شود، قبل از اینکه کسی اصلا به دنیا بیاید و عملکردی از خود به جا بگذارد، بر پیشانی اش مهر شقاوت می زند و لابد بعد از آن، به خاطر این شقاوت بازخواست و عذابش نیز می نماید؟!
معنای صحیح حدیث و مسئولیت انسان در برابر اعمالش
در پاسخ به این سؤال باید گفت باور صحیح درباره نقش انسان در رقم زدن شقاوت یا سعادت خویش، همان چیزی است که در مقدمه این سؤال گفته شد. یعنی در باور مسلمانان، خداوند آدم(علیه السلام) و فرزندانش را بر اساس اختیار و حق آزادی انتخاب بین شقاوت و سعادت را خلق نمود. بنابراین این خود انسان است که عاقبتی پرسعادت یا مملو از شقاوت برای خود رقم می زند. با این حال برای فهم معنای صحیح آن حدیث نبوی که تضادی ظاهری با این گزاره اصیل دارد، می توان راه های زیر را پیمود:
1. اینکه بگوییم این روایت به علم خداوند راجع به سعادت یا شقاوت فرد از زمان پیش از تولد اشاره دارد نه به اصل آن شقاوت یا سعادت؛ بدین معنا که خداوند می داند که شخص سعادتمند به خاطر قدم گذاشتن در راه خدا و ثابت قدم ماندن در آن سعادتمند می گردد و برعکس، شخص شقاوتمند به خاطر گام زدن در مسیر شیطان به چنان عاقبتی گرفتار می آید.(2) چنین تفسیری از این حدیث، مورد تصریح امام موسی کاظم(علیه السلام) نیز بوده است. ایشان هنگامی که درباره معنای این روایت نبوی مورد سؤال قرار گرفتند، فرمودند: «الشَّقِيُّ مَنْ عَلِمَ اللَّهُ وَ هُوَ فِي بَطْنِ أُمِّهِ أَنَّهُ سَيَعْمَلُ أَعْمَالَ الْأَشْقِيَاءِ وَ السَّعِيدُ مَنْ عَلِمَ اللَّهُ وَ هُوَ فِي بَطْنِ أُمِّهِ أَنَّهُ سَيَعْمَلُ أَعْمَالَ السُّعَدَاء»(3)؛ (شقاوتمند کسی است که از زمان هستی یافتن در شکم مادر، خداوند علم پیدا می کند که مرتکب کارهای انسان های شقاوتمند می گردند و سعادتمند نیز کسی است که از زمان هستی یافتن در شکم مادر، خداوند علم پیدا می کند که مرتکب کارهای انسان های سعادتمند می شود.) با این تفسیر، این حدیث دیگر دلالت بر معنای ظاهری اش نخواهد کرد و بنابراین منافات و تضادی نیز با اختیار انسان پیدا نمی کند.(4)
2. اینکه بگوییم این حدیث می خواهد اختلاف استعدادها و ظرفیت های ذاتی افراد را تبیین کند؛ به این معنا که آن را بیان کننده اختلاف مردم از ناحیه استعدادها و آمادگی های ذاتی شان برای اطاعت از فرامین الهی یا عصیان در برابرشان بدانیم. مثلا معتقد شویم که برخی از مردم از همان دوران استقرار در رحم مادر، به واسطه لقمه حرام یا معصیت هایی که مادر مرتکب می شود و یا به دلایل دیگر، ذاتا انسان های عصیان گری در برابر آن دستورات، شکل می گیرند و برخی دیگر به خاطر دلایلی دیگر، انسان هایی مطیع.(5)
البته ما نمی گوییم که این تمایل ذاتی به عصیان یا اطاعت به معنای اجبار به عصیان یا طاعت است، اما صحبت درباره مساعدتر بودن زمینه ها برای یکی از آن دو است و این حالت مثال های فراوانی دارد. مثلا می بینیم بعصی از مردم به خاطر شرایط کاری یا آب و هوایی، آمادگی بیشتری برای روزه گرفتن دارند و برخی دیگر خیر. آیا این آمادگی به معنای این است که گروهی مجبور به روزه گرفتن و گروه دیگر مجبور به ترک آن هستند؟ واضح است که نه به این معنا نیست. فقط به این معناست که مقدماتِ سعادت گروهی به واسطه روزه گرفتن مساعدتر و مقدماتِ شقاوت گروه دیگر به واسطه ترک آن، فراهم تر است. اما همان طور که گفتیم این موضوع به هیچ وجه به معنای اجبار یکی از آن دو گروه به آن سرنوشت نیست.(6)
3. اینکه بگوییم منظور از «اُم» در این حدیث، معنای اولیه ای که به ذهن می رسد، یعنی «مادر» نیست، بلکه معنای آن «کانون و متن جامعه» است. یعنی همان جایی که سعادت و شقاوت او بر اساس انتخاب های آزاد و آگاهانه اش شکل می گیرد. این استفاده ای است که از این واژه در قرآن کریم نیز شده است: مثلا در آیه 59 سوره قصص می خوانیم: «وَ ما كانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرى حَتَّى يَبْعَثَ في أُمِّها رَسُولاً»؛ (و پروردگار تو هرگز اهل آبادی ها را هلاک نمى كرد تا اينكه در مادر آنها [کانون جوامع] پيامبرى مبعوث كند). تعبیر «في أُمِّها» تعبیری عام است و ربطی معنای مصطلح «مادر» ندارد. چرا که «اُمِّ» به معنای مادر و کانون اصلی جامعه است.(7)
به کار رفتن واژه «اُمِّ» برای این معنا شبیه است به معنای دیگری که در احادیث اسلامی به این واژه منتسب شده است و آن هم معنای «رحم دنیا» است. مثلا در حدیثی از امام علی(علیه السلام) می بینیم که همین معنا برای «اُمِّ» به کار رفته است: «النَّاسُ أَبْنَاءُ الدُّنْيَا وَ لَا يُلَامُ الرَّجُلُ عَلَى حُبِّ أُمِّهِ»(8)؛ (مردم فرزند دنیا هستند و شخص به خاطر دوست داشتن مادرش ملامت نمی شود). به هر حال اگر بپذیریم که واژه «اُمِّ» در اینجا به معنای مصطلحش که همان «مادر» است به کار نرفته، معنای آن حدیث نبوی نیز روشن می شود؛ بدین گون که: «شقاوتمند کسی است که در بطن جامعه و در رحم دنیا(9) شقی شده و پند و اندز انبیاء را پشت گوش می اندازد».
دلالت ذیل حدیث بر اختیار و مسئولیت انسان
به هر حال، چه اینکه فقط یکی از این سه تفسیر را درست تر بدانیم و چه اینکه هر سه تفسیر برای مان موجه باشند، نتیجه ای که می گیریم این است این حدیث به هیچ وجه نمی تواند دلالتی بر «جبر انسان» بر «شقاوت» باشد و ناقض عدالت خداوند تلقی گردد. چرا که در ادبیات پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) و آموزه های وحیانی ایشان، مختار بودن انسان امری مسلم و مکرر است و حتی در ادامه خود این حدیث و جایی که می خوانیم : «وَ السَّعِيدُ مَنْ وُعِظَ بِغَيْرِه»(10)؛ (و سعادتمند کسی است که از وعظ دیگران پند پذیرد)، بر این نکته تأکید شده است. زیرا مسلم است که اصل پندگیری آدمی از موعظه و وعظ دیگران امری اختیاری و نه جبری است.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.